ای کاش کعبه دل همه ما ،مثل " شهید سرلشکر خلبان عباس بابایی " میبود،تا میتوانستیم مثل او در روز عید قربان ،هم یه فریضه حج نائل شویم و هم میهن پرستی و بندگی حق را به جا بیاوریم و در کمال آزادگی و سربلندی جان به جان آفرین تسلیم نمائیم.
یعد از پر کشیدن او ، ندیدم به حج رفته ای را که واقعا ، حاجی باشد، و ندیدم هیچ سربازی را که بتوانن به او ادای احترام نمود. روحش شاد و یادش گرامی باد
این ویدئو کلبپ که تصویرگر چکیده ای از دریای بیکران انسانیت ، جوانمردی ، شجاعت و ایثار آن روح جاویدان میباشد ،با کمال احترام وسري فرود آمده از شرم ...
تقديم به يادگاران " سرلشکر خلبان عباس بابایی " و همه تیزپروازان نیروی هوایی ارتش گه جان و مال خود را در راه دفاع از مرزهای کشورمان نثار نمودند .
پاينده و جاويد ايران
خاک پاي همه سربازان راستین و آزاديخواهان فهیم ايرانزمين
Marshal.Rainbow
یعد از پر کشیدن او ، ندیدم به حج رفته ای را که واقعا ، حاجی باشد، و ندیدم هیچ سربازی را که بتوانن به او ادای احترام نمود. روحش شاد و یادش گرامی باد
این ویدئو کلبپ که تصویرگر چکیده ای از دریای بیکران انسانیت ، جوانمردی ، شجاعت و ایثار آن روح جاویدان میباشد ،با کمال احترام وسري فرود آمده از شرم ...
تقديم به يادگاران " سرلشکر خلبان عباس بابایی " و همه تیزپروازان نیروی هوایی ارتش گه جان و مال خود را در راه دفاع از مرزهای کشورمان نثار نمودند .
پاينده و جاويد ايران
خاک پاي همه سربازان راستین و آزاديخواهان فهیم ايرانزمين
Marshal.Rainbow
اگر من عقابم بر این آسمان بسی تیز چنگ و به هر سو پران
خور و خواب و راحت برای ددان نباشد چو باشم بر این آسمان
که در رزم و پیکار و میدان جنگ نباشد یکی همچو من تیز چنگ
یکی رخش آهن پرم مرکب است خروشان چو رعد اژدها پیکر است
زمین و زمان را دگرگون کنم بسی پر زآتش پر از خون کنم
همه خاک ایران سرای من است همه جای آن آشیان من است
مرحوم "حاج اسماعیل بابایی" پدر بزگوار عباس را همگان به عنوان تعزیه گردان می شناختند وی سال های زیادی از عمر خود را صرف خدمت به امام حسین و این همایش بزرگ مذهبی کرده بود. صحن حیاط خانه اش منزلگاه دوستداران حسین (ع) بود. دوران طفولیت عباس در این فضا آغاز شده بود. او از همان زمان کودکی از پدر آن چه را که باید بیاموزد و سرلوحه قرار دهد، آموخت. از همان کودکی نقش هایی را در تعزیه به عهده گرفت تا از همان موقع معلوم باشد که عباس چقدر عاشق اهل بیت است.
سال ها یکی پس از دیگری گذشت. اینک عباس، دوران تحصیلات ابتدایی خود را در دبستان دهخدا سپری می کند و دوران متوسطه خود را نیز در دبیرستان نظام با موفقیت به پایان می رساند.
پس از اخذ دیپلم، با شرکت در کنکور سراسری در رشته پزشکی پذیرفته می شود ولی به دلیل این که به خلبانی علاقه وافری داشت، از آن انصراف داده و در سال 1348 وارد دانشکده خلبانی نیروی هوایی می شود. همانند دیگر خلبانان نیروی هوایی پس از گذراندن دوره مقدماتی پرواز، جهت تکمیل فن خلبانی و گذراندن دوره پیشرفته، به کشور ایالات متحده آمریکا اعزام می شود.
شهید بابایی در سال 1349، برای گذراندن دوره خلبانی به آمریکا رفت. طبق مقررات دانشکده می بایست به مدت دو ماه با یکی از دانشجویان آمریکایی هم اتاق می شد. آمریکایی ها، در ظاهر، هدف از این برنامه را پیشرفت دانشجویان در روند فراگیری زبان انگلیسی عنوان می کردند، اما واقعیت چیز دیگری بود. چون عباس در همان شرایط تمام واجبات دینی خود را انجام می داد، از بی بند و باری موجود در جامعه آمریکا بیزار بود. هم اتاقی او در گزارشی که از ویژگی ها و روحیات عباس نوشته، یادآور می شود که بابایی فردی منزوی و در برخوردها، نسبت به آداب و هنجارهای اجتماعی بی تفاوت است. از رفتار او بر می آید که نسبت به فرهنگ غرب دارای موضع منفی می باشد و شدیداً به فرهنگ سنتی ایران پای بند است. بولتن خبری ‹‹ ریس ››، پایگاه آموزش خلبانان شکاری آمریکا: دانشجو بابایی ساعت دو بعد از نیمه شب می دود تا شیطان را از خودش دور کند. ›› آمریکا بود و جو فاسدش. عباس هم جوان بود، اما مسلمان. برای دوری از گناه ورزش می کرد.
خود وی ماجرای فارغ التحصیلی از دانشکده خلبانی آمریکا را چنین تعریف کرده است: «دوره خلبانی ما در آمریکا تمام شده بود، اما به خاطر گزارشاتی که در پرونده خدمتم درج شده بود، تکلیفم روشن نبود و به من گواهینامه نمی دادند، تا این که روزی به دفتر مسئول دانشکده، که یک ژنرال آمریکایی بود، احضار شدم. به اتاقش رفتم و احترام گذاشتم. او از من خواست که بنشینم. پرونده من در جلو او، روی میز بود، ژنرال آخرین فردی بود که می بایستی نسبت به قبول و یا رد شدنم اظهار نظر می کرد. او پرسش هایی کرد که من پاسخش را دادم . از سوال های ژنرال بر می آمد که نظر خوشی نسبت به من ندارد. نگهان در اتاق به صدا در آمد و شخصی اجازه خواست تا داخل شود. او ضمن احترام، از ژنرال خواست تا برای کار مهمی به خارج از اتاق برود با رفتن ژنرال، من لحظاتی را در اتاق تنها ماندم. به ساعتم نگاه کردم، وقت نماز ظهر بود. با خود گفتم، کاش در اینجا نبودم و می توانستم نماز را اول وقت بخوانم. انتظارم برای آمدن ژنرال طولانی شد. گفتم که هیچ کار مهمی بالاتر از نماز نیست، همین جا نماز را می خوانم. ان شاءالله تا نمازم تمام شود، او نخواهد آمد. به گوشه ای از اتاق رفتم و روزنامه ای را که همراه داشتم به زمین انداختم و مشغول نماز شدم. در حال خواندن نماز بودم که متوجه شدم ژنرال وارد اتاق شده است. با خود گفتم چه کنم؟ نماز را ادامه بدهم یا بشکنم؟ بالاخره گفتم، نمازم را ادامه می دهم، هر چه خدا بخواهد همان خواهد شد. سرانجام نماز را تمام کردم و در حالی که بر روی صندلی می نشستم از ژنرال معذرت خواهی کردم. ژنرال گفت: چه می کردی؟ گفتم: عبادت می کردم. گفت: بیشتر توضیح بده. گفتم: در دین ما دستور بر این است که در ساعت های معین از شبانه روز باید با خداوند به نیایش بپردازیم و در این ساعات زمان آن فرا رسیده بود، من هم از نبودن شما در اتاق استفاده کردم و این واجب دینی را انجام دادم. ژنرال با توضیحات من سری تکان داد و گفت: همه این مطالبی که در پرونده تو آمده مثل این که راجع به همین کارهاست . این طور نیست؟ پاسخ دادم: آری همین طور است.. از نوع نگاهش پیدا بود که از صداقت و پای بندی من به سنت و فرهنگ رنگ نباختنم در برابر تجدد جامعه آمریکا خوشش آمده است. با چهره ای بشاش خود نویس را از جیبش بیرون آورد و پرونده ام را امضا کرد. سرانجام وی به ایران بازگشتند. در آن زمان هواپیمای پیشرفته اف 14 مدتی بود که وارد ایران شده و تصمیم بر این شده بود که خلبانان این هواپیما از بین بهترین های اف 4 و اف 5 انتخاب شوند.
بابایی هم که جزو بهترین خلبانان اف 5 بود، در تاریخ 10 آبان سال 1355 برای پرواز با این جنگنده انتخاب شد و همان زمان به پایگاه هشتم شکاری اصفهان منتقل گردید. در این مدت بابایی چنان مهارتی در هدایت اف 14 پیدا می کند که به عنوان یکی از بهترین خلبان های اف 14 انتخاب می شود.
با اوجگیری مبارزات مردم علیه نظام ستمشاهی، بابایی به عنوان یکی از پرسنل فداکار ارتش و علاقه مندان حضرت امام خمینی (ره) وارد میدان مبارزه علیه رژیم پهلوی شد. وی پس از پیروزی انقلاب اسلامی با دارا بودن تعهد، ایمان، تخصص و مدیریت اسلامی چنان درخشید که به فرماندهی پایگاه هشتم هوایی منصوب شد. شهید بابایی، در تاریخ دفاع مقدس با بیش از 3 هزار ساعت پرواز با انواع هواپیماهای جنگنده، اخلاص و ایثار خود را بیش از پیش به نمایش گذاشت.
انقلاب اسلامی و در پس آن دفاع مقدس در شکل گیری انقلاب و روشن کردن افکار پرسنل نیروی هوایی، شهید بابایی نقش بسزایی را ایفا می کرد. با پیروزی انقلاب، این شهید بزرگوار همراه با شهید اردستانی اقدام به تشکیل هسته تشکل خلبان های حزب اللهی در پایگاه های تبریز و اصفهان می کنند.
31 شهریور سال 1359 کشور بعثی عراق هجوم همه جانبه خود را به خاک ایران آغاز می کند. بابایی همچون دیگر تیزپروازان نیروی هوایی، حضوری گسترده و چشمگیر در جبهه های جنگ و شرکت در عملیات برون مرزی دارد.
یک سال پس از آغاز جنگ، بابایی به دلیل کارآمدی، فعالیت های شبانه روزی و رشادت هایی که از خود نشان داد، در تاریخ هفتم مرداد سال 1360 با ارتقاء به درجه سرهنگ دومی، به عنوان فرمانده پایگاه هوایی اصفهان مــــنـــــــصوب می شود.
ابتکاری برای کاهش اشتباه پدافند
در این روزها تعدادی از هواپیماهای ما که از پروازهای برون مرزی برمی گشتند، به دلیل پرواز در ارتفاع پایین و سرعت بالایی که داشتند، به اشتباه مورد هدف پدافند خودی قرار می گرفتند که بابایی طرحی را ارائه کرد که بر اساس آن یک خلبان به ایستگاه های پدافند مرزی اعزام می شد و تمام اطلاعات ورودی و خروجی جنگنده ها در اختیارش قرار می گرفت. بدین ترتیب با هماهنگی ای که شده بود، بعد از چندی شاهد کاهش 90درصدی این اشتباه ها بودیم.
فرماندهی همانند بسیجیان
شهید بابایی با 3000 ساعت پرواز با هواپیماهای جنگنده مختلف، کارنامه درخشانی از خود و میهنش بجای گذاشته است. آن چه برای همگان عجیب بود، نوع وضعیت ظاهری ایشان بود. فردی با لباس ساده و اکثرا بسیجی با سری تراشیده، بی آلایش که در اکثر اوقات او را با یک بسیجی ساده اشتباه می گرفتند. روزی درحالی که فرمانده پایگاه بود، با سینی چای از بسیجیان پذیرایی می کرد و کسی هم او را نمی شناخت. چهره ای که برای عراقی ها به عنوان یک افسر شجاع و نترس شناخته شده بود و آنها از نام او نــــیـــــــــــز می ترسیدند.
بنیانگذار سوختگیری هوایی درشب برای هواپیمای اف 14و تشکیل گردان کربلا
در این زمان با توجه به این که هواپیماهای اف 14 در بعضی از مواقع تا 12 ساعت پرواز ممتد در شب داشتند، نیاز به سوخت گیری هوایی در شب امری اجتناب ناپذیر بود که وی به عنوان اولین کسی که این کار را کرده بود، به خلبانان دیگر آموزش های لازم را می داد.
بابایی در نهم آذر سال 1362 ضمن ارتقاء درجه به سرهنگ تمامی، به عنوان معاونت عملیات فرماندهی نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی منصوب و به تهران منتقل شد ولی مگر او می توانست پشت میز بنشیند؟!
در این زمان بابایی به همراه شهید اردستانی در قرارگاهی به نام "رعد" اقدام به تشکیل گردانی با عنوان "گردان کربلا" نمودند و با جمع کردن تعدادی از خلبانان در این گردان، عملیات خطرناک را داوطلبانه انجام می دادند.
ابتکاری دیگر
در همین سال ها نیروی هوایی با کمبود خلبان در هواپیمای اف 14 مواجه بود که بابایی طرحی را ارائه کرد که بر مبنای آن تعدادی از خلبانان ماهر هواپیمای اف 5 برای آموزش پرواز با اف 14 انتخاب شوند و بروی این هواپیما انتقال پیدا کنند. او خود مشغول انتخاب خلبانان شد و تعدادی از خلبانان ماهر اف 5 برای این کار انتخاب شدند. در آن زمان این طرح بسیار برای نیروی هوایی و ادامه پروازهای اف 14 حیاتی بود که با تدبیر بابایی این طرح با موفقیت کامل انجام شد.
ستاری از من لایق تر است!
در سال 1365 مقدمات فرماندهی عباس در نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی ایران فراهم شده و حکم او توسط ریاست محترم جمهوری امضاء شده بود و فقط امضای حضرت امام (ره) مانده بود. بابایی درحالی که در مرخصی بود، به سرعت خود را به تهران رساند و مانع این کار شد و برای این پست، امیر سرلشکر "منصور ستاری" را که در آن زمان سرهنگ تمام بود، پیشنهاد داد و گفت که او از من لایق تر است.
در تاریخ هشتم اردیبهشت سال 1366 بابایی به درجه سرتیپی ارتقاء یافت ولی همچنان پروازهای عملیاتی را انجام می داد.
عقاب تیزپرواز، هوس پروازی دگر کرد
صبح روز پانزدهم مرداد سال 1366 مصادف با عید سعید قربان، تیمسار بابایی به همراه سرهنگ خلبان "بختیاری" با یک فروند هواپیمای اف 5 دو نفره، در پایگاه هوایی تبریز به زمین نشست. به محض این که هواپیما به زمین می نشیند، سرهنگ خلبان "علی محمد نادری" و تعدادی دیگر از خلبانان به استقبال می آیند.
بابایی به همراه سرهنگ نادری، وارد گردان عملیات می شود. بابایی ماموریت پروازی را در دفتر مخصوص می نویسد و زیر آن را امضاء می کند. سرهنگ نادری به او می گوید:
- تیمسار شما خسته هستید بهتر است استراحت کنید.
که بابایی به سرهنگ نادری می گوید:
- نه آقای نادری خسته نیستم ...
و سپس به سرهنگ نادری می گوید:
- محمد آقا ... بگو هواپیما را مسلح کنند.
سرهنگ نادری می گوید:
- عباس جان ... امروز عید قربان است چطوره این کار را به فردا موکول کنیم؟
بابایی می گوید:
- امروز روز بزرگی است ... روزی است که اسماعیل به مسلخ عشق رفت ...
تایید سرهنگ نادری، بابایی شروع به تشریح عملیات می کند. نقطه نشانه ها، مواضع پدافندی، تاسیسات و نیروی های زرهی دشمن را روی نقشه مشخص می کند و پس از تبادل نظر با سرهنگ نادری، درحالی که تجهیزات پروازی خود را همراه داشت، محوطه گردان عملیات را ترک کرده و پیاده به سوی جنگنده به راه می افتد.
هواپیما پس از مانوری در آسمان، به نقطه مورد نظر می رسد. ارتفاع گرفته و با شیرجه به سمت تاسیسات دشمن، آن جا را مورد هدف قرار می دهد. با اصابت بمب ها، کوهی از آتش به آسمان زبانه می کشد و صدای تیمسار در گوش نادری می پیچد:
- الله اکبر ... الله اکبر ... می رویم به طرف نیروهای زرهی دشمن.
پس از چند لحظه، باران گلوله و موشک بود که بر سر دشمن فرو ریخته می شد. بعد از پایان تیرباران نیروهای زرهی، تیمسار می گوید: "آقا محمد ... برگردیم."
هواپیما با گردشی 180 درجه از منطقه دور می شود. در پایین آتش زبانه می کشد و بعثیان به هر سوی درحال فرار بودند.
هواپیما درحال عبور از کوه های بلند و جنگل های سرسبز بود که صدای عباس در رادیو می پیچد:
- آقای نادری ... پایین را نگاه کن درست مثل بهشت است.
سپس آهی می کشد و ادامه می دهد:
- خدا لعنتشون کنه که این بهشت را به جهنم تبدیل کرده اند.
پس از لحظاتی صدای عباس در کابین می پیچد:
- مسلم سلامت می کند یا حسین ...
ناگهان صدای انفجار مهیبی همه چیز را دگرگون می کند. عباس در یک آن خود را درحال طواف می یابد:
- اللهم لبیک، لبیک لا شریک لک لبیک...
و آخرین حرف ناتمام ماند.
نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی ایران، سرداران بزرگی همچون شهید شیرودی، شهید کشوری، شهید سهیلیان، شهید سرلشکر عباس بابایی، شهید سرلشکر علیرضا یاسینی، شهید سرلشکر مصطفی اردستانی و شهید سرلشکر منصور ستاری را در خود جای داده است. مقام معظم رهبری در توصیف فداکاریهای این نیرو فرمودهاند: «خلبانان شکاری ما، یک برجستگیهایی نشان دادند و فداکاریهایی کردند که زبان عاجز است از این که بتواند در عبارات کوتاه، حقایقی را که در میدان جنگ از این عزیزان بروز کرده، توصیف کند. من فراموش نمیکنم آن روزهایی را که شدت جنگ و در بحبوحههای حوادث تلخ، خلبانهای ما در آسمان چه فداکاریهایی کردند و اینها جزو پرونده معنوی و ذخیره الهی و آسمانی نیروی هوایی در سختترین دوران آزمایشهای این ملّت ثبت است.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر