۱۳۹۲ شهریور ۲۷, چهارشنبه

دختران دهه شصت در قیاس با دخمرهای دهه هفتاد !

همشهری جوان: دختر هم، دخترهای قدیم. همان هایی که جامعه و تاریخ و کلیشه های ذهنی تا می توانستند سنگ انداختند جلوی پایشان؛ سنگ هایی از جنس عقده و تعصب ولی همین دخترها کارهایی می کردند بیا و ببین؛ مسئولیت سرشان می شد، برنامه داشتند، زندگی شان روی روال بود، جدی بودند، مادر و پدرشان را هم راه می بردند. این تصویر امروز از دختر دیروز است. دیروز که می گوییم، یعنی دهه ۵۰ حالا بعد از آن دو نسل دیگر هم آمده اند؛ دخترهای دهه ۶۰ و دخترهای دهه ۷۰٫
فکر می کنید فردا دختران دهه ۸۰ در مورد ما چطور قضاوت می کنند؟ ما دخترها هر کداممان تصویری از یک نسل را درست می کنیم و برای نسل بعدی می فرستیم؛ تصویری که طبق آن ما را قضاوت می کنند. تصویری که از نسل دخترهای دهه ۶۰ وجود دارد با تصویری که این روزها دخترهای دهه ۷۰ از خودشان می سازند متفاوت است.
مقایسه دخترهای دهه 60 و 70
یک دهه اختلاف، دخترهای جوان این دو دهه را از هم دور و دورتر کرده. تصمیم هایی که در موقعیت های مختلف می گیرند و تصویری که از آینده خودشان ساخته اند، نشان می دهد چقدر دنیای این دو گروه با هم متفاوت است. در این گزارش دخترهای این دو دهه را در ۴ تا از موقعیت هایی که با شروع دوره جوانی با آنها روبرو می شوند مقایسه کرده ایم؛ تصمیماتی که در این موارد گرفته اند و دیالوگ هایی که در هر موقعیت می گویند تفاوت ها را بهتر نشان می دهد.
۱- ورود به دانشگاه
بهشت موعودی که بود!
دانشگاه رفتن برای دخترها همیشه مهم بوده. دهه شصتی ها چون جمعیتشان زیاد بود و همه شان با هم پشت درهای دانشگاه رسیدند، با سختی های بیشتری هم مواجه بودند. شاید به خاطر همین سختی هم بود که ترجیح می دادند یک رشته شناخته شده را انتخاب کنند، رشته ای که پس فردا توی جمع مجبور نباشند برای همه در مورد آینده شغلی و واحدهای درسی و اصلا چیستی و چرایی وجودش توضیح بدهند.
علاوه بر این، دانشگاه برای خیلی از دخترهای دهه ۶۰ سقف آرزوها و همه آن چیزی بود که از آزادی می توانستند داشته باشند؛ به همین خاطر هم برای رسیدن بهش تلاش می کردند. دخترهای دهه ۷۰ اما دانشگاه رفتن برایشان راحت است. هم ظرفیت دانشگاه ها بالا رفته و هم خیلی از دخترهای این دهه لزومی نمی بینند برای انتخاب رشته تحصیلی نظر پدر و مادر و قوم و خویش را لحاظ کنند. دانشگاه برای این دخترها صرفا جایی است که می توانند علاقه شان را دنبال کنند.
مقایسه دخترهای دهه 60 و 70
دیالوگ دختری از دهه ۶۰:
دو سال پشت کنکور ماندم تا توی این رشته کوفتی قبول شوم. چهار سال زندگی ام هم که توی دانشگاه گذشت، بعدش هم به بدبختی فوق لیسانس بگیر، حالا هم بنشینم توی خانه و به در و دیوار نگاه کنم! اگر مجبور نبودم این همه به خانواده جواب پس بدهم، می شد کارهایی را که دوست دارم انجام بدهم، رشته بهتر و به دردبخورتر.
دیالوگ دختری از دهه ۷۰:
من یکی که حاضر نبوده ونیستم برای خوش کردن دل کسی (شما بخوانید خانواده) پیشوند دکتر، مهندسی را دنبال اسمم بکشم. برای رشته ای که دوست داشتم جنگیدم و پیروز شدم.

۲- انتخاب شغل
سکه و پول و اسکناس
یک کار دولتی که کارت زنش هم ملس باشد؛ این همه تصویری بود که دخترهای دهه ۶۰ برای خودشان و خانواده ها برای دخترهای عزیز کرده شان در ذهن داشتند. کار کردن برای خیلی از دخترهای اوایل دهه ۶۰  هدف نبود؛ لااقل نه به آن اندازه که به دانشگاه به عنوان هدف نگاه می کردند. دخترهای دهه ۷۰ اما زیاد توی ابر بالای سرشان دنبال قبولی در آزمون استخدامی ادارات دولتی نیستند. کار هست؛ حتما هم هست. اما نه کاری که دست و پایشان را ببندد.
خیلی هایشان ترجیح می دهند جایی کار کنند که اگر دو روز بعد دلشان را زد، بتوانند بار و بندیلشان را جمع کنند و بروند. یک عده دیگرشان هم ترجیح می دهند نان هنرهای شخصی شان را بخورند. خیاطی، ساخت زیورآلات و وسایل تزیینی، آشپزی و شیرینی پزی و همه آن چیزهایی که در دهه ۶۰ برای خیلی از دخترها فقط یک تفریح بود، برای دخترهای دهه ۷۰ شغلی است که دستشان را از جیب پدر درآورده.
دیالوگ دختری از دهه ۶۰:
وای، بالاخره کار پیدا کردم. حالا همه خانواده به من افتخار می کنند. دستم هم توی جیب خودم است. فردا روز هم که شوهر کردم لازم نیست برای خریدن دوست داشتنی هایم گردنم کج باشد. همین آب باریکه برایم کافی است، قرار نیست که سرمایه دار بزرگ خاورمیانه باشم، همین که از پس خودم برمی آیم، باید خوشحال باشم.
دیالوگ دختری از دهه ۷۰:
شما جای من! وقتی برای خرید یک هد ست ساده که دو روز بعد هم باز سیمش گیر می کند لای در مترو از کار می افتد، باید ۵۰ دلار ناقابل پیاده شوی، به فکر کار نمی افتی؟ پول دغدغه ات نمی شود؟ نه، خداییش؟

۳- ازدواج
آن مرد با اسب آمد، نیامد؟ یا چی؟
دخترها همیشه در معرض شتری بوده اند که دم در خانه شان می نشیند. این شتر برای دهه هفتادی ها در جاهای زیادی می تواند زانو بزند؛ دانشگاه، محل کار، جمع های دوستانه و گروه های همسالان برای خیلی از دهه شصتی ها اما راضی کردن پدر و مادر برای ازداج با یک همکلاسی یا همکار مشکلاتی را به همراه داشت که گاهی عطایش را به لقایش می بخشیدند. در بین دهه شصتی ها، دختران زیادی به همان شیوه سنتی راضی بودند، ولی دهه هفتادی ها خیلی موافق نظر مادر شوهرها در جلسه خواستگاری نیستند. خیلی هایشان هم که کلا به این مقوله فکر نمی کنند و رویای مردی با اسب سفید را کلا باور نکرده اند.
مقایسه دخترهای دهه 60 و 70
دیالوگ دختری از دهه ۶۰:
تا بیست و سه … چهار سالگی که اصلا حرفش را هم نزنید، چون من قصد ازدواج ندارم، می خواهم به درسم ادامه بدهم. حالا که بیست و هشت – نه ساله شدم تازه فهمیدم چقدر تنها هستم. البته کمی دیر شده، آنقدر توی این سال ها تاقچه بالا گذاشته ام و نفرتم را نسبت به مردها نشان داده ام که به این راحتی نمی شود درستش کرد.
دیالوگ دختری از دهه ۷۰:
شیب؟! بام؟! تازه دارم با خودم و زندگی ام حال می کنم. حالا همه این فرصت کم را با یکی دیگر نصف کنم؟ حتی فکر پذیرفتن این همه مسئولیت و ادامه زندگی به روزمره ترین و یکنواخت ترین شکل ممکن برایم عجیب است. اگر هم یک روزی تصمیم بگیرم تن به این کار بدهم، ترجیح می دهم دنبال کسی باشم که رویاها و آرزوهایش را دوست داشته باشم، نه آن کسی که پول و تحصیلاتش دل خانواده ام را برده اند.

۴- تفریح
چه حرفا، چه چیزا!
وقتی قرار است یک دختر تفریح کند، همه جامعه نگران می شوند، نه اینکه جای نگرانی نباشد، ولی برای دهه شصتی ها این نگرانی همراه بود با حرف های خاله زنکی در و همسایه و فامیل. چیزی که شکر خدا انگار دهه هفتادی ها کم و بیش از شرش رها شده اند. برای دهه هفتادی های همه کافی شاپ های شهر، همه پارک ها و سالن های ورزشی آماده است. این روزها حتی دخترهای زیادی را می بینیم که شال و کلاه کرده اند و تنهایی به سفر می روند؛ سفرهایی که لزوما داخل مرزهای کشور هم نیستند. برای دهه شصتی ها خانه خاله و همراهی با دختر خاله جزو امن ترین و مطمئن ترین تفریحات بود. جلسات دوستانه در خانه و غذاخوری دانشگاه را هم می شد اضافه کرد؛ ولی سفر؟ آن هم یک دختر تنها؟! چه حرف ها!!!
مقایسه دخترهای دهه 60 و 70
دیالوگ دختری از دهه ۶۰:
اگر پدر و مادرم اجازه می دادند به جای کلاس زبان و کنکور بروم نقاشی، الان یک نقاش حرفه ای بودم، شاید هم عکاس، یا شاعر. همیشه دوست داشتم با همکلاسی هایم یک گروه علمی داشته باشیم. آخر توی خانه خاله که نمی شود کا رعلمی کرد. جای دیگری سراغ دارید؟
دیالوگ دختری از دهه ۷۰:
یادم نمی آید آخرین بار کی در جمعی غیر از جمع رفقایم به من خوش گذشته است. اما هر حرکتی که با دوست هایم و بچه ها می زنیم، همیشه و به شدت حال خوب کن می شود. مثلا کافه نشینی های ۶-۵ ساعته مان در ولیعصر.

۱۳۹۲ شهریور ۲۰, چهارشنبه

پویشی در مفهوم رذائـــل دیروز و فضائـــل امــــــــروز!

در گذشته اي نه چندان دور در فرهنگ عمومي مردم کشورمان، مجموعه اي از  "اصول اخلاقي "و "ارزشهاي اخلاقي" - بعنوان حد پائين و حد بالاي  "قلمروي اخلاق " - وجود داشتند  که پايبندي به  آن "اصول  اخلاقي" خط قرمز ميان  انسانيت (کرامت انساني) و توحش (پستي و رذالت) تلقي ميشد و اشخاصي که براي حفظ بقاء يا تامين منافع شخصي  خودشان آنها را زير پا میگذاشتند ،با  واکنشهاي قهرآميزي  مثل "تقبيح اخلاقي"  و "طرد اجتماعي" از سوي  اعضاي خانـواده و  ساير اعضاي جامعه مواجه ميشدند. اما با گذشت زمان و بالا رفتن سطح تحصیلات مردم ، معادله فوق  هم کاملا تغییر پیدا کرد و صفاتی که تا دیروز "رذالت" به حساب می آمدند ، امروز در باور عوام الناس و حتي در باور خواص جامعه (بر خلاف آنچه که تظاهر میکنند) تبدیل  به  "فضیلت اخلاقی" شده و بعنوان ابزاری کارآمد برای  حفظ بقاء و ارتزاق  ، مورد بهره برداری قرار میگیرند . کسانی هم که احیانا نخواهند یا اصلا نتوانند همرنگ جماعت شوند و از چنین امکاناتی بهره برداری کنند ، در  نظر عام و خاص ( بلز هم بر خلاف آنچه که تظاهر میکنند) ، موجودی احمق ، نادان ، رواني ، بي عرضه ،عقب مانده ، چلمن ، قاقول ، موقعيت نشناس  و امثالهم تلقی میشوند.

به هر روی این نکته را هم نباید هرگز از خاطر برد  که : "ناخودآگاه فرهنگ هر کشوري، عميقاً با صور خيالات و خيال‌پردازيهاي اهالي قلم و انديشه همان کشور ( اهم از فعالان سياسي ، فعالان ملي - مذهبي ، نويسندگان ، شاعران ، هنرمندان ، روزنامه نگاران، وبلاگ نويسان ، تحليلگران ، کنشگران ،برنامه سازان ، فعالان حقوق بشر ، و .... خلاصه در يک کلام ، اعضاي جامعه مدني  همان کشور )  و سبک و شيوه ايشان در  ‌ نثرنويسيها ،شعرگوئي ها ،ترانه سرائي ها،طنزپردازيها ،نقادي ها ،  تصويرسازيهاي ذهني ، مفهوم سازيهاي اخلاقي ،الگو سازيهاي اجتماعي ، تابو شکني ها و همچنين  رويکرد ايشان نسبت به عقلانيت و منطق  پيوند دارد. و بسته به نوع عملگرد ايشان به سوي "فقر و فحشاي فرهنگي" يا "رشــــد و توسعه فرهنگي"  گرايش پيدا ميکند. "







و اما مفهوم برخی از رذائـــل دیروز و فضائـــل امــــــــروز!


آپاردی - شخص زبان دراز و همه جا برو وهمه جا بيا باشد.
آشغال - خرده ريز و باقی مانده کثافت يا هرچيز ديگر است.
اخم-  درهم کشيدگی صورت از اوقات تلخی.
اخم وتخم - اخم با اظهار تشدد و اوقات تلخی
اخمو - عبوس و هميشه اوقات تلخ.
ادا-  حرکت لغو وتقليد.
ادا درآوردن-  حرکات لغو کردن و تقليد درآوردن.
اردنگ - لگدی که با زانو زده شود.
ارقه يا عرقه - شخص سرد و گرم روزگار چشيده و نادرست.
اطوار,اطفار, اطفور-  ادا و حرکات لوس و بی مزه, اطوار درآوردن.
اطفاری, اطفوری-  شخصی که اطفار در می آورد.
اکبير - کثافت روحانی, فلاکت و آثار ظاهری آن.
اکبيری-   کسی که اکبير اورا گرفته باشد.
آلاخون و والاخون  - سرگردان.
الدنگ-   لوده و بی غيرت و بی کار و بار.
الش دگش-   مبادله.
الک دولک-  بازی است که با دو قطعه چوب می کنند که يکی از آن دو قطعه چوب تقريبا نيم ذرع و ديگری تقريبا سه گره است و دراصفهان آن را پل و چفته گويند.الک اسم چوب کوچک و دولک اسم چوب بزرگ است.
امل  - بزن بهادر و با استخوان.
انگ انداختن  - چيزی را ازا قبل حساب کردن.
انگل  - سرخر, کسی را گويند که برای بهره مند شدن از نوالی خود را به ديگران بندد.
انگولک کردن  - سربه سر گذاشتن, با انگشت چيزی را زير و روکردن, به هم زدن, به چيزی وررفتن.
اهن و تلمب - افاده, سروصدا, کبر وناز.
باباغوری  - کسی که چشمش از کاسه بيرون آمده باشد.
بامب-   توسری, ضربتی که با کف دست بر روی سر کسی زنند.
بامبول-   حقه.
بامبول زدن يا سوار کردن-  حقه زدن.
بخو-   کند که بر پای زندانيان زنند.
بريده-   شخصی را گويند که مصائب بسيار به سرش آمده و کار نيک و بد بسيار کرده است.
بر زدن  - در بازی آس و گنجفه و غيره که با ورق می کنند عمل برهم زدن ورق هاست.
برک-   زينت.
بش انداختن-   نوعی از قرعه کشيدن است که اطفال در بازی به کار می بندند به اين ترتيب که  يکباره با هم هرکدام چندين انگشت خود را از پشت سر جلو می آورند و بعد انگشتها را باهم شمرده و از جايی شروع به شمردن می کنند عدد آخر به هرکس افتاد آن کس برحسب قرارداد برده يا باخته است.
بغ کردن  - عبوس شدن.
بل يا بلبل-   آلت تناسل مرد, عموما در موضوع اطفال استعمال می شود.
بلبشو بهل و بشو  - شلوغی که ديگر کسی به فکر کسی نيست.
بلبلی گوش - گوش پهن و بزرگ را گويند.
بنجل  - قطعات پارچه کهنه يا لباس کهنه را گويند.
بور  - کسی را گويند که بخواهد خوش مزگی کند ولی کامياب نشود يا تصور میکند کار غريبی کرده ولی هيچ کس اعتنا نکند.
بی پا  - به معنی مزخرف و بی معنی است.
پاييدن-   ملتفت و متوجه بودن.
پاتوق  - مرکز, محل اجتماع, مقر, موعدگاه.
پاتيل شدن-   به کلی از مستی ازپا درآمدن و ديگرگون شدن.
پارس کردن  - فرياد کردن و حمله سگ را گويند.
پتی  - برهنه.
پچ پچ کردن-   نجوی کردن و توگوشی حرف زدن را گويند.
پخ پخت  - پهن و صاف.
پخت-   بخار.
پخش کردن- شدن   -پراکنده کردن و شدن است.
پخمه-   شخص کودن و نفهم را گويند.
پرت - خرت و پرت  -  اسباب خرده و ريزه متفرقه را گويند.
پرت-   بی معنی و مزخرف و لاطايل.
پرت و پلا  - بی معنی و مزخرف و هذيان صفت.
پرسه  - گردش و سياحت و دورگشتن درويشان و گدايان را برای دريوزگی گويند.
چرند و پرند -  سخنان لاطايل و بی پا را گويند.
پز  - شکل و وضع را گويند و ظاهرا ماخوذ از کلمه فرانسوی است.
پزوا  - آدم بی نوا و چرکين لباس را گويند.
پشتی  - کمک و يار و ياور را گويند.
پشکن يا بشکن-   ماليدن انگشتان را به هم می گويند درموقع عيش و طرب و رقص که صدايی  از آن حادث گردد.
پفيوز-   به معنی قرمساق و آدم بی غيرت و بی درد و بی رگ و احمق را گويند.
پک-   دم است که بيشتر درمورد دخانيات گويند.
پک و پز  - وجنات زشت را گويند.
پکر  - به معنی لخت است که به انسان و حيوان هردو گفته آيد و به معنی بی عار و حقه و بی کار و لش باشد.
پينکی-   به معنی چرت است که بهعربی سنه گويند و اغلب نشسته و يا ايستاده دست دهد.
پينکی زدن  - چرت زدن است.
پوچ-   بی معنی و تهی و مزخرف را گويند.
پوزه  - چانه را گويند.
پوک-   تهی و بی مغز و خالی را گويند.
پپه-   احمق و بيهوش را گويند.
پيسی  - آزار و اذيت را گويند و پيسی درآوردن يا پيسی سر کسی درآوردن مصدر آن است.
پيل پيلی رفتن-   راه رفتن در حال خواب ومستی را گويند.
شیله و پیله-      نادرستی و نيرنگ و حقه را گويند.
پيله-     به معنی آزار و تعرض مخلوط با لجوجت باشد چنان که گويند فلانی بنای پيله را گذاشت يا پيله اش گرفت به فلانی.
تاکردن   - به معنی سازش و رفتار و معامله کردن است گويند فلانی با من خوب يا بد تا نکرد.
تاراندن  - به معنی گريزاندن است.
تار و مارکردن-   به معنی تاراندن است.
تپق  - گرفتگی زبان است گويند زبان فلانی تپق زده به جای طفل طلف گفت.
تخس-   آدم شرور و شيطان را گويند.
تخمه-   حالت معده است که موجب سکسکه و آروق می شود.
ترد  - چيز لطيف و تازه را گويند مانند خيا ر ترد و غيره .
تريدن  - غلتيدن است.
ترکه-   شاخه باريک و راست را گويند.
تشر یا تشر زدن   - اوقات تلخی و غضب را گويند
تق و لق  - چيز يا اشيايی را گويندکه درست برپا نايستد و لغزان و غيرمحکم باشد.
تفاله  - باقی مانده ميوه و سبزی فشرده شده راگويند که شيره اش را گرفته باشند.
تک  - به معنی شدت است گويند تک سرما يا گرما شکست.
تک  - به معنی تنهاست می گويند فلانی تک ماند.
تک و پوز  - به معنی دک و پوز است که سر و صورت باشد در محل دشنام و تحقير گويند.
تک و توک   - عده کمی از اشياء يا اشخاص را گويند که از هم جدا و سوا افتاده باشند.
تلان  - يعنی با ناز و با افاده چنان که گويند فلانی پس از غلبه بر حريف تلان از ميدان برگشت.
تلو تلو خوردن-   راه رفتن در حال گيجی ومستی را گويند.
تلکه تسمه-   به معنی خرده ريز است گويند با اين تلکه تسمه ها نمی توان يک عمارت ساخت.
تنگ و تا- آبرومندی و حفظ ظاهر است گويند فلان پهلوان با آنکه ترسيده بود خود را ازتنگ
وتا نينداخت.
تو- به معنی در(ظرفيت) است گويندتو بازار يعنی در بازار.
توش- قدرت و قابليت و نفوذ است گويند فلانی توش بر می دارد فلان کار را بکند يعنی از دستش ساخته است.
توپ زدن- به معنی تشرزدن است.
توپيدن- توپ زدن است.
تيپا (ته پا يا تک پا)- لگدی است که با تک پا دهند.
تيرکردن- تحريک کردن است.
تيله- گلوله يا گردو يا سنگی است که اطفال باآن بازی کنند.
توغولی(دوقولی)- به معنی گرد و چاق است.
جانخانی- کيسه بسيار بزرگی است از پارچه خشن(گونی)که قريب يکبار الاغ ظرفيت دارد.
جخت (جهد)- عطسه دوم را گويند درمقابل ((صبر)) که عطسه اول باشد می گويند صبر آمده بود ولی بعد جخد شد.
جر- يعنی لج است يعنی غضب و اوقات تلخی, گويند فلانی از بس بيهوده اصرار کرد جرم انداخت (يا جرم گرفت)
جرانداختن- باعث جرشدن است.
جردادن- (- زدن)- پاره کردن چيزی است مانند کاغذ و پارچه که درحين پاره شدن صدا بکند.
جربزه- قابليت و شايستگی اشخاص را گويند.
جرت و قوز- اشخاص سبک و بی ادب را گويند که به سر و وضع و لباس خود مغرور باشند.
جرق  یا جلق- استمناء می باشد.
جرق زدن- استمناء کردن است.
جعلنقی (جولقی)- آدم بی سر و پا و بدسيما و بی اندام را گويند.
جغله- در مقام تحقير آدم کوچک و ضعيف را گويند.
جغور و بغور- چيز و نوشته و تصوير درهم و برهم را گويند!
جفنگ- به معنی مزخرف است و بی معنی.
جلد- به معنی چست و چابک و تند است.
جل- به معنی فرش است.
جل و پلاس- فرش و اثاث البيت کهنه و خراب را گويند.
جلت- آدم بی عار و رند و قلندر را گويند.
جلنبر- آدم بی سر و پا و بدلباس را گويند و به معنی خود لباس کهنه و زشت هم هست.
جلز و ولز- صدای کباب شدن و سوختن چيزی را گويند مانند صدای دنبه که کباب شود و به  معنی اصرار و الحاح و التماس هم آمده است.
جمبوری يا جمبولی- آدم فضول و زبان باز را گويند که درهمه کار مداخله می کند.
جنگولک يا جنگورک- توطئه و کارهايي را گويند که اساسش بر نادرستی است گويند اين چه  جنگولک بازی است راه انداخته ای!
جنجال- شلوغ و مرافعه و داد و بيداد را گويند و اشخاص تند را نيز گويند که مدام داد و فرياد راه می اندازند مثلا گويند سيد جنجال رسيد و جنجال راه انداخت و يا جنجال بلند شد.
جنم- به معنی قابليت و شخصيت است گويند فلانی جنم آن را ندارد که يک کشيده به فراش حکومتی بزند.
جير و وير- صدای پرندگان است و همهمه اشخاص نازک صدا را نيز گويند.
جيغ- فريا د است.
جيغ کشيدن- فرياد کردن است.
جيم شدن- به معنی دک شدن يعنی آهسته از مجلس بيرون رفتن است.
حالی کردن- فهماندن است.
حالی شدن- فهميدن است.
حشل- به معنی خطر است گويند چرا پولت را در حشل می اندازی.
خپله- آدم يا چيز کلفت وکوتاه را گويند.
خرت و پرت- چيزهای مختلف و کم بها را گويند.
خر- به معنی گلو است.
خرفت (خرف- خريف؟)- آدم بی ذهن و کند فهم وکم هوش را گويند.
خل- به معنی ديوانه و چل است.
خنگ- به معنی همان خرفت است و اغلب باهم استعمال می شوند.
خيت کردن(- شدن)- کسی را در مباحثه و مجادله مغلوب نمودن و از ميدان درکردن است.
خيت و پيت کردن(- شدن)- به همان معنی خيت کردن است.
خيکی درآوردن- درکارها واماندن است گويند فلان کشتی گير خيکی درآورد.
داداش- به معنی برادر است.
داش- مخفف داداش.
داغون شدن- پريشان و متشتت شدن است.
دبش- به معنی گس است مانند مزه پوست انار.
دبه درآوردن- در معامله و غيره بيش از آنچه قرار بوده تقاضا نمودن است.
دبنگوز- به معنی الدنگ و پفيوز است.
ددر- به معنی کوچه است.
ددری- شخص هرزه و بدعمل را گويند.
دده- کنيز سياه را گويند.
دک شدن- به معنی جيم شدن است يعنی آهسته از جايی بيرون رفتن.
دک کردن- کسی را به بهانه ای از مجلس بيرون نمودن است.
دک و پوز- به معنی سر و صورت زشت است و تک و پوز هم می گويند.
دکل- آدم سست و بلند قد را گويند.
دکيسه- از ادات تمسخر و تعجب است.
دگنک- چماق کلفت است.
دله- آدم شکمخوار را گويند که از خوردن هيچ چيز مضايقه ندارد, و شخصی پست طينت و گدا  طبيعت را نيز گويند.
دمر- به معنی پشت به هوا خوابيدن است چنان که گويند فلانی دمر خوابيده بود.
دمغ- به معنی سرخورده و احمق و از خودراضی است.
دنج- جای راحت و بی سرخر را گويند (گوشه دنج).
دنگ و فنگ- به معنی سر و صدا و اوضاع و ترتيبات است.
دول دادن- امروز و فردا کردن و به وعد و وعيد تاخير انداختن امری را گويند.
ديلاق- آدم بلندقد بی قابليت را گويند.
راستا حسينی- حرف ساده و صادق و بی ريا را گويند.
رضا قورتکی- الله بختکی است که به معنی اتفاقی باشد.
ريغماستی- به معنی کوچک و خرد و ضعيف و عليل است مانند بعضی بچه های گربه پس از تولد.
ريغو- تقريبا به همان معنی ريغماستی است.
زبر و زرنگ- آدم چابک و دانا را گويند.
زپرتی- به معنی بی قدذتی و بی زوری است.
زرت- به معنی رمق و تونايی است گويند زرت فلانی قمصور شد يعنی به کلی مغلوب و منکور گرديد.
زرمدی- از ادوات استهزاء و تمسخر است گويند زرمدی قرمه سبزی.
زغنبود- به معنی کوفت و آکله است و درمورد دشنام استعمال شود.
زل زل نگاه کردن- بدون به هم زدن چشم خيرن نگاه کردن است.
زلم زيمبو- به معنی شل و ول و خرت و پرت است.
زوکشيدن- اصطلاحی است دربازی الک و دولک (اصفهانی: پل و جفته) که طرف مغلوب بايد
فلان مقدار معين بدون تبديل نفس زوگويان بدود.
زه زدن- از زير بار دررفتن و شانه خالی کردن و از عهده کاری برنيامدن است.
زه کشيدن- حالت عصبانی شدن جراحات را گويند.
زهم (بوی-)- بويی است مانند بوی تخمه و ماهی گنديده.
سدرمه- چيزی را گويند که مانند چرمی که درآب انداخته باشند سخت باشد.
سر و مر- به معنی چاق و فربه است گويند سر و مر و گنده.
سرتق- به معنی لجوج و مصر است.
سفت- ضد شل است, چيز سخت را گويند.
سقرمه- به همان معنی سدرمه است.
سقلمه- ضربی است که با مشت بسته زنند درحالتی که سرانگشت شست از ميان دو انگشت  سبابه و وسطی بيرون آمده باشد.
سک – چوب تيز را گويند و مخصوصا چوبی که چهار پايان را بدان رانند.
سک زدن- با سک راندن است و به معنی تحريک کردن و اصرار نمودن هم هست.
سکندری- زمين خورنی را گويند که از گير کردن تک پا به معانی باشد و انسان با زانو به زمين  افتد.
سلانه- به معنی خرامان و تلان است عموما گويند که سلانه سلانه به تکرار کلمه.
سلف دان- ظرفی را گويند که درآن آب دهن اندازند.
سمبل کردن- سر به هم آوردن کاری را گويند که درآن دقت و مواظبتی نشده باشد.
سوت کردن- چيزی را از پايين روی بام انداختن است.
سوگور و ملنگ- حالت سگها را گويند که درحال تحريک به جنبش آيند و اشاره به حالتی است که به انسان دست دهد درصورتی که چيز مطلوب را به چشم ببيند ولی دستش از آن کوتاه باشد.
سولدونی- به معنی هولدونی است که جای کثيف و تاريک باشد.
شپلاقی کردن- به معنی کتک زدن, سخت است.
شتل يا شتيلی- پولی است که در قمارخانه شخصی که برده به عنوان انعام می دهد.
شر و ور- حرفهای مزخرف و بی سر و پا راگويند.
شق و رق- چيز سخت را گويند مانند بعضی کاغذهای آهاردار.
شل- برخلاف سفت و محکم است.
شل و ول- چيز شل و ازهم دررفته را گويند و درحق اشخاص بی نظم و ترتيب هم استعمال می  کنند.
شلتاق- به معنی تعدی و چپاول است.
شلخته- زن هرزه رو و بی سامان را گويند.
شلم شوربا- به معنی شل و ول است.
شلنگ- قدم بلند را گويند.
شلنگ و تخته- به معنی جست و خيز است.
شلوغ- به معنی هنگامه و درهم و برهمی است.
شيرجه(شيرجست؟)- فرورفتن در آب را گويند درصورتی که اول سر و کله داخل آب شود.
شيشکی- صدايی است که درمقام تمسخر و تحقير از دهن درآورند مصدرش شيشکی بستن  است.
شيله و پيله- ريا و نادرستی را گويند.
طاس- بی مويی کامل سر را گويند.
طپاندن- به معنی چپاندن است که به زور چيزی زا در جای تنگی جادادن باشد.
عرقه- آدم قلندر و رند و پاچه ورماليده را گويند.
علم شنگه- به معنی شلوغی و همهمه و داد و بيداد است.
اغلب کلمات ذيل ممکن است با قاف نيز نوشته شود.
غال- کسی را به وعده خلاف درابتلا انداختن است.
غراب(قرط و-)-آدم از خودراضی و مغرور را گويند که خود را بخواهد توانا و پهلوان قلم  بدهد.
غربيله (قرو -)- قر و ادا و اطوار و ناز.
غنج- طپش قلب را گويند که از فرط ميل به چيزی حاصل گردد گويند دلم برای يک قاچ خربزه  گرگاب اصفهان غنج می زند.
غيه- فرياد و هلهله را گويند
فر(قر و فر)- به معنی غنج و دلال و نوی و تازگی است.
فر دادن- به معنی مجعد ساختن زلف است.
فزرتی- مانند ريغماسی به معنی آدم بی قابليت و بی عرضه و بی قوه است.
فکسنی- آدم بی سر وپا و بی صورت و سامان را گويند و درمورد اشياء نيز استعمال می شود.
فيس- به معنی افاده و غرور است.
فيس کردن- مغرور بودن است.
فيسو- آدمی را گويند که فيس بکند.
اغلب کلمات ذيل را با غين هم می توان نوشت
قاپيدن- به طور ناگهانی و چابکی چيزی را از جايی برداشتن و يا از دست کسی گرفتن است.
قاچ- قطعه خربزه و هندوانه و ميوه های شبيه به آن را گويند.
قاشوقی- پس گردنی را گويند که با کف دست بزنند درصورتی که دست مانند شکم قاشوقی  جمع شده باشد.
قاطی- داخل هم کردن و به هم زدن است.
قايم- به معنی سخت است.
قايم شدن (غايب؟)- به معنی مخفی شدن است و((قايم شدنک)) اسم بازيی است.
قر- به معنی حرکت است که رقاصان به بدن خود می دهند.
قر و فر- در مورد فر مذکور آمد.
قر و غربيله- رجوع شود به غربيله.
قر زدن- کسی را به وعد و وعيد از جايی بيرون بردن است به قصد استفاده از او.
قرت- آدم ازخود راضی را گويند که به شکل و لباس خود ببالد.
قرتی- به همان معنی قرت است.
قرچی برچی- غضروف را گويند.
قرومپوف- به معنی ديوث و احمق است.
قرمساق- به معنی قرومپوف است.
قرم دنگ- به معنی قرومپوف است.
قرشمال- آدم بی معنی و پرناز و افاده است.
قد- آدم متکبر و مغرور را گويند.
قسنجه- مالش دل را گويند که از فرط ميل و هوس به چيزی حاصل گردد.
قشقره- هياهو و غلغله را گويند.
قل خوردن- غلتيدن است.
قلپ- جرعه آب است.
قلچماق- پهلوان است.
قلدر- آدم قلچماق و گردن کلفت را گويند.
قلفتی- خرابی و بيهودگی در عمل است.
قلقلک - به معنی خارش دادن است به طوری که خنده حاصل شود.
قلمبه- چيز برآمده و حرف و کلمات غريب و عجيب را گويند.
قماٌنينه- افاده و فيس و عجب و تکبر است.
قنبرک- به معنی چنبرک است که گرد نشستن باشد.
قمصور- خراب و ويران را گويند (زرت فلان قمصور شد يعنی به کلی از پا درآمد).
قورت دادن- بلعيدن است.
قورت انداختن- خودستايی نمودن است.
قوقوسی- قسمتی از انار را گويند که به واسطه پرده ای از اقسام ديگر جدا باشد.
قوله (قرض و-)- به همان معنی قرض است.
قيپ- به معنی پر است, قوطی از سيگار قيپ است.
کاس کردن- کسی را از زور اصرار کردن و حرف زدن خسته نمودن است.
کپ آمدن- حال مرغ است در موقعی که می خواهد بچه بگذارد.
کپه- به معنی توده است.
کپه گذاشتن- يعنی خوابيدن است و عموما در مورد دشنام و اوقات تلخی استعمال می شود  چنانکه می گويند بروو کپه مرگ بگذار.
کپيدن- کپه گذاشتن است.
کپره(کوره)- چرکی است که روی اشياء می بندد.
کتره ای (مخفف کلپتره ای)- به معنی بيخودی و بيهودگی سخن است.
کتک زدن- زدن است گويند فلانی را کتک سختی زدم و او کتک مفصلی خورد.
کره شدن- خواب رفتن و بی حس شدن اعضاء را گويند.
کش- به معنی مرتبه و دفعه است.
کشيده- سيلی و طپانچه است که بر صورت زنند.
کلافه شدن- حالت گيجی و خفگی است که از حرارت حاصل شود.
کلپتره ای- به همان معنی کتره ای است.
کلک زدن- حقه زدن و هرزگی کردن است.
کلکی- آدم هرزه گرد را گويند.
کل قاشوقی- به معنی قاشوقی سخت است.
کله- چيز بی دم و بی دسته را گويند.
کند و کو- به معنی سعی و تکاپو است.
کنس- به معنی خسيس است.
کوتوله- به معنی کوتاه است.
کول- به معنی پشت است.
کولی- برکول و پشت آدم سوارشدن را گويند.
کوم کردن- در يکجا بی صدا و ندا نشستن.
کيپ- به معنی قيپ است.
کيس- به معنی تا و چين است.
گاگول- آدم احمق و گيج را گويند.
گر- سرکچل و بی مو را گويند.
گس- مزه ای است شبيه به مزه پوست انار.
گندلی- به معنی گرد است.
گود- عميق است.
گه زدن- از ميدان دررفتن است.
لات- شخص تهيدست و بی چيز و بی نوا باشد.
لات و لوت- به معنی لات است گويند فلانی لات و لوت و آسمان جل است.
لاس- معاشقه است.
لاس زدن- معاشقه کردن است.
لاسی- کسی را گويند که از عشقبازی خوشش آيد.
لاسيدن- لاس زدن است.
لاش گذاشتن- اغراق نمودن است.
لب و لباب- چاق و فربه و دلپذير است.
لبو- چغندر است.
لپ- گونه است.
لت زدن- خدشه به کسی وارد آوردن است.
لج کردن- لجاجت نمودن است.
لجباز- لجوج است.
لخت(-و پکر)- برخلاف چست و چابک است.
لخم- گوشت بی پوست و بی استخوان را گويند.
لش(-و لوش)- آدم بی غيرت و بی عار را گويند.
لفت و ليس- کم کم از جايی چيزی به دست آوردن.
لق(تق و-)- به معنی لغزان و بی پايه و سست است.
لک لک کردن- کاری را آهسته آهسته ادامه دادن است.
لکنته- به معنی خراب و ضايع و معيوب است.
لم دادن- درجايی به راحتی تکيه دادن و افتادن است.
لنگ- پا و قدم را گويند.
لنگ کردن- با فتح لام به معنی منزل کردن و توقف است در مسافرت و با کسر لام به معنی زمين انداختن است.
لنگه- به معنی همتاست.
لوچه- لبان و پوز را گويند.
لو دادن- مشت کسی را بازکردن است.
لوده- آدم الواط و خوشمزه را گويند.
لوس- آدم بی معنی و ازخود راضی را گويند.
لول بودن- مست و گيج بودن است.
لول زدن- لوليدن است.
لوليدن- جنبيدن و غلتيدن است.
له کردن-خردکردن است.
ليز خوردن- سر خوردن و لغزيدن است.
ماچ- بوسه است.
ماسوندن- بنای کاری را محکم نمودن است.
ماليده- اصطلاحی است در بازی که می رساند بازی بايد مکرر شود.
متلک- حرفهای خوشمزه و نيشدار را گويند.
محل- اعتناست گويند به فلانی محل سگ نگذاشتم.
مشتی(مشهدی)- آدم خراج و دست و دلباز و خوش سر و وضع را گويند.
مفنگی- آدم مدمغ و بی قوت را گويند.
ملنگ- سرخوش و تردماغ است.
من من کردن- به طور نارضايی و ترس آهسته سخن راندن است.
ملس- مزه ای است بين ترشی و شيرينی.
ملندوغ- به معنی دوغ است که آدم لوده و جلت باشد.
مدخل زدن- تخمين نمودن است.
موس موس کردن- تملق گفتن است برای به دست آوردن خاطر کسی .
مول- فاسق و رفيق زن شوهردار را گويند.
ناتو- به معنی غدر و خيانت است.
نارو- به معنی ناتو است.
ناقلا- آدم خدعه گر و باهوش را گويند.
ناحق- آدم دم بريده و ناقلا است.
نشگون- با دوانگشت بدن کسی را فشردن است.
نشين- نشيمنگاه است.
ننر- به معنی لوس است.
نه نه- مادر است.
نوا- تقليد است.
نيزه زدن- از کسی به گدايی و تردستی چيزی گرفتن است.
نيزه باز- گدای تردست را گويند.
وا رفتن- متلاشی شدن و ازهم دررفتن است.
والزاريات- به معنی آشوب و شيون است.
وازدن- ردکردن است.
ور- به معنی سو و طرف است.
وراجی- پرگويی است.
وراجی کردن- پرگويی و زياد حرف زدن است.
ورپريدن- به معنی مردن و درگذشتن است و درموقع نفرين استعمال شود.
ورچلوزيدن- جوشيدن و نفخ کردن است مانند خاکی که سرکه بر آن ريزند.
وررفتن- مشغول بودن و بازی کردن با چيزی است بدون آنکه نتيجه مطلوب حاصل گردد.گويند
فلانی آنقدر به ساعت ور رفت که خرابش کرد.
ورزدن- وراجی کردن است.
ورقلنبيدن- بالا آمدن و نفخ کردن است.
ور کشيدن- بالا کشيدن و درآويختن است.
ولرم- نيم گرم است.
ول کردن- رها کردن است.
ول گفتن- مزخرف گفتن باشد.
ولنگار- مزخرف گو است.
ولنگاری کردن- مزخرف گفتن است.
ولو- پاشيده و متلاشی باشد.
وول وول کردن- جنبيدن و غلتيدن بی صداست.
ويار- رغبت مفرط زنان آبستن است به چيزی.
وير- رغبت مفرط و موقتی است.
هاج و واج- حيران ومتعجب .
هوار- فرياد استمداد و سنگ و خاکی که از خرابی حاصل گردد.
هول دادن- غفلتا کسی يا چيزی را به جلو راندن است.
هولکی- با دستپاچگی و اضطراب.
هول زدن- عجله کردن است.
هو- دفعه و بار و مرتبه است گويند يک هو يعنی غفلتا.
هوزدن- با دست به روی دهن زدن و فرياد کشيدن است در موقع شادی و استهزاء.
هتک- نشيمنگاه است.
يکه خوردن- از تعجب جنبيدن است.
يللی- از ادات بی اعتنايی و سرخوشی است.


۱۳۹۲ شهریور ۱۷, یکشنبه

اول اي جان دفع شر موش کن


۱۳۹۲ شهریور ۱۶, شنبه

از تکرار واضحات تا تحلیل مبهمات با پلاریزاسیون معکوس (ویدئو)


تکرار  واضحات را  آسیب شناسی فرهنگی - اجتماعی قلمداد کردن ، اما به جای تجزیه و تحلیلِ صریح و صادق و  قاطع ، بر روی همان واضحاتی که تکرار میشوند ، مردم  را با  تجزیه و تحلیل های  کودک صفتانه (آلوده به حب و بغض شخصی) بر روی  ابهامات تاریخی سرگرم  فرمودن ، اصلاً و ابداً در شأن و منزلت  موجودی به نام انسان نیست .  اما اگر  عده ای  آگاه و تحصیلکرده مرتکب چنین رفتار احمقانه ای میشوند ، ناشی از پلاریزاسیون نادرست ( نگرش »» بینش »» و در نهایت درک و فهم  مبتنی بر منطق وارونه (|احمقانه) ایست ) که این عزیزان ، نسبت به موضوع  " انسانیت" و مفاهیم عمیق و پیچیده  آن ، برخوردارند . زیرا اگر بخواهیم نگرش انسانها نسبت به موضوعات گوناگون را با به امواج الکترو مغناطیسی تشبیه کنیم ، خواهیم دید که علیرغم تنظیم بودن همه مولفه های مربوط ، فقط کافیست پلاریزاسیون بر هم بخورد و همه چیز نقش بر آب شود .

پلاریزیشن ازویژگی های موج به شمار می رود و جهتگیری (orientation) نوسان های موج را مشخص می کند. این پدیده برای امواج الکترومگنتیک و امواج مکانیکی صادق است ضمنا پلاریزیشن نه فقط به عنوان پدیدارشناسی نظری که به عنوان ابزار ساز و توجیه کننده در سایر رشته های علوم و نیزدرصنعت اهمیت دارد.


همانطور که می دانید امواج الکترومغناطیسی از بر هم نهی دو میدان الکتریکی و مغناطیسی بوجود می آید. ماهیت میدان الکتریکی بصورت برداریست . برداری که هم طولش تغییر می کند و هم حول مبدا محور مختصات  می چرخد. کمی تخیل بخرج دهید :
اگر یک تکه گچ به نوک بردار فرضی وصل کنیم ورهایش کنیم این بردار در مسیر تکراری ای که حرکت می کند ردی از خودش بجا میگذارد. اگر رد بر جای مانده به  شکل دایره باشد "پلاریزاسیون دایره ای" اگه بیضی باشد "پلاریزاسیون بیضوی" و اگر یک خط  راست باشد "پلاریزاسیون خطی " خواهد بود . .


حالتهای مختلف قطبش ، مشخصه هر موج عرضی است. به عنوان مثال اگر ریسمان کشیده شده‌ای را به بالا و پایین حرکت دهیم یک موج قطبیده خطی تولید می‌کنیم که جابجایی آن روی صفحه قائم صورت می‌گیرد. به همین ترتیب می‌توان موج قطبیده خطی ایجاد کرد که جابجایی آن بر صفحه افقی واقع باشد. همچنین می‌توان انتهای ریسمان را روی محیط یک دایره یا بیضی چرخاند تا موج قطبیده بیضیوار بدست آید. در مورد چنین موجی ذرات ریسمان واقعا روی محیط یک دایره یا بیضی حرکت می‌کند. با انتشار دو موج قطبیده خطی در ریسمان هم می‌‌توان موج قطبیده بیضوی تولید کرد.

img/daneshnameh_up/f/f9/p3.gif

برهمنهی دو موج قطبیده خطی

دو موج الکترومغناطیسی را در نظر می‌گیریم که میدان الکتریکی وابسته به آنها با روابط زیر نشان داده می‌شود:


(E1 = xa1 Cos(kz - ωt + θ1

(E2 = xa2 Cos(kz - ωt + θ2

در روابط فوق a1 و a2 دامنه موجها ، x بردار یکانی واحد در جهت محور X و θ1 و θ2 ثابتهای فاز به شمار می‌روند. از آنجا که دو میدان فوق در راستای محور X ارتعاش می‌کنند، لذا موجهای قطبیده خطی هستند که در جهت محور z انتشار می‌یابند. چون میدان الکتریکی کمیتی برداری است، بنابراین میدان الکتریکی برآیند بصورت جمع برداری دو میدان الکتریکی فوق خواهد بود. میدان الکتریکی موج برآیند بصورت زیر خواهد بود:

(E = E1 + E2 = xa Cos(Kz - ωt + θ

رابطه فوق نشان می‌دهد که موج برآیند هم یک موج قطبیده خطی است که در همان راستای انتشار دو موج اولیه انتشار می‌یابد. همچنین ارتعاش میدان الکتریکی موج برآیند نیز در همان راستای ارتعاش امواج اولیه است.


img/daneshnameh_up/8/84/p3v.gif

شرایط ایجاد قطبش بیضوی

حال مانند مورد قبلی دو موج قطبیده خطی در نظر می‌گیریم که هر دو در یک جهت انتشار می‌یابند. اما جهت اتعاش میدانهای آنها بر هم عمود است. با این فرض شرایط قطبش بیضوی بودن موج برآیند عبارتست از:


    ترکیب این دو موج که دارای دامنه نامساوی هستند یک موج قطبیده بیضوی خواهد بود.

    اگر دامنه امواج اولیه برابر باشد، در این صورت موج برآیند یک موج قطبیده بیضوی خواهد بود به شرط اینکه ثابت فاز موج برآیند مضرب صحیحی از π و یا π/2 نباشد.

    اگر ثابت فاز موج برآیند مضرب صحیحی از π باشد، در اینصورت موج برآیند قطبش خطی خواهد داشت که معادل یک خط راست است.

    اگر ثابت فاز موج برایند مضرب صحیحی از π/2 بوده و دامنه امواج اولیه یکسان باشد، در اینصورت موج برایند قطبیده دایروی خواهد بود.

    بنابراین می‌توان گفت که ترکیب دو ارتعاش خطی عمود بر هم ، وقتی که اختلاف فازی بین آنها برقرار باشد، یک ارتعاش بیضوی خواهد بود. یعنی برآیند دو موج در هر لحظه یک ارتعاش خطی با دامنه معین است که این ارتعاش خطی یک چرخه کامل پیرامون بیضی را طی خواهد کرد. با اینکه دامنه در هر لحظه ثابت است ولی این مقدار ثابت ضمن چرخش تغییر می‌کند. در صورتی که فاز حرکت تغییر نکند، حرکت پیرامون بیضی ، به همان صورت تکرار می‌شود.

روش تولید قطبش بیضیوار :

    با استفاده از تیغه ربع موج : این تیغه یک بلور دو شکستی با ضخامت ویژه است که اگر نوربطور عمودی به آن بتابد، نور خروجی بیضیوار خواهد داشت . تیغه چنان برش یافته است که مولفه هایی که در ورود به بلور هم فاز بودند، با سرعت های متفاوت از آن می گذرند و در وضعیتی از آن خارج می شوند که نسبت به هم اختلاف فاز 90درجه یا ربع موج دارند .

    همچنین نور قطبیده دایروی ، درعبور از تیغه ربع موج ، به نور قطبیده خطی تبد یل می شود .


    با استفاده از تیغه نیم موج : این تیغه با قرار دادن دو تیغه ربع موج کنار هم بد ست می آید. در این مورد نور قطبیده خطی تحت هر زاویه نسبت به محور نوری، دو مولفه متعامد تولید می کند که طی عبور از بلور با اختلاف فاز 180درجه از آن خارج می شوند. تیغه نیم موج همچنین جهت قطبش دایروی را از دست چپ به راست و برعکس تبد یل می کند.
img/daneshnameh_up/c/cb/polarization.gif

انواع قطبش بیضوی

قطبش بیضوی راستگرد

اگر جهت انتشار موج در جهت عمود بر صفحه و بطرف خارج باشد و جهت چرخش میدان الکتریکی در جهت عقربه‌های ساعت باشد، در این صورت قطبش را بیضوی راستگرد می‌گویند.

قطبش بیضوی چپگرد

اگر جهت انتشار موج در جهت عمود بر صفحه و به طرف خارج باشد و جهت چرخش میدان الکتریکی در خلاف عقربه‌های ساعت باشد، در این صورت قطبش را چپگرد می‌گویند.

منبع: رشد
- See more at: http://www.hupaa.com/20000000000005034/%D9%82%D8%B7%D8%A8%D8%B4-%D8%A8%DB%8C%D8%B6%D9%88%DB%8C#sthash.R25Saqkv.dpuf

حالتهای مختلف قطبش ، مشخصه هر موج عرضی است. به عنوان مثال اگر ریسمان کشیده شده‌ای را به بالا و پایین حرکت دهیم یک موج قطبیده خطی تولید می‌کنیم که جابجایی آن روی صفحه قائم صورت می‌گیرد. به همین ترتیب می‌توان موج قطبیده خطی ایجاد کرد که جابجایی آن بر صفحه افقی واقع باشد. همچنین می‌توان انتهای ریسمان را روی محیط یک دایره یا بیضی چرخاند تا موج قطبیده بیضیوار بدست آید. در مورد چنین موجی ذرات ریسمان واقعا روی محیط یک دایره یا بیضی حرکت می‌کند. با انتشار دو موج قطبیده خطی در ریسمان هم می‌‌توان موج قطبیده بیضوی تولید کرد.

img/daneshnameh_up/f/f9/p3.gif

برهمنهی دو موج قطبیده خطی

دو موج الکترومغناطیسی را در نظر می‌گیریم که میدان الکتریکی وابسته به آنها با روابط زیر نشان داده می‌شود:


(E1 = xa1 Cos(kz - ωt + θ1

(E2 = xa2 Cos(kz - ωt + θ2

در روابط فوق a1 و a2 دامنه موجها ، x بردار یکانی واحد در جهت محور X و θ1 و θ2 ثابتهای فاز به شمار می‌روند. از آنجا که دو میدان فوق در راستای محور X ارتعاش می‌کنند، لذا موجهای قطبیده خطی هستند که در جهت محور z انتشار می‌یابند. چون میدان الکتریکی کمیتی برداری است، بنابراین میدان الکتریکی برآیند بصورت جمع برداری دو میدان الکتریکی فوق خواهد بود. میدان الکتریکی موج برآیند بصورت زیر خواهد بود:

(E = E1 + E2 = xa Cos(Kz - ωt + θ

رابطه فوق نشان می‌دهد که موج برآیند هم یک موج قطبیده خطی است که در همان راستای انتشار دو موج اولیه انتشار می‌یابد. همچنین ارتعاش میدان الکتریکی موج برآیند نیز در همان راستای ارتعاش امواج اولیه است.


img/daneshnameh_up/8/84/p3v.gif

شرایط ایجاد قطبش بیضوی

حال مانند مورد قبلی دو موج قطبیده خطی در نظر می‌گیریم که هر دو در یک جهت انتشار می‌یابند. اما جهت اتعاش میدانهای آنها بر هم عمود است. با این فرض شرایط قطبش بیضوی بودن موج برآیند عبارتست از:


    ترکیب این دو موج که دارای دامنه نامساوی هستند یک موج قطبیده بیضوی خواهد بود.

    اگر دامنه امواج اولیه برابر باشد، در این صورت موج برآیند یک موج قطبیده بیضوی خواهد بود به شرط اینکه ثابت فاز موج برآیند مضرب صحیحی از π و یا π/2 نباشد.

    اگر ثابت فاز موج برآیند مضرب صحیحی از π باشد، در اینصورت موج برآیند قطبش خطی خواهد داشت که معادل یک خط راست است.

    اگر ثابت فاز موج برایند مضرب صحیحی از π/2 بوده و دامنه امواج اولیه یکسان باشد، در اینصورت موج برایند قطبیده دایروی خواهد بود.

    بنابراین می‌توان گفت که ترکیب دو ارتعاش خطی عمود بر هم ، وقتی که اختلاف فازی بین آنها برقرار باشد، یک ارتعاش بیضوی خواهد بود. یعنی برآیند دو موج در هر لحظه یک ارتعاش خطی با دامنه معین است که این ارتعاش خطی یک چرخه کامل پیرامون بیضی را طی خواهد کرد. با اینکه دامنه در هر لحظه ثابت است ولی این مقدار ثابت ضمن چرخش تغییر می‌کند. در صورتی که فاز حرکت تغییر نکند، حرکت پیرامون بیضی ، به همان صورت تکرار می‌شود.

روش تولید قطبش بیضیوار :

    با استفاده از تیغه ربع موج : این تیغه یک بلور دو شکستی با ضخامت ویژه است که اگر نوربطور عمودی به آن بتابد، نور خروجی بیضیوار خواهد داشت . تیغه چنان برش یافته است که مولفه هایی که در ورود به بلور هم فاز بودند، با سرعت های متفاوت از آن می گذرند و در وضعیتی از آن خارج می شوند که نسبت به هم اختلاف فاز 90درجه یا ربع موج دارند .

    همچنین نور قطبیده دایروی ، درعبور از تیغه ربع موج ، به نور قطبیده خطی تبد یل می شود .


    با استفاده از تیغه نیم موج : این تیغه با قرار دادن دو تیغه ربع موج کنار هم بد ست می آید. در این مورد نور قطبیده خطی تحت هر زاویه نسبت به محور نوری، دو مولفه متعامد تولید می کند که طی عبور از بلور با اختلاف فاز 180درجه از آن خارج می شوند. تیغه نیم موج همچنین جهت قطبش دایروی را از دست چپ به راست و برعکس تبد یل می کند.
img/daneshnameh_up/c/cb/polarization.gif

انواع قطبش بیضوی

قطبش بیضوی راستگرد

اگر جهت انتشار موج در جهت عمود بر صفحه و بطرف خارج باشد و جهت چرخش میدان الکتریکی در جهت عقربه‌های ساعت باشد، در این صورت قطبش را بیضوی راستگرد می‌گویند.

قطبش بیضوی چپگرد

اگر جهت انتشار موج در جهت عمود بر صفحه و به طرف خارج باشد و جهت چرخش میدان الکتریکی در خلاف عقربه‌های ساعت باشد، در این صورت قطبش را چپگرد می‌گویند.

منبع: رشد
- See more at: http://www.hupaa.com/20000000000005034/%D9%82%D8%B7%D8%A8%D8%B4-%D8%A8%DB%8C%D8%B6%D9%88%DB%8C#sthash.R25Saqkv.dpuf

حالتهای مختلف قطبش ، مشخصه هر موج عرضی است. به عنوان مثال اگر ریسمان کشیده شده‌ای را به بالا و پایین حرکت دهیم یک موج قطبیده خطی تولید می‌کنیم که جابجایی آن روی صفحه قائم صورت می‌گیرد. به همین ترتیب می‌توان موج قطبیده خطی ایجاد کرد که جابجایی آن بر صفحه افقی واقع باشد. همچنین می‌توان انتهای ریسمان را روی محیط یک دایره یا بیضی چرخاند تا موج قطبیده بیضیوار بدست آید. در مورد چنین موجی ذرات ریسمان واقعا روی محیط یک دایره یا بیضی حرکت می‌کند. با انتشار دو موج قطبیده خطی در ریسمان هم می‌‌توان موج قطبیده بیضوی تولید کرد.

img/daneshnameh_up/f/f9/p3.gif

برهمنهی دو موج قطبیده خطی

دو موج الکترومغناطیسی را در نظر می‌گیریم که میدان الکتریکی وابسته به آنها با روابط زیر نشان داده می‌شود:


(E1 = xa1 Cos(kz - ωt + θ1

(E2 = xa2 Cos(kz - ωt + θ2

در روابط فوق a1 و a2 دامنه موجها ، x بردار یکانی واحد در جهت محور X و θ1 و θ2 ثابتهای فاز به شمار می‌روند. از آنجا که دو میدان فوق در راستای محور X ارتعاش می‌کنند، لذا موجهای قطبیده خطی هستند که در جهت محور z انتشار می‌یابند. چون میدان الکتریکی کمیتی برداری است، بنابراین میدان الکتریکی برآیند بصورت جمع برداری دو میدان الکتریکی فوق خواهد بود. میدان الکتریکی موج برآیند بصورت زیر خواهد بود:

(E = E1 + E2 = xa Cos(Kz - ωt + θ

رابطه فوق نشان می‌دهد که موج برآیند هم یک موج قطبیده خطی است که در همان راستای انتشار دو موج اولیه انتشار می‌یابد. همچنین ارتعاش میدان الکتریکی موج برآیند نیز در همان راستای ارتعاش امواج اولیه است.


img/daneshnameh_up/8/84/p3v.gif

شرایط ایجاد قطبش بیضوی

حال مانند مورد قبلی دو موج قطبیده خطی در نظر می‌گیریم که هر دو در یک جهت انتشار می‌یابند. اما جهت اتعاش میدانهای آنها بر هم عمود است. با این فرض شرایط قطبش بیضوی بودن موج برآیند عبارتست از:


    ترکیب این دو موج که دارای دامنه نامساوی هستند یک موج قطبیده بیضوی خواهد بود.

    اگر دامنه امواج اولیه برابر باشد، در این صورت موج برآیند یک موج قطبیده بیضوی خواهد بود به شرط اینکه ثابت فاز موج برآیند مضرب صحیحی از π و یا π/2 نباشد.

    اگر ثابت فاز موج برآیند مضرب صحیحی از π باشد، در اینصورت موج برآیند قطبش خطی خواهد داشت که معادل یک خط راست است.

    اگر ثابت فاز موج برایند مضرب صحیحی از π/2 بوده و دامنه امواج اولیه یکسان باشد، در اینصورت موج برایند قطبیده دایروی خواهد بود.

    بنابراین می‌توان گفت که ترکیب دو ارتعاش خطی عمود بر هم ، وقتی که اختلاف فازی بین آنها برقرار باشد، یک ارتعاش بیضوی خواهد بود. یعنی برآیند دو موج در هر لحظه یک ارتعاش خطی با دامنه معین است که این ارتعاش خطی یک چرخه کامل پیرامون بیضی را طی خواهد کرد. با اینکه دامنه در هر لحظه ثابت است ولی این مقدار ثابت ضمن چرخش تغییر می‌کند. در صورتی که فاز حرکت تغییر نکند، حرکت پیرامون بیضی ، به همان صورت تکرار می‌شود.

روش تولید قطبش بیضیوار :

    با استفاده از تیغه ربع موج : این تیغه یک بلور دو شکستی با ضخامت ویژه است که اگر نوربطور عمودی به آن بتابد، نور خروجی بیضیوار خواهد داشت . تیغه چنان برش یافته است که مولفه هایی که در ورود به بلور هم فاز بودند، با سرعت های متفاوت از آن می گذرند و در وضعیتی از آن خارج می شوند که نسبت به هم اختلاف فاز 90درجه یا ربع موج دارند .

    همچنین نور قطبیده دایروی ، درعبور از تیغه ربع موج ، به نور قطبیده خطی تبد یل می شود .


    با استفاده از تیغه نیم موج : این تیغه با قرار دادن دو تیغه ربع موج کنار هم بد ست می آید. در این مورد نور قطبیده خطی تحت هر زاویه نسبت به محور نوری، دو مولفه متعامد تولید می کند که طی عبور از بلور با اختلاف فاز 180درجه از آن خارج می شوند. تیغه نیم موج همچنین جهت قطبش دایروی را از دست چپ به راست و برعکس تبد یل می کند.
img/daneshnameh_up/c/cb/polarization.gif

انواع قطبش بیضوی

قطبش بیضوی راستگرد

اگر جهت انتشار موج در جهت عمود بر صفحه و بطرف خارج باشد و جهت چرخش میدان الکتریکی در جهت عقربه‌های ساعت باشد، در این صورت قطبش را بیضوی راستگرد می‌گویند.

قطبش بیضوی چپگرد

اگر جهت انتشار موج در جهت عمود بر صفحه و به طرف خارج باشد و جهت چرخش میدان الکتریکی در خلاف عقربه‌های ساعت باشد، در این صورت قطبش را چپگرد می‌گویند.

منبع: رشد
- See more at: http://www.hupaa.com/20000000000005034/%D9%82%D8%B7%D8%A8%D8%B4-%D8%A8%DB%8C%D8%B6%D9%88%DB%8C#sthash.R25Saqkv.dpuf




حالتهای مختلف قطبش ، مشخصه هر موج عرضی است. به عنوان مثال اگر ریسمان کشیده شده‌ای را به بالا و پایین حرکت دهیم یک موج قطبیده خطی تولید می‌کنیم که جابجایی آن روی صفحه قائم صورت می‌گیرد. به همین ترتیب می‌توان موج قطبیده خطی ایجاد کرد که جابجایی آن بر صفحه افقی واقع باشد. همچنین می‌توان انتهای ریسمان را روی محیط یک دایره یا بیضی چرخاند تا موج قطبیده بیضیوار بدست آید. در مورد چنین موجی ذرات ریسمان واقعا روی محیط یک دایره یا بیضی حرکت می‌کند. با انتشار دو موج قطبیده خطی در ریسمان هم می‌‌توان موج قطبیده بیضوی تولید کرد.

img/daneshnameh_up/f/f9/p3.gif

برهمنهی دو موج قطبیده خطی

دو موج الکترومغناطیسی را در نظر می‌گیریم که میدان الکتریکی وابسته به آنها با روابط زیر نشان داده می‌شود:


(E1 = xa1 Cos(kz - ωt + θ1

(E2 = xa2 Cos(kz - ωt + θ2

در روابط فوق a1 و a2 دامنه موجها ، x بردار یکانی واحد در جهت محور X و θ1 و θ2 ثابتهای فاز به شمار می‌روند. از آنجا که دو میدان فوق در راستای محور X ارتعاش می‌کنند، لذا موجهای قطبیده خطی هستند که در جهت محور z انتشار می‌یابند. چون میدان الکتریکی کمیتی برداری است، بنابراین میدان الکتریکی برآیند بصورت جمع برداری دو میدان الکتریکی فوق خواهد بود. میدان الکتریکی موج برآیند بصورت زیر خواهد بود:

(E = E1 + E2 = xa Cos(Kz - ωt + θ

رابطه فوق نشان می‌دهد که موج برآیند هم یک موج قطبیده خطی است که در همان راستای انتشار دو موج اولیه انتشار می‌یابد. همچنین ارتعاش میدان الکتریکی موج برآیند نیز در همان راستای ارتعاش امواج اولیه است.


img/daneshnameh_up/8/84/p3v.gif

شرایط ایجاد قطبش بیضوی

حال مانند مورد قبلی دو موج قطبیده خطی در نظر می‌گیریم که هر دو در یک جهت انتشار می‌یابند. اما جهت اتعاش میدانهای آنها بر هم عمود است. با این فرض شرایط قطبش بیضوی بودن موج برآیند عبارتست از:


    ترکیب این دو موج که دارای دامنه نامساوی هستند یک موج قطبیده بیضوی خواهد بود.

    اگر دامنه امواج اولیه برابر باشد، در این صورت موج برآیند یک موج قطبیده بیضوی خواهد بود به شرط اینکه ثابت فاز موج برآیند مضرب صحیحی از π و یا π/2 نباشد.

    اگر ثابت فاز موج برآیند مضرب صحیحی از π باشد، در اینصورت موج برآیند قطبش خطی خواهد داشت که معادل یک خط راست است.

    اگر ثابت فاز موج برایند مضرب صحیحی از π/2 بوده و دامنه امواج اولیه یکسان باشد، در اینصورت موج برایند قطبیده دایروی خواهد بود.

    بنابراین می‌توان گفت که ترکیب دو ارتعاش خطی عمود بر هم ، وقتی که اختلاف فازی بین آنها برقرار باشد، یک ارتعاش بیضوی خواهد بود. یعنی برآیند دو موج در هر لحظه یک ارتعاش خطی با دامنه معین است که این ارتعاش خطی یک چرخه کامل پیرامون بیضی را طی خواهد کرد. با اینکه دامنه در هر لحظه ثابت است ولی این مقدار ثابت ضمن چرخش تغییر می‌کند. در صورتی که فاز حرکت تغییر نکند، حرکت پیرامون بیضی ، به همان صورت تکرار می‌شود.

روش تولید قطبش بیضیوار :

    با استفاده از تیغه ربع موج : این تیغه یک بلور دو شکستی با ضخامت ویژه است که اگر نوربطور عمودی به آن بتابد، نور خروجی بیضیوار خواهد داشت . تیغه چنان برش یافته است که مولفه هایی که در ورود به بلور هم فاز بودند، با سرعت های متفاوت از آن می گذرند و در وضعیتی از آن خارج می شوند که نسبت به هم اختلاف فاز 90درجه یا ربع موج دارند .

    همچنین نور قطبیده دایروی ، درعبور از تیغه ربع موج ، به نور قطبیده خطی تبد یل می شود .


    با استفاده از تیغه نیم موج : این تیغه با قرار دادن دو تیغه ربع موج کنار هم بد ست می آید. در این مورد نور قطبیده خطی تحت هر زاویه نسبت به محور نوری، دو مولفه متعامد تولید می کند که طی عبور از بلور با اختلاف فاز 180درجه از آن خارج می شوند. تیغه نیم موج همچنین جهت قطبش دایروی را از دست چپ به راست و برعکس تبد یل می کند.
img/daneshnameh_up/c/cb/polarization.gif

انواع قطبش بیضوی

قطبش بیضوی راستگرد

اگر جهت انتشار موج در جهت عمود بر صفحه و بطرف خارج باشد و جهت چرخش میدان الکتریکی در جهت عقربه‌های ساعت باشد، در این صورت قطبش را بیضوی راستگرد می‌گویند.

قطبش بیضوی چپگرد

اگر جهت انتشار موج در جهت عمود بر صفحه و به طرف خارج باشد و جهت چرخش میدان الکتریکی در خلاف عقربه‌های ساعت باشد، در این صورت قطبش را چپگرد می‌گویند.

منبع: رشد
- See more at: http://www.hupaa.com/20000000000005034/%D9%82%D8%B7%D8%A8%D8%B4-%D8%A8%DB%8C%D8%B6%D9%88%DB%8C#sthash.R25Saqkv.dpuf

موج الکترو مگنتیک تجزیه شده به
مولفه های کارتزین


اگر ما بخواهیم در هر یک از دو راستا به نور کاملا پلاریزه دست یابیم باید پرتو های با پلاریزیشن مخالف (عمود بر محور پلاریزیشن) را حذف کنیم. که برای این منظور ساده ترین روش استفاده از صفحه قطبنده (polarizing sheet) است که اولین بار در 1932 توسط ادوین لند (Edwin Land) ساخته شد. وی در دوران دانشجویی اش مولکول بلند خاصی را یافت و آن را بر روی پلاستیک چسباند. سپس با کشیدن پلاستیک، مولکول های ماده را روی پلاستیک به شکل یک توری در آورد. چیزی که امروز از آن با نام پلاروئید (Polaroid) یاد می شود و اساس ساز و کار عینک های آفتابی و فیلتر های عکاسی پلارایزر را تشکیل می دهد. که شماتیک آن مانند تصویر زیر است.
حال می توانیم شدت این نور را نیز بررسی کنیم. اگر شدت نور ورودی به فیلتر را I0 بنامیم، با توجه به این که گفتیم جهتگیری میدان الکتریکی یک درجه آزادی دارد، نتیجه مستقیم آماری آن است که جهت گیری ها به طور یکنواخت در تمام راستاها توزیع شده است و بنا براین پس از تجزیه به مولفه های افقی و عمودی، نیمی از نور جهت گیری افقی و نیم دیگر جهت گیری عمودی خواهد داشت. پس بعد از عبور از فیلتر پلرایزر عمودی به شکل بالا، تمام مولفه های افقی نور جذب خواهند شد و در نتیجه شدت نور دقیقا نصف خواهد شد. یعنی I=I0/2. حالا آن چه ما داریم یک نور پلاریزه عمودی است. اما ما می توانیم دوباره آن را در جهت دیگری پلاریزه کنیم. این بار محور پلاریزیشن را مورب و با زاوایه θ نسبت به محور قبلی (عمودی) انتخاب می کنیم. در این حالت دستگاه کارتزین جدید را بر پایه محور مورب جدید می نویسیم و واضح است بار دیگر می توانیم پرتوهای عمودی قبلی را بر پایه دستگاه مورب به مختصات دوگانه دیگری تجزیه کنیم.
در این حالت خواهیم داشت:
بنابراین در حالت کلی تر چیزی مثل شکل زیر داریم که نور را در هر راستایی پلاریزه می کند. (به فیلتر دوم همان طور که در شکل هم آمده آنالایزر نیز گفته می شود.

هم از رابطه و هم از شکل بالا می توان دریافت که اگر دو فیلتر پلارایزر مشابه را با زاویه 90 درجه نسبت به هم قرار دهیم شدت نور عبوری از آن ها صفر خواهد شد (cos 90=0). و این چیزی است که در شکل زیر توسط دو عینک پلارایزر مشاهده می شود.
http://2.bp.blogspot.com/-qwVLIrhYOrk/TjlLHZB9XJI/AAAAAAAAEdg/RwjAk2l3fL8/s400/polarize2.jpg




۱۳۹۲ شهریور ۱۲, سه‌شنبه

سوریه در آتش غفلت و ارتداد ایرانیان (آرشیو کامل عکس و ویدئو)

برتولت برشت ميگويد : " خطا اگر ندانسته انجام شود اشتباه است و اگر دانسته، تبهكاري است" و زمانيكه ارتکاب به رفتار تبهکارانه،تبديل به يك عادت عمومي و عادي براي همه اعضاي جامعه شود . آنجاست كه كشت و كار انسانها در مزرغه دنيا ، رونق پيدا ميكند. طوريكه حتي اگر كسي نخواهد كشت كند ، به زور برايش ميكارند تا او درو كنـــد . 

مئات القتلى من المدنيين والنساء والأطفال في هجوم بغاز السارين على ريف دمشق - سوريا (1)

نـــــــــور ، حقيقتيست انکارناپذير، که هميشه بوده ، هســـت و خواهـــد بود. اما تاريکي به خودي خود، چيزي نيست مگر سايه اي که به علــــــــــت ممانعت از تابش نور پديدار ميشود. بنا براين"نـــــور حقيقت" تنها زماني ميتواند بر "تاريکي باطل" پيروز شـود که موانع موجود در سر راهش کنار بروند. همان موانعي که اغلب ناشي از نا آگاهي ، خودخواهي ، کج فهمي ، خود فريبي و حرص و طمع کسانيست که ضمن پشت کردن به حق و حقيقت ، در تاريکيخانه دل  و سياهي افکار پليدشان ، نور را جستجو ميکنند و بدون اينکه آن را ديده و باور داشته باشند ، پيروزي اش را بر اهل باطل آرزو ميکنند .
اختيــــــــار من و شما هم ميهن بسيار آگــــاه ، آزاده و آزاديخواه ،در قبال پايبندي به اصول و ارزشهاي اخلاقي  و  حفظ صداقت - صراحت - قاطعيت در  بیان آنچه که میدانیم  ، منوط به راستگوئي يا دروغگوئي سايرين نيست . بلکه متاثر از ميزان پايبندي خودمان به اصول و ارزشهائي که دائم از آنها دم ميزنيم تشکيــــــل، و بسته به ميزان  توانائي (باز هم ) من و شما هم ميهن آگاه ، آزاده و آزاديخواه در مهـــار و کنترل برخي اميال و غرايز طبيعي خودمان (پيرامون تامين و حفظ قدرت - ثروت - شهرت - شهوت) و نيز  در مهـــار و کنترل برخي  نيازهاي روحي و عقده هاي عاطفي خودمان ( پيرامون  همزيستي ، مهرورزي و مهرطلبي از اجرام زنده و احشام به ظاهر مترقي و متمدن دنياي پيرامونمان - تنفيــــــــــــــذ ميشود. 


سکوت حق ، ناشي از  ناتواني او براي خاموش کردن آتش جنایت حق ستيزان نيست.بلکه  براي امتحان حق  شناسان، و سنجش عيار کسانيست که خود را بعنوان انسان - اشرف مخلوقات عالم -  باور دارند. مطمئن باشيد "حــــق" با هيچ کس تعارف ندارد و تک تک کساني را که با بازيچه قرار دادن حقوق مردم به ايشان ستم ميکنند ، و همچنين تک تک کساني را که به اسم عدالت طلبي و دفاع از حقوق بشر ، بصورت مستقيم و غير مستقيم  به حق ستيزان و باطل انديشان خدمت میرسانند ، به سزاي اعمالشان خواهد رساند.منتها آسياب  به نوبت. قرار نيست دنيا تا ابد ، تيره و تار بماند.

در ادامه همین مطلب ، میتوانید ببینید و بشنوید  که چگونه  ناله و نفرین یک ملت  داغدار ، نثار ایرانیان میشود.





مئات الشهداء من الأطفال والنساء في قصف بالكيماوي على الغوطة الشرقية



 مئات القتلى من المدنيين والنساء والأطفال في هجوم بغاز السارين على ريف دمشق - سوريا (15) مئات القتلى من المدنيين والنساء والأطفال في هجوم بغاز السارين على ريف دمشق - سوريا (16) مئات القتلى من المدنيين والنساء والأطفال في هجوم بغاز السارين على ريف دمشق - سوريا (13) مئات القتلى من المدنيين والنساء والأطفال في هجوم بغاز السارين على ريف دمشق - سوريا (12) مئات القتلى من المدنيين والنساء والأطفال في هجوم بغاز السارين على ريف دمشق - سوريا (11) مئات القتلى من المدنيين والنساء والأطفال في هجوم بغاز السارين على ريف دمشق - سوريا (8) مئات القتلى من المدنيين والنساء والأطفال في هجوم بغاز السارين على ريف دمشق - سوريا (9) مئات القتلى من المدنيين والنساء والأطفال في هجوم بغاز السارين على ريف دمشق - سوريا (10) مئات القتلى من المدنيين والنساء والأطفال في هجوم بغاز السارين على ريف دمشق - سوريا (7) مئات القتلى من المدنيين والنساء والأطفال في هجوم بغاز السارين على ريف دمشق - سوريا (6) مئات القتلى من المدنيين والنساء والأطفال في هجوم بغاز السارين على ريف دمشق - سوريا (5) مئات القتلى من المدنيين والنساء والأطفال في هجوم بغاز السارين على ريف دمشق - سوريا (2) مئات القتلى من المدنيين والنساء والأطفال في هجوم بغاز السارين على ريف دمشق - سوريا (3) مئات القتلى من المدنيين والنساء والأطفال في هجوم بغاز السارين على ريف دمشق - سوريا (4) مئات القتلى من المدنيين والنساء والأطفال في هجوم بغاز السارين على ريف دمشق - سوريا (1) مئات القتلى من المدنيين والنساء والأطفال في هجوم بغاز السارين على ريف دمشق - سوريا (17)

مئات القتلى من المدنيين والنساء والأطفال في هجوم بغاز السارين على ريف دمشق - سوريا (2) مئات القتلى من المدنيين والنساء والأطفال في هجوم بغاز السارين على ريف دمشق - سوريا (3) مئات القتلى من المدنيين والنساء والأطفال في هجوم بغاز السارين على ريف دمشق - سوريا (4) مئات القتلى من المدنيين والنساء والأطفال في هجوم بغاز السارين على ريف دمشق - سوريا (1)

قتلى بالمئات نتيجة قصف نظام الأسد للغوطة الشرقية بريف دمشق بالأسلحة الكيماوية (12) قتلى بالمئات نتيجة قصف نظام الأسد للغوطة الشرقية بريف دمشق بالأسلحة الكيماوية (13) قتلى بالمئات نتيجة قصف نظام الأسد للغوطة الشرقية بريف دمشق بالأسلحة الكيماوية (1) قتلى بالمئات نتيجة قصف نظام الأسد للغوطة الشرقية بريف دمشق بالأسلحة الكيماوية (2) قتلى بالمئات نتيجة قصف نظام الأسد للغوطة الشرقية بريف دمشق بالأسلحة الكيماوية (3) قتلى بالمئات نتيجة قصف نظام الأسد للغوطة الشرقية بريف دمشق بالأسلحة الكيماوية (4) قتلى بالمئات نتيجة قصف نظام الأسد للغوطة الشرقية بريف دمشق بالأسلحة الكيماوية (5) قتلى بالمئات نتيجة قصف نظام الأسد للغوطة الشرقية بريف دمشق بالأسلحة الكيماوية (6) قتلى بالمئات نتيجة قصف نظام الأسد للغوطة الشرقية بريف دمشق بالأسلحة الكيماوية (7) قتلى بالمئات نتيجة قصف نظام الأسد للغوطة الشرقية بريف دمشق بالأسلحة الكيماوية (8) قتلى بالمئات نتيجة قصف نظام الأسد للغوطة الشرقية بريف دمشق بالأسلحة الكيماوية (9) قتلى بالمئات نتيجة قصف نظام الأسد للغوطة الشرقية بريف دمشق بالأسلحة الكيماوية (10) قتلى بالمئات نتيجة قصف نظام الأسد للغوطة الشرقية بريف دمشق بالأسلحة الكيماوية (11)