عجــــب بابا !!!! آخه تا همین چند سال پیش ،اینطور معمول بود که میگفتند ، " هر کی بره سربازی ، یا باید معتاد بشه یا ، اونـــجوری مونجوری، در غیر اینصورت آدم آنرمال و بی عرضه ایست . ظاهرا گزینه "افلیج" هم اخیرا به مفاد عهدنامه مذکور اضافه شده .
داستان از این قرار است که فرزاد فتاحی ناغانی سرباز وظیفهای که براساس شواهد موجود در حین خدمت سربازی در زاهدان در تاریخ 21/9/88 تحت تنبیه فیزیکی قرار گرفته و سپس به مدت 96 ساعت در سلول انفرادی حبس و پس از آن موظف به انجام کارهای سنگین می گردد.
به گزارش اخبار توپ به نقل از رویش، منزل کوچکی بود، کمتر از 70 متر، نیمه سازی که از دو سال پیش به این طرف دست نخورده باقی مانده بود؛ در حاشیه ی ملک شهر اصفهان؛ پدر و مادری با حدود 50 سال سن که بعد از گذشت بیش از یکسال و هفت ماه از آن سهل انگاری!! هر روز ضعیف تر از دیروز به تر و خشک نمودن فرزند 21 ساله شان می پردازند! يك برادر کوچکتر از خود نیز داشت.
مثل اینکه داستان اطاله رساندن حق به صاحب حق پایانی ندارد و اطاله یمجازات باطل نیز. بعد از خانه نشین شدن فرزاد، بیمهاش قطع شده و با گذشتبیش از 19 ماه، نه کمک مالی، نه حق نگهداری از بیمار و نه دیه ای پرداختشده است. مخارج به طور کل برعهدهی خودشان بوده است(بنا بر اظهاراتپدر،این حادثه در طول مدت تنها 7 ماه، بیش از 15 میلیون تومان بدهکاریبرای خانواده ایجاد کرده است). مشكل بيمه ي او به تازگي برطرف شده بود.اینک فرزاد که دوره آموزشی خود را در صحت کامل جسمانی در خوزستان پشت سرگذاشته بود، به لطف تدابیر فرماندهی ... زاهدان از قسمت ناف به پایین دچارفلج کامل گردیده است.
از هم صحبت شدن با پدر فرزاد احساس تاسف استکه در آدمی زنده می شود. کسی که بیش از 4 سال از عمر خود را در جبهه هایجنوب گذرانده بود و مانند بسیاری دیگر از همرزمانش هیچ مدرکی برای نشاندادن خدمتش به "خلق الله" نداشت تا خدمتش نزد "الله" بیشتر محفوظ بماند،که شاید اگر آن مدارک بود، فرزادش را از خدمت معاف می کرد تا اینگونه شاهدپرپر شدن جگر گوشه اش نباشد.
بیشترین چیزی که در کلامش موج می زد،حس دلسوزی و نگرانی بود، آن هم نه برای فرزند خویش که برای کشور و دیگرفرزندان و سربازان این مرز پرگهر؛ بعد از دوسال دوندگی، بسیاری از نقاطضعف و نارسائی ها را دریافته بود و بیشترین فریادش برای این بود که ایننارسائی ها رفع شود، آن هم برای دیگران. عمق مشکلاتش را با نامه نگاری هایفراوان برای ارگان های رسمی و اغلب مقام های قانونی کشور فرستاده بود، اماکوچکترین یاری دریافت نکرده بود.
از بی عدالتی ها و بی انصافی هاییکه در حق او و فرزندش روا داشته بودند گفت، از تهدیدهایی که شده بود تادست از احقاق حق خود بردارد. از بی اهمیتی جان و وقت مردم در نزد مسئولینگفت و اینکه بجای اینکه فرد مسئول در این حادثه را مجازات کنند، تازه بهاو ترفیع نیز داده اند. تمام راهکارهای قانونی را رفته بود و آرزو داشت تابه حقش از طریق قانون برسد، شاید که تمام باورهایش و آنچه برای آن جنگیدهبود بیش از این در ذهن خود و خانواده اش بی ارزش نشود.
اما داستاناز این قرار است که فرزاد فتاحی ناغانی سرباز وظیفهای که بر اساس شواهدموجود در حین خدمت سربازی در زاهدان در تاریخ 21/9/88 تحت تنبیه فیزیکیقرار گرفته و سپس به مدت 96 ساعت در سلول انفرادی حبس و پس از آن موظف بهانجام کارهای سنگین می گردد. در این بین از درد کمر شکایت می کند که درتاریخ 30/9/88 مورد معاینه توسط بهیار پادگان قرار گرفته که صرفا به تجویزپماد و مسکن منجر می شود. پس از این مدت، سرباز وظیفه دچار اختلال حرکتاندام تحتانی شده که به بیمارستان علی بن ابیطالب(ع)زاهدان اعزام و درتاریخ 1/10/88 پذیرش می شود. در تاریخ 2/10/88 با تشخیص احتمال آبسهاپیدورال(آبسه نخاعی) و با هماهنگی سرویس جراحی اعصاب به بیمارستان خاتمالانبیا(ص) زاهدان اعزام می شود. در همان تاریخ پس از اقدامات تشخیصی(MRI) و مشاوره تخصصی تحت عمل جراحی تخلیه آبسه ناحیه اپیدورال نخاع قرارگرفته و پس از آن نیز تحت اقدامات درمانی و آنتی بیوتیک قرار میگیرد. درتاریخ 17/10/88 از بیمارستان مرخص شده، به تهران مراجعه نموده و دربیمارستان بعثت ناجا بستری میشود. نهایتا در تاریخ 4/11/88 از بیمارستانمرخص و به منزل فرستاده میشود!!!
پس از آن با ارجاع شکایت و باتشکیل جلسات کمیسیون پزشکی و پزشکی قانونی، درحالی که نامبرده براساسمعاینات بالینی و گزارش پزشکی قانونی و مشاورههای تخصصی دچار فلج اندامتحتانی دوطرفه شده و از کار افتاده تلقی گردیده است؛ نتیجه کمیسیون بدینشکل اعلام می گردد:
" نامبرده مبتلا به عارضه حاد آبسه نخاعی بودهکه هر چه سریعتر لازم بوده تحت معاینهی پزشکی و اقدامات درمانی و جراحیقرار میگرفته که در صورت اقدام پزشکی به موقع قابل درمان کامل بوده است.بر اساس مدارک و شواهد موجود و اظهارات طرفین، کوتاهی و سهل انگاری توسطمسئولین مربوط نسبت به شکایت و علائم بیمار صورت گرفته و از زمان اعلاممشکل کمر درد توسط بیمار تا اعزام به بیمارستان چندین روز فاصله افتاده وبر اساس پرونده بیمارستانی نیز از دو روز قبل از پذیرش بیمارستان اختلالحرکتی و علائم عصبی داشته که به جای معاینه توسط پزشک، توسط بهیار پادگانویزیت و مسکن تجویز شده است! تاخیر در تشخیص و اقدامات درمانی و جراحیمنجر به بروز عوارض و مشکلات فعلی بیمار شده و قصور مسئولین نظامی پادگانمربوطه در این زمینه بدلیل عدم معاینه پزشک در پادگان و تاخیر در اعزام وانجام اقدامات درمانی محرز است که قصور مزبور به طور کامل (صد در صد) منجربه بروز عوارض فعلی برای نامبرده شده است."
حال سوال اصلی این است که در این میان چه کسی پاسخگوی خانه نشین کردن وفلج نمودن یک نیروی جوان کشور است که تحت مسئولیت قوای نظامی قرار گرفتهاست و چه کسی پاسخگوی بر باد دادن عمری زحمت یک پدر و مادر است که اینک درسنینی که بایستی به ثمر نشستن تلاش شان را نظاره کنند صبح و شام به دنبالتهیهی قرض و وام شوند تا با مرارتی دوچندان فرزند از کار افتاده را ادارهنمایند! چه کسی پاسخگوی آیندهی ویران شدهی اوست؟! واقعا چه کسی پاسخگواست؟!!!
به گزارش اخبار توپ به نقل از رویش، منزل کوچکی بود، کمتر از 70 متر، نیمه سازی که از دو سال پیش به این طرف دست نخورده باقی مانده بود؛ در حاشیه ی ملک شهر اصفهان؛ پدر و مادری با حدود 50 سال سن که بعد از گذشت بیش از یکسال و هفت ماه از آن سهل انگاری!! هر روز ضعیف تر از دیروز به تر و خشک نمودن فرزند 21 ساله شان می پردازند! يك برادر کوچکتر از خود نیز داشت.
مثل اینکه داستان اطاله رساندن حق به صاحب حق پایانی ندارد و اطاله یمجازات باطل نیز. بعد از خانه نشین شدن فرزاد، بیمهاش قطع شده و با گذشتبیش از 19 ماه، نه کمک مالی، نه حق نگهداری از بیمار و نه دیه ای پرداختشده است. مخارج به طور کل برعهدهی خودشان بوده است(بنا بر اظهاراتپدر،این حادثه در طول مدت تنها 7 ماه، بیش از 15 میلیون تومان بدهکاریبرای خانواده ایجاد کرده است). مشكل بيمه ي او به تازگي برطرف شده بود.اینک فرزاد که دوره آموزشی خود را در صحت کامل جسمانی در خوزستان پشت سرگذاشته بود، به لطف تدابیر فرماندهی ... زاهدان از قسمت ناف به پایین دچارفلج کامل گردیده است.
از هم صحبت شدن با پدر فرزاد احساس تاسف استکه در آدمی زنده می شود. کسی که بیش از 4 سال از عمر خود را در جبهه هایجنوب گذرانده بود و مانند بسیاری دیگر از همرزمانش هیچ مدرکی برای نشاندادن خدمتش به "خلق الله" نداشت تا خدمتش نزد "الله" بیشتر محفوظ بماند،که شاید اگر آن مدارک بود، فرزادش را از خدمت معاف می کرد تا اینگونه شاهدپرپر شدن جگر گوشه اش نباشد.
بیشترین چیزی که در کلامش موج می زد،حس دلسوزی و نگرانی بود، آن هم نه برای فرزند خویش که برای کشور و دیگرفرزندان و سربازان این مرز پرگهر؛ بعد از دوسال دوندگی، بسیاری از نقاطضعف و نارسائی ها را دریافته بود و بیشترین فریادش برای این بود که ایننارسائی ها رفع شود، آن هم برای دیگران. عمق مشکلاتش را با نامه نگاری هایفراوان برای ارگان های رسمی و اغلب مقام های قانونی کشور فرستاده بود، اماکوچکترین یاری دریافت نکرده بود.
از بی عدالتی ها و بی انصافی هاییکه در حق او و فرزندش روا داشته بودند گفت، از تهدیدهایی که شده بود تادست از احقاق حق خود بردارد. از بی اهمیتی جان و وقت مردم در نزد مسئولینگفت و اینکه بجای اینکه فرد مسئول در این حادثه را مجازات کنند، تازه بهاو ترفیع نیز داده اند. تمام راهکارهای قانونی را رفته بود و آرزو داشت تابه حقش از طریق قانون برسد، شاید که تمام باورهایش و آنچه برای آن جنگیدهبود بیش از این در ذهن خود و خانواده اش بی ارزش نشود.
اما داستاناز این قرار است که فرزاد فتاحی ناغانی سرباز وظیفهای که بر اساس شواهدموجود در حین خدمت سربازی در زاهدان در تاریخ 21/9/88 تحت تنبیه فیزیکیقرار گرفته و سپس به مدت 96 ساعت در سلول انفرادی حبس و پس از آن موظف بهانجام کارهای سنگین می گردد. در این بین از درد کمر شکایت می کند که درتاریخ 30/9/88 مورد معاینه توسط بهیار پادگان قرار گرفته که صرفا به تجویزپماد و مسکن منجر می شود. پس از این مدت، سرباز وظیفه دچار اختلال حرکتاندام تحتانی شده که به بیمارستان علی بن ابیطالب(ع)زاهدان اعزام و درتاریخ 1/10/88 پذیرش می شود. در تاریخ 2/10/88 با تشخیص احتمال آبسهاپیدورال(آبسه نخاعی) و با هماهنگی سرویس جراحی اعصاب به بیمارستان خاتمالانبیا(ص) زاهدان اعزام می شود. در همان تاریخ پس از اقدامات تشخیصی(MRI) و مشاوره تخصصی تحت عمل جراحی تخلیه آبسه ناحیه اپیدورال نخاع قرارگرفته و پس از آن نیز تحت اقدامات درمانی و آنتی بیوتیک قرار میگیرد. درتاریخ 17/10/88 از بیمارستان مرخص شده، به تهران مراجعه نموده و دربیمارستان بعثت ناجا بستری میشود. نهایتا در تاریخ 4/11/88 از بیمارستانمرخص و به منزل فرستاده میشود!!!
پس از آن با ارجاع شکایت و باتشکیل جلسات کمیسیون پزشکی و پزشکی قانونی، درحالی که نامبرده براساسمعاینات بالینی و گزارش پزشکی قانونی و مشاورههای تخصصی دچار فلج اندامتحتانی دوطرفه شده و از کار افتاده تلقی گردیده است؛ نتیجه کمیسیون بدینشکل اعلام می گردد:
" نامبرده مبتلا به عارضه حاد آبسه نخاعی بودهکه هر چه سریعتر لازم بوده تحت معاینهی پزشکی و اقدامات درمانی و جراحیقرار میگرفته که در صورت اقدام پزشکی به موقع قابل درمان کامل بوده است.بر اساس مدارک و شواهد موجود و اظهارات طرفین، کوتاهی و سهل انگاری توسطمسئولین مربوط نسبت به شکایت و علائم بیمار صورت گرفته و از زمان اعلاممشکل کمر درد توسط بیمار تا اعزام به بیمارستان چندین روز فاصله افتاده وبر اساس پرونده بیمارستانی نیز از دو روز قبل از پذیرش بیمارستان اختلالحرکتی و علائم عصبی داشته که به جای معاینه توسط پزشک، توسط بهیار پادگانویزیت و مسکن تجویز شده است! تاخیر در تشخیص و اقدامات درمانی و جراحیمنجر به بروز عوارض و مشکلات فعلی بیمار شده و قصور مسئولین نظامی پادگانمربوطه در این زمینه بدلیل عدم معاینه پزشک در پادگان و تاخیر در اعزام وانجام اقدامات درمانی محرز است که قصور مزبور به طور کامل (صد در صد) منجربه بروز عوارض فعلی برای نامبرده شده است."
حال سوال اصلی این است که در این میان چه کسی پاسخگوی خانه نشین کردن وفلج نمودن یک نیروی جوان کشور است که تحت مسئولیت قوای نظامی قرار گرفتهاست و چه کسی پاسخگوی بر باد دادن عمری زحمت یک پدر و مادر است که اینک درسنینی که بایستی به ثمر نشستن تلاش شان را نظاره کنند صبح و شام به دنبالتهیهی قرض و وام شوند تا با مرارتی دوچندان فرزند از کار افتاده را ادارهنمایند! چه کسی پاسخگوی آیندهی ویران شدهی اوست؟! واقعا چه کسی پاسخگواست؟!!!
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر