سورن کییرکگور (به دانمارکی: Søren Kierkegaard) (۱۸۱۳ - ۱۸۵۵)، فیلسوف مسیحی دانمارکی، کسی که با وجود، انتخاب، و تعهد یا سرسپردگی فرد سروکار داشت و اساساً بر الهیات جدید و فلسفه، به خصوص فلسفهٔ وجودی (اگزیستانسیالیسم) تاثیر گذاشت.[۱]
شناسنامه | ||
---|---|---|
نام کامل | سورن آبای کییرکگور | |
زادروز | ۵ مه ۱۸۱۳ | |
زادگاه | کپنهاگ، دانمارک | |
تاریخ مرگ | ۱۱ نوامبر ۱۸۵۵ (۴۲ سال) | |
محل مرگ | کپنهاگ، دانمارک | |
دین | مسیحی | |
مذهب | پروتستان | |
محتویات |
زندگی
کییرکگور در ۵ مه، ۱۸۱۳ در کپنهاگ متولد شد. پدر وی یک بازرگان ثروتمند و لوتری با ایمانی بود که، پارسایی اندوهناک و تصویر واضح او عمیقاً کییرکگور را تحت تاثیر خود قرار داد.[۱]کییرکگور یزدانشناسی و فلسفه را در دانشگاه کپنهاک آموخت، و تا مدتی پیرو فلسفهٔ هگل بود تا زمانی که فلسفهٔ هگل را ساحلی امن برای فرد و جایگاه فرد ندانست. او به شدت معتقد بود که هگل کاخی (نظام فلسفی) محکمی را بنا کردهاست که خود هگل در آن جایی ندارد و علیه آن عکس العمل نشان داد. زمانیکه که در دانشگاه بود، از انجام تکالیف دینی لوتری دست کشید و برای مدتی یک زندگی اجتماعی افراطی را برگزید، و تبدیل به یک شخصیت آشنا در جامعه نمایشی و قهوه خانهای کوپنهاک شد. اگرچه، بعد از مرگ پدرش در سال ۱۸۳۸ تصمیم گرفت تا مطالعات یزدانشناسیاش را از سر بگیرد. در سال ۱۸۴۰ با دختری هفده ساله به نام رگینه اولسن پیمان نامزدی بست، اما نسبت به سازگاری ازدواج با تفکرش بدگمان شد، و همین امر طبیعت وی را پیچیدهتر کرد و حس رشد کردن را در یک حرفه فلسفی برای او مهیا کرد. وی ناگهان پیمان نامزدیاش را در سال ۱۸۴۱ از هم گسست، و در کتابهایش به علت این امر اشاره کردهاست. در همان زمان، او فهمید که دیگر نمیخواهد که یک کشیش لوتری بشود. ارثیه پدریاش به او این اجازه را داد که کاملاً خودش را وقف نوشتن کند، و در چهارده سال از باقیمانده زندگیاش بیش از بیست اثر را ایجاد کند.[۱]
نگرش فلسفی
آثار کییرکگور تعمداً بی نظام است و مشتمل بر مقالات، سخنان کوتاه، گفتارهای حکیمانه، نامههای ساختگی، روزنامهها، و دیگر اشکال ادبی است. بیشتر آثار او اصلاً تحت نام مستعار منتشر شدند. او اصطلاح وجودی (اگزیستانس) را برای فلسفهاش برگزید زیرا او فلسفه را به عنوان بیانی از یک زندگی فردی شدیداً آزمون شده ملاحظه کرده بود، نه به عنوان ساختاری از یک نظام یکپارچه در روش فیلسوف آلمانی قرن نوزدهمی یعنی گئورگ ویلهلم فریدریش هگل، که کییرکگورد در اثر پی نوشت ناعلمی پایانی (۱۸۴۶: ترجمه ۱۹۴۱) به او تاختهاست. هگل ادعا کرده بود که به یک فهم کامل عقلانی از زندگی آدمی و تاریخ نائل شدهاست: کییرکگورد، از طرف دیگر، به طبیعت مبهم و متناقض موقعیت آدمی اشاره کردهاست. او با بیان برون ذهنی و عقلانی از مسائل اساسی زندگی به مبارزه برخاستهاست: در نظر او عالیترین حقیقت، حقیقتی درونذهنی و یا فردی است.[۱]انتخاب زندگی
کییرکگور ادعا کرده که فلسفهٔ نظاممند نه تنها یک دیدگاه غلط از زندگی آدمی ارائه میکند بلکه اغلب با بیان کردن زندگی در اصطلاحات ضروری منطقی، به روش پنهان کردن انتخاب و حس مسئولیت در افراد تبدیل میگردد. وی معتقد است افراد طبیعت خود را از طریق انتخابشان ایجاد میکنند؛ آنچه که باید در غیبت از عمومیت، و معیارهای برونذهنی صورت پذیرد.ارزش یک انتخاب تنها میتواند به صورت فردی تعیین شود.[۱]در اولین اثر مهماش یعنی کتاب یا این/ یا آن (به انگلیسی: Either/Or) (دو جلد، ۱۸۴۳: ترجمه ۱۹۴۴)، کییرکگور دو مراحله از وجود را توصیف کردهاست که فرد ممکن است به انتخاب یکی از آن دو مبادرت ورزد: 1) مرحلهٔ حسانی و اخلاقی؛ شیوهٔ حسانی زندگی عبارت است از یک لذت گرایی پالوده، و مشتمل است بر جستجوی لذت و حالتی از تهذیب.[۱] فرد حسانی دائماً درجستجوی تنوع و تازگی است و در تلاش برای دفع رنج از خودش میباشد، اما در نهایت با نومیدی و رنج مواجه میشود. مسیر اخلاقی زندگی یک نوع سرسپردگی شورمندانه و مشتاقانه را برای انجام وظیفه، برای تکالیف اجتماعی و دینی غیرمشروط دربر میگیرد.
در دیگر اثرش، مراحلی در مسیر زندگی (۱۸۴۵: ترجمه ۱۹۴۱)، کییرکگورد در این اطاعت انجام دادن تعدادی از مسئولیتهای فردی را مشخص کرده، و سومین مرحله را نیز بیان کردهاست: مرحلهٔ دینی، که در آن شخص به ارادهٔ خداوند تسلیم میگردد و با انجام این کار آزادی اصیل را مییابد.[۱]
در کتاب ترس و لرز (۱۸۴۶: ترجمه ۱۹۴۱) کییرکگورد بر این فرمان خداوند که ابراهیم پسرش اسحاق را قربانی میکند تمرکز میکند؛ عملی که اعتقادات اخلاقی ابراهیم را نقض میکند. ابراهیم ایماناش را به شکلی ثابت قدم با عازم شدن برای اطاعت از فرمان خداوند اثبات میکند؛ با وجود اینکه او نمیتواند از آن سر دربیاورد.[۱]
این «تعلیق حکم اخلاقی»، چنانچه کییرکگورد اعلام میکند، به ابراهیم اجازه میدهد تا به یک سرسپردگی صحیح نسبت به خداوند نائل شود. برای اجتناب از نومیدی نهایی، فرد باید یک چیزی مانند «جَست (جهش) ایمانی» را به یک زندگی دینی انجام دهد، آنچه که ذاتاً متناقض، مبهم، و پر از خطر است. کسی که به سوی آن بهوسیلهٔ حس دلهره فراخوانده شدهاست (مفهوم دلهره، ۱۸۴۴: ترجمه ۱۹۴۴)، آنچه که نهایتاً نوعی ترس از نیستی است.[۱]
عقل و ایمان
از نظر کرکگور، ایمان یک نوع شناسایی نیست، حرکت با شور و شوق اراده است به طرف سعادت ابدی که همواره انسان خواستار آن است. این شور و شوق بر هر تردید و دودلی ناشی از خارج فایق می آید و در امری خلاف عرف و اجماع یا غیرمنطقی و محال قرار می گیرد. زیرا وحی و الهام فقط برتر از عقل نیست، خلاف عقل است. به اعتقاد کرکگور، عقل را از دست دادن برای یافتن خدا، محض اعتقاد است. رنج و محنت برای حیات مسیحی اساسی است، ایمان خود نوعی زجر است و «به صلیب آویختگی عقل». مسیحیت یک دکترین فلسفی نیست که باید آن را در پرتو نظرپردازیهای عقلی فهمید؛ زیرا مسیح فیلسوف نبودهاست و حواریون او هم یک جامعه کوچک دانشمندان را تشکیل نداده بودند.کرکگور معتقد است نخستین کسی که دفاع از دین مسیحیت را باب کرد، در واقع یهودای دیگری است. به تعبیر دیگر، اولین متکلم دومین یهودا است. «او نیز با بوسهای خیانت میکند، اما این بوسه حماقت است. من کسی را که از دین مسیح دفاع میکند، بیایمان میدانم.» در اندیشه کیرکگور خدا شیئی نیست که بتوان وجودش را اثبات نمود و اصلا نیازی به اثبات ندارد و به یک معنا قابل اثبات نیست. خدا، خودش را بر وجدان انسانی پدیدار میکند؛ بدین معنا که انسان را از گناه آلودگی و جداافتادگی خویش از خدا و نیاز به خدا آگاه مینماید.[۲][۳]
آثار پایانی
کییرکگور در روزهای پایانی زندگیاش درگیر مجادلات گزندهای شد، خصوصاً با بنیان نهاده شدن کلیسای لوتری دانمارک، که او آنرا به عنوان یک امر مادی و فاسد ملاحظه میکرد. آثار پایانیاش، به مانند کتاب بیماری تا پای مرگ (۱۸۴۹: ترجمه ۱۹۴۱)، به شکلی بالارونده بینشی غمناک و تاریک را از مسیحیت منعکس میکند، و بر رنج به عنوان ماهیت ایمان راستین تاکید میکند. او اغلب حملهاش را به جامعه نو اروپایی متوجه ساختهاست، و آن را در کتاب عصر حاضر (۱۸۴۶: ترجمه ۱۹۴۰) به خاطر فقدانش از شور و ارزشهای کمّی تقبیح کردهاست. پافشاری بر نوشتارها و مجادلات فراوانش رفتهرفته سلامتیاش را تحلیل برد. وی در اکتبر سال ۱۸۵۵ در خیابان دچار سرگیجه شد، و سرانجام در ۱۱ نوامبر ۱۸۵۵ درگذشت.[۱]تاثیرگذاری
تأثیر کییرکگور در ابتدا به اسکاندیناوی و اروپای آلمانی زبان محدود شده بود، جاییکه آثار او تماس سختی با یزدانشناسی پروتستانی داشت و همچنین بر روی نویسندگانی، از جمله فرانتس کافکا. همچنان که فلسفهٔ وجودی به عنوان یک جنبش اروپایی همهگیر بعد از جنگ جهانی اول ظاهر شد، آثار کییرکگور به شکل وسیعی ترجمه شد، و او به عنوان یکی از چهرههای اصلی فرهنگ نو شناخته شد.[۱]کتابشناسی
- درباره مفهوم طنز (۱۸۴۱)،
- مفهوم اضطراب (۱۸۴۴) [۴]
- تجربه در مسیحیت (۱۸۵۰) [۵]
- ترس و لرز
- خاطرات اغوا گر
پانویس
منابع
- Søren Kierkegaard Microsoft® Student ۲۰۰۸ [DVD]. Redmond, WA: Microsoft Corporation, ۲۰۰۷. Microsoft ® Encarta. (دانلود پرونده منبع)