۱۳۸۹ آبان ۲۳, یکشنبه

هشدار برای کمپینهای مدافع حقوق زنان و اصناف تابعه



آزادي تلاش خردمندانه آدمي در جستجوي علت حادثه هاست . "هربرت مارکوزه"

سالیان درازیست  که  عده بیشماری برای ابراز وجود و عده قلیلی صرفا برای به جا آوردن وظایف انسانی خود ، تشکلها و کمپینهای مختلفی را تشکیل داده  و با  راهکار ها  و اندیشه های گوناگون مذهبی و غیر مذهبی و ضد مذهبی   مدعی حقوق زنان هستند . اما هرگز بر آوردی از نتابج حاصل از عملکرد خود با توجه به هزینه های به عمل آمده و زمانی که صرف نموده اند نکرده اند تا  شایــــــد متوجه شوند به جای مدینه فاضله ای که مقصد بسیاری از آنان  بوده است ، هویت زنان  و  کلا جامعه ایرانی  در حال رسیدن به لجنزار فلاکت و نابودیست.

خردمند آن نيست که چون در کاري مي‌افتد بکوشد تا از آن کار بيرون آيد، خردمند آنست که بکوشد در کاري نيفتد "نصيحه الملوک"


تا زمانیکه با تکیه بر تاریخ دور ونزدیک و مطالب خوش آب و لعابی که فقط انعکاس توهمات و دروغهای درونی برخی  به ظاهر اندیشمندان  است  بخواهیم دنبال حق باشیم ، و چشم و گوش خود را دیدن و شنیدن حقایق غیر قابل انکار ببندیم  تیر در تاریکی انداخته ایم  و خودمان را مضحکه تاریخ ایران کرده ایم.اگر کسانی بخواهند نقش تلخک تاریخ را بازی کنند کاملا آزاد هستند و کسی منعشان نمیکند ، اما بهایش را هم خودشان تقبل نمایند، نه اینکه به قیمت پایمال شدن خون  مردان و زنان بیشماری که از بدو تمدن  بشریت که ایرانزمین مهد آن است ، جان و مال و ناموس خود را در دفاع  از مرزها ی  گسترده ای که امروزه کوچک شده اند و نیز آزادگی و هویت ایرانیان  نثار کرده اند  و نه به قیمت نابودی ایران.
نه ایران آزمایشگاه است و نه ایرانیان موش آزمایشگاهی، که هر چند سال یکبار ، عده ای تهی مغز بازیچه نیرنگهای دشمنان   اهریمن پندار ایران شوند تا بخواهند افکاراهریمنی آنان را  یرای تخریب  و نابودی شرافت و هویت ایرانیان تست کنند  و در هر دوره گوشه ای از آن را به تاراج بیگانگان بدهند.


تغییر زمانی ایجاد میشود  که فرد  یا افرادی  به جای بازی کردن در لجنزارها و گلستانهای  ترسیم شده در کتب گوناگون  که هریک  به نوعی سایرین را تکذیب و خودش را به حق میداند ، وضع واقعی زمان حال را بررسی و  و با توجه  جهت و شدت روند کنونی  که برای عموم عینبت دارد ، چشم انداز  نسیتا روشنی از آینده آن  ارائه کنند  و در صورت تشخیص منفی و نگران کننده آن  ، بلافاصله  ضمن توجه به اصول مدیریت زمان و مدیریت بحران  اقدامات لازم جهت حذف و با تغییر مولفه های م منفی و نیز تقویت مولفه های مثیت و را به انجام رسانده  و مسیر  ارابه هویت یک مملکت را  از پرتگاه فلاکت و نابودی نجات دهند  و به سوی مکانهای خوش آب و هوا تری که  از نظر علمی و منطقی معقولتر ند هدایت نمایند.
**********
بخشی از حقایق غیر قابل انکار  که گریبانگیر خواهران و مادرانمان است

کارشناس علوم رفتاری از افزایش ۶ برابری آمار زنان مطلقه در جامعه اظهار نگرانی کرد و افزود: بر اساس آمارها هم اکنون یک میلیون مرد مطلق و ۶ میلیون زن مطلقه در کشور وجود دارند. ابهری اظهار داشت: افزایش زمان مطلقه بودن و افزایش آمار دختران تحصیلکرده همراه با مشکلات اقتصادی و اشتغال در جامعه موجب کاهش ازدواج در کشور شده است. وی افزود: آمارها نشان از ۵/۹ میلیون مرد مجرد (سنین ۲۰ تا ۳۴ ساله) و هفت میلیون دختر مجرد (۱۵ تا ۲۹ ساله) در کشور می دهد. ابهری با بیان اینکه ۸۰ درصد بانوان مطلقه فرزند ندارند و کمتر از پنجسال زندگی مشترک داشته اند اظهارداشت: بهترین روش برای کاهش آمار پسران و دختران مجرد تشویق پسران برای ازدواج با زنان جوان مطلقه است که با این اقدام شادکامی و موفقیت در زندگی مجدد زنان جوان مطلقه جاری می شود.

با توجه به آمار فوق  ، میتوان  گفت برای هر مرد مطلق  ، شش زن مطلقه وجود دارد .در اینصورت فرمول مد نظر  فعالان حقوق زنان به هم میخورد و  در صورت کمتر شدن حد نصاب به الباقی زنان مطلقه ظلم میشود. آیا اینطــــــور نیــــــــست ؟

*آیا  اگر این مسئله  را  تایید کنند که هر یک از این مردان حق داشتن شش زن مطلقه را دارند ، آنوقت  آمار  طلاقهای مراحل بعدی ،      پیشرفت تساعدی و لگاریتمی  نخواهند داشت ؟

*آیا  کلا آمار و ارقام  از کنترل  خارج نخواهد شد ؟

*آیا آمار کودکان خیابانی و خانواده های بی سرپرست  افزایش نخواهد بافت ؟
 
*آیا آمار فحشا و   فرزندان سرراهی و در بسیاری موارد  بی سرپناه و بی هویت  افزایش نخواهد یافت ؟

*آیا  وضعیت  فرهنگی و سرنوشت هر جامعه ای ، ارتباط مستقیم  با سطح فرهنگ و تمدن زنان و مادران  همان نسل ندارد و نشات گرفته از  برخورهای نسلهای پیشین با نیازها و مشکلات ایشان نیـست ؟

*آیا سرانجام این روند  پرشتاب  و  جنون آمیز ،بی هویتی و بی شرافتی کل جامعه ایران نخواهد بود ؟

*آیا بلایی هست که استعمارگران و مستکبران حهان ، نتوانند بر  سر یک جامعه مبتلا به بی شرافتی و بی هویتی بیاورند ؟
  
سوالات  فوق از بسیاری از فعالان حقوق زنان و برخی  به ظاهر اندیشمندان  پرسیده شده است اما هنوز  جواب معقول و مرتبط با سوالات مطرح   شده  و غیر تمسخر آمیز،  ارائه  نشده است.
*********************************
مادر سهراب و سهرابها ، زنان مظلوم واقع شده  و اندیشمندان پرمدعا ولی بی خرد ایرانی بدانند..........
 
 وسعت دنیای هرکس به اندازه وسعت اندیشه اوست و وسعت دنیای  هر ملتی به اندازه  و سعت ذهن  مدعیان اندیشه آن ملت و کاسه لیسان و منتقدان درگاهشان  میباشد . ما درحال پس دادن تاوان بی خردی ها و خیانتهای نسلهای قبلی هستیم . این موج جنون و رذالت باید از یک جا قطع شود .   در غیر اینصورت سرنوشتی بهتر  از افغانستان و فلسطین  در انتظار ایران نیست. در پاسخ به کسانیکه چنین انتقادهایی مواضع پوشالیشان را تهدید میکند و  به جای دادن توضیحی عاقلانه ، بهانه های واهی  ارائه میکنند مثلا میگویند  " کسی مسئولیتی در قبال نوع نگرش سایرین ندارد "، باید بگویم اگر این فرهنگ کثیف و احمقانه نبود مردم دقت بیشتری در مورد اراجیف خارج شده از ذهن تهی مغزان مدعی اندیشه  میکردند و مانع تاثیر گذاری آنان بر  سرنوشت مملکتشان میشدند . زیرا احوال حاکم بر ایران امروز ناشی از اندیشه ها و انتقادهای احمقانه دیروز کسانیست که از وجود خود شرم نمیکنند  و علیرغم لرزیدن پاهایشان بر لب گورصدای خر خر رو به زوالشان شنیده میشود .
حقیقت این است که  با حلوا حلوا  گفتن ،دهان هیچ بنی بشری تا به امروز شیرین نشده  و بدتر توهمی شده است برای ممانعت از اذهان عمومی برای  خردگرایی و یافتن ملزومات و فرمول طبخ  و تهیه حلوا ، زهرماری که همینک ، عده ای تازه در حال چشیدن طعمش  هستند ، عده ای در حال  دلدردهای ناشی از فعل و انفعالات  گوارشی آن هستند  و عده بیشمار دیگری هم  متاسفانه قربانیان  مدفون به زیر خاکش هستند ، دسترنج  برخی  فلاسفه تهی مغز  که لیاقتشان درک اسفل السافلین  است  و نیز  معماران و آشپزان پرمدعایی  است ، که حرص  و عقده فدرت و ثروت اندوزی مانع اعتراف به باطل بودن فرمولهایشان  و ضررهای هنگفت ناشی از آن هستند و کماکان برای  اثبات حقانیت از بیخ باطل خود با یکدیگر در ستیز و جنگ و جدالی  هستند که......
قربانیان اصلی آن مردم بیگناهی که  تعداد بیشماری  از آنان اصلا در فرمول تعهد  و مسئوبیت رویایی (قشر متوسط به بالا ) برخی حضرات جایی نداشته اند و  در زیر خط فقر  در  حال دست و پنجه نرم کردن  با آفتها و مرضهای ناشی از همان زهر مار هفته بیجار  هستند که  از مطبخ  آشپزان چالوادار   بیرون آمده و  عده ای دیگر هم بدون خردورزی ، نگاه کردن و تعمق  در دیگی که در حال هم زدن یا  فراهم کردن آتشش هستند  آن را هم میزنند  و خود را سربازان وطنپرست و آزادیخواه مینامند.

................................................................
باردیگر برای عزیزانی که احتمالا  با لحنی متورم از غرور کاذب ، جویای راه نجات از این باتلاق خواهند شد ، تکرار مینمایم  که ، اگر هدف آگاهسازی  و ارتقاع سطح فرهنگ  و فهم و شعور عموم جامعه است ، ابتدا باید با توجه به موارد فوق بسیاری از مدعیان لجوج و سرسخت  در داخل و خارج کشور  که هرکدام هم هواداران  حلقه به گوش و چشم و گوش بسته  (ولی در عین حال بی تعهد ) به گرد خود دارند ، سطح دانش و توانایی خودرا ارتقاع دهند. این یک اصل بدیهی و روشن است که اولین گام به سوی دانایی  این است که بدانیم  نادان تشریف داریم . و وقتی قلبا  یه این حقیقت اعتراف کردیم دیگر برای  عدم رسوا شدن ، همرنگ جماعت نشویم و با دست و پا زدنهای مضحک  و شالاپ و شولوپهای بی قاعده  آب را از اینکه هست گل آلودتر نکنیم  تا صدای روح نواز  ولی بی ادعا و خالص   حق و حقبقت گویان را به گوش جان  شنیده و جایگزین زندگانی باطل خود و هم میهنانمان نماییم..
ما در بين کساني که با ما هم عقيده اند، احساس آرامش داريم، ولي وقتي بزرگ مي شويم که بين کساني باشيم که با ما هم عقيده نباشند.
 
سخن آخرم با مادران و خواهرانیست که شاید تا به امروز بارها ، لحن گفتارم موجب آزردگی خاطر ایشان شده باشد و مرا  نیز به  زن ستیزی متهم کنند. اما   واقعیت کاملا برعکس است. زیرا  اینجانب  به عنوان کوچکترین  و ناچیزترین  عضو سربازان مدافع  استقلال  و  آزادی ایرانزمین ،  همه این عزیزان  اهم از داخل نشین و خارج نشین، مذهبی و غیر مذهبی ، صمبمانه در جایگاه  خواهر و مادر  خود میدانم  و همین  حس همواره  باعث میشود ، نه تنها در مورد زنی که برای تهیه مبلغ دوهزار تومان  و سیر کردن کودک بی پدرش  تن فروشی میکند ، بلکه در مورد شیزنانی   که در فلان جای  اروپا و امریکا قربانی خیانت و فریب  نامردان پست فطرت و  بی غیرت شده اند و در حال  دست و پنجه نرم کردن با عوارض ناشی از آن هستند، احساس مسولیت  نموده و سوگند خورده ام  تا لحظه ای که خون در رگهایم  جریان داشته باشد در راستای بهبود  و رفع کامل این  معضلات پرده افکنده بر زندگی خواهران و مادرانم   که در واقع لکه ننگیست  بر هویت و مرام  همه  مدعیان مردانگی  ایرانزمین از     هیچ تلاش و حرکتی فروگذار نکنم. فراموش نکنید حقایقی وجود دارد که  موجب میشوند ،کسانیکه واقعا خیر و صلاحتان را بخواهند نتوانند   همیشه با کلام دلنشین وخالی  از بی مهری و خشونت  بیانشان کنند و    مثل برخی   نامردان چاپلوس که معتقند  بایـــد برای گذران راحت زندگی زناشویی و حتی اجتماعی ،  متملقانه عمل کرد  وزنان را  خر نمود  و از گمراهی و تسخیر   روح و روان لطیفشان  سو استفاده نمود، خوشایند و دلربا نباشند..مسلما آن شکسته بندی که برای جا انداختن استخوان  یا غضروف یا خرت و پرتهای  مشابه ، حرکتی خشن انجام میدهد  و فریاد بلند  بیمارش  را درمی آورد   هیچ دشمنی با بیمارش ندارد  و درواقع برای  بهبودش راهی غیر از آن ندارد. معمولا  بیماران چنین افرادی ابتدا خشمگین شده و  لب و دهانشان آویزان میشود ،  ولی رفته رفته  یخهایشان   آب میشود. 
 
آنگاه که همه نيک سخن مي گويند، پليد انديشي عين خرد است . آلفرد مارشال

پاینده و جاوید ایران
خاک پای همه سربازان  راستین و آزادیخواهان  فهیم  ایرانزمین
Masrshal.Rainbow
 








Vigen & Pooran - Kamtar Zan Shaneh.MP3
Powered by mp3skull.com

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر