۱۳۸۹ بهمن ۱, جمعه

بـــــهره وري ، سوال بی جوابی که ملاک اصلی ارزیابی هاست

كوششهاي اقتصادي انسان همواره معطوف بر آن بوده است كه بيشترين نتيجه را با استفاده از كمترين امكانات بدست آورد. اين تمايل را مي توان اشتياق وصول به بهره وري بالاتر دانست. بهره وري مفهومي است جامع و كلي كه افزايش آن به عنوان يك ضرورت، هدفي اساسي براي سازمانها و صنايع كشور محسوب مي شود. افزايش بهره وري با عث مي شود كه بدون افزايش در نهاده ها، ستاده ها افزايش يابد و اين امر نشاندهنده استفاده بهينه از نهاده ها مي باشد. تعاريف مختلفي از بهره وري ارائه شده است كه همگي آنها در اين نكته كه بهره وري رابطه اي بين نهاده ها و ستاده ها مي باشد مشتركند. 
 تعريف ارلي (1990): بهره وري ارتباط بين بازده و وسايل به كار رفته براي توليد بازده مي باشد.
تعريف سازمان همكاري اقتصادي اروپايي OEEC (1950): بهره وري خارج قسمت بازده به يكي از عوامل توليد است لذا مي توان بهره وري سرمايه، بهره وري نيروي انساني و بهره وري مواد خام را تعريف كرد.
تعريف آژانس بهره وري اروپا (EPA): بهره وري درجه استفاده موثر از هر يك از عوامل توليد است.
كارايي نشان مي دهد كه يك سازمان تا چه ميزان از نهاده ها به طور بهينه در جهت توليد ستاده ها استفاده كرده است و اثر بخشي بيانگر اين مطلب است كه خروجي سازمان تا چه حد در جهت اهداف سازمان بوده و اهداف سازمان تا چه ميزان محقق شده است. بر اين اساس بهره وري حاصلجمع كارايي و اثر بخشي مي باشد. به عبارت ديگر عملكرد سازمان در صورتي بهره ور خواهد بود كه كارا و اثر بخش باشد.

کارایی شاخصی است که توانایی مدیریت یک واحد تصمیم گیرنده را در استفاده بهینه از ورودی ها در جهت تولید خروجی ها می سنجد. هر چه یک واحد بتواند با مصرف ورودی کمتر خروجی بیشتری را تولید کند کارا تر است. توجه داشته باشید که بین دو واحد که میزان خروجی های مختلف تولید می کنند لزوما آنکه خروجی بیشتری تولید می کند ممکن است کاراتر از دیگری نباشد چون امکان دارد این واحد خروجی بیشتر را به واسطه استفاده از ورودی ها و امکانات بهتر و بیشتری از واحد دیگر تولید کرده باشد. لذا در بحث کارایی مقادیر ورودی ها و خروجی ها ملاک نیست بلکه نسبت آنها تعیین کننده است.

کارایی به عنوان نسبت خروجی به ورودی تعریف می شود و هر چه این نسبت در یک واحد بالاتر باشد به این معنی است که کارایی آن واحد بالاتر است. از آنجا که در عمل با واحد هایی مواجه هستیم که ورودی ها و خروجی های متنوعی را مصرف و تولید می کنند لذا محاسبه کارایی کمی پیچیده می شود با توجه به این نسبت یک واحد می تواند کارایی خود را با تولید خروجی بیشتر بدون افزایش سطح ورودیش یا کاهش ورودی بدون کاهش سطح خروجی اش افزایش دهد. لذا تکنیکهایی برای محاسبه میزان کارایی و مقدار مناسب افزایش در خروجی و کاهش در ورودی به منظور رسیدن به کارایی صد درصد در سالهای اخیر ایجاد شده اند که عموما به دو دسته تکنیکهای پارامتری و تکنیکهای ناپارامتری تقسیم می شوند.

همه تكنيكهاي محاسبه كارايي بر اساس تابع توليد عمل مي كنند تابع توليد تابعي است كه بيشترين ستاده ممكن را به ازاي هر نهاده در يك سازمان مشخص مي كند. در حالت كلي روشهاي تعيين تابع توليد به دو دسته روشهاي پارامتري و روشهاي غير پارامتري تقسيم مي‌شوند. در روشهاي پارامتري كه در علم اقتصاد مورد استفاده قرار مي‌گيرد ابتدا يك فرم تابعي براي تابع توليد در نظر گرفته مي‌شود و سپس با استفاده از مقادير ورودي و خروجي پارامترهاي مجهول تابع برآورد مي‌شود. در روشهاي غير پارامتري هيچ فرم تابعي پيش‌فرض براي تابع توليد در نظر نمي‌گيريم و تابع توليد بوسيله خود واحدها تعيين مي‌شود.
روشهاي پارامتري هم از لحاظ محاسباتي و هم از لحاظ منطقي محدوديتهايي دارند كه از جمله آنها مي‌توان به موارد زير اشاره كرد.

در روشهاي پارامتري لازم است كه يك فرم تابعي براي تابع توليد داشته باشيم تشخيص اينكه تكنولوژي توليد از چه فرم تابعي تبعيت مي‌كند مشكل است و استفاده از فرمهاي تابعي رايجي مانند كاب-داگلاس، به عنوان تابع توليد ممكن است در بعضي از فعاليتهاي توليدي درست نباشد.

·        در روشهاي پارامتري واحدها بايد فقط يك توليد يا به عبارتي يك خروجي داشته باشند و اين در حالي‌ است كه ممكن است واحدهاي تحت ارزيابي، چند محصولي باشند.

·        استفاده از روش كمترين مربعات براي بر‌آورد پارامترهاي تابع توليد بيان كاملي از نقاط ممكن توليد نمي‌باشد. زيرا طبق تعريف، تابع توليد بيشترين توليد ممكن به ازاي هر ورودي است در حالي‌كه تابع محاسبه شده از اين روش بيشترين توليد ممكن را در هر ورودي بدست نمي‌دهد.


تعريف بهره وري
بهبود بهره وري موضوعي بوده است که از ابتداي تاريخ بشر و در کليه نظام هاي سياسي و اقتصادي مطرح بوده است. اما تحقيق در مورد چگونگي افزايش بهره وري بطور سيستماتيک و در چهارچوب مباحث علمي تحليلي از حدود ۲۳۰ سال پيش به اين طرف بطور جدي مورد توجه انديشمندان قرار گرفته است. واژه«بهره وري» براي نخستين بار بوسيله فرانسوا کنه رياضي دان و اقتصادان طرف دار مکتب فيزيوکراسي (حکومت طبيعت) بکار برده شد. «کنه» با طرح جدول اقتصادي، اقتدار هر دولتي را منوط به افزايش بهره وري در بخش کشاورزي مي داند. در سال ۱۸۸۳ فرانسوي ديگري بنام ليتره بهره وري را دانش و فن توليد تعريف کرد. با شروع دوره نهضت مديريت علمي در اوايل سال هاي ۱۹۰۰، فردريک ونيسلو، تيلور و فرانک و ليليان گيلبريث به منظور افزايش کارائي کارگران، درباره تقسيم کار، بهبود روش ها و تعيين زمان استاندارد، مطالعاتي را انجام دادند. کارائي بعنوان نسبتي از زمان واقعي انجام کار به زمان استاندارد از پيش تعيين شده تعريف شد. بطور مثال اگر از کارگري در ۸ ساعت کار انتظار توليد ۱۰۰ واحد محصول را داشته باشيم اما در عمل کارگر مزبور ۹۶ واحد توليد کند گفته مي شود کارائي آن ۹۶% است. اما واژه اي که به تدريج جنبه عمومي تر و کلي تر پيدا کرد و در ادبيات مديريت رايج گرديده«بهره وري» بود که در سال ۱۹۵۰ سازمان همکاري اقتصادي اروپا بطور رسمي بهره وري را چنين تعريف کرد: (بهره وري حاصل کسري است که از تقسيم مقدار يا ارزش محصول بر مقدار يا ارزش يکي از عوامل توليد بدست مي آيد. بدين لحاظ مي توان از بهره وري سرمايه، مواد اوليه و نيروي کار صحبت کرد.) سازمان بين المللي کار بهره وري را چنين تعريف کرد است: (بهره وري عبارتست از نسبت ساده به يکي از عوامل توليد، سرمايه، نيروي کار و مديريت.) در اين تعريف«مديريت» بطور ويژه يکي از عوامل توليد در نظر گرفته شده است.

نسبت توليد به هر کدام از اين عوامل معياري براي سنجش بهره وري محسوب مي شود. در اطلاعيه تشکيل مرکز بهره وري ژاپن در سال ۱۹۵۵ در ارتباط از بهبود بهره وري چنين بيان شده است: «حداکثر استفاده از منابع فيزيکي، نيروي انساني و ساير عوامل به روش هاي علمي بطوي که بهبود بهره وري به کاهش هزينه توليد، گسترش بازارها، افزايش اشتغال و بالا رفتن سطح زندگي همه آحاد ملت، منجر شود.» از ديد مرکز بهره وري ژاپن، بهره وري يک اولويت و انتخاب ملي است که منجر به افزايش رفاه اجتماعي و کاهش فقر مي گردد. مرکز بهره وري ژاپن از زمان تأسيسش در سال ۱۹۵۵ نهضت ملي افزايش بهره وري در اين کشور را تحت سه اصل رهنمون ساز به جلو هدايت نموده که عبارتند از: افزايش اشتغال، همکاري بين نيروي کار و مديريت و توزيع عادلانه و برابر ثمره هاي بهبود بهره وري در ميان مديريت، نيروي کار و مصرف کنندگان. افزايش قابل توجه بهره وري در تعدادي از کشور ها در دهه هاي اخير موجب شده است که ارتقاء شطح بهره وري ملي بعنوان يک اولويت در سطح کشور مطرح باشد. بطور مثال در دوره زماني(۱۹۷۴- ۱۹۶۷) کشور ژاپن بهره وري ملي خود را ۶/۹۹% افزايش داد در حالي که در همان مدت مديريت بهره وري ملي در کشورهاي آلمان غربي و ايلات متحده امريکا به ترتيب ۳/۴۳ و ۲۵/۲۹% افزايش يافت. در اواخر دهه ۱۹۷۰ و اوايل دهه ۱۹۸۰ مرکز بهره وري امريکا تعريف ارائه كرد كه عبارت است از: قيميت تعديل شده سود = بهره وري.
 

تعاريف ديگري از بهره وري:
استنير: معيار عملکرد و يا قدرت و توان هر سازمان در توليد کالا و خدمات.
استيگل: نسبت ميان بازده به هزينه عمليات توليدي.
ماندل: بهره وري به مفهوم نسبت بين بازده توليد به واحد منبع مصرف شده است که با سال پايه مقايسه مي شود.
ديويس: تغيير بدست آمده در مقدار محصول در ازاء منابع مصرف شده.
فابر يکانت: يک نسبت هميشگي بين خروجي به ورودي.
در سال هاي ۱۹۷۴ و اواخر ۱۹۸۴«سومانث» سه تعريف اساسي(و سپس چهارمي در سال ۱۹۸۷) را درباره بهره وري در ارتباط با سازمان ها يا شرکت ها به شرح زير ارائه داد:
بهره وري جزئي:
نسبت ارزش و مقدار محصول به يک طبقه از نهاده را گويند. مثلاً محصول به ازاء هر نفر ساعت(معيار بهره وري نيروي کار) يا ارزش و مقدار محصول توليد شده به ازاء هر تن مواد اوليه مصرفي(بهره وري مواد) يا بهره درآمد توليد شده به ازاء هر ريال سرمايه (بهره وري سرمايه) و نظاير آن.
بهره وري کلي عوامل توليد:
عبارتست از: نسبت خالص محصول بر مجموع نهادهاي نيروي کار و سرمايه. معمولاً به جاي خالص محصول، ارزش افزوده و در مخرج کسر مجموع ارزش هاي نيروي کار و سرمايه را قرار مي دهند. اين معيار براي برخي از کالاهاي مصرفي نظير تلوزيون، ويدئو و کامپيوتر که ۶۵% هزينه توليد آن ها مواد مصرفي تشکيل مي دهد معيار مناسبي نمي باشد

بهره وري کلي:
نسبت کل ارزش محصول توليد شده به مجموع ارزش کليه نهاده هاي مصرفي است. اين شاخص تأثير مشترک و هم زمان همه نهاده ها و منابع(از قبيل نيروي انساني، مواد و قطعات، ماشين آلات، سرمايه و نظاير آن) در ارتباط با ارزش محصول بدست آمده را اندازه گيري مي کند
 
منبع: سايت آفتاب

 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر