گر قرب خدا ميطلبي دلجو باش وندر پس و پيش خلق نيکوگر باش
خواهي که چو صبح صادق القول شوي خورشيدصفت با همه کس يکرو باش
خواهي که چو صبح صادق القول شوي خورشيدصفت با همه کس يکرو باش
از روزي که خودم را شناختم و بعنوان يک سرباز وطنپرست پاي پرچم کشورم قسم وفاداري خوردم ، همانجا از خداي خودم چنين خواستم :
"خدايا ، اگر روزي رسيد که بر هر دليلي نتوانستم براي کشــورم مفيد واقع شوم و خيــــر و بــرکتي را به زندگي هم ميهنانم برسانم، مرا ياري نما تا هرگـــز اقدامي نکنم که به ضرر کشـــورم تمام شود و يا موجب رنجش و آزار هم ميهنانم گردد. يعني پيش از اينکه بخواهم به هر دليل مرتکب چنين خطايي شوم ، در دم ، جانم را بستان تا شرافتم را نبـــازم و شرمنده نياکانم نشوم . همين و ديگر هيـچ"
به برکت مشاهدات ، ملاحظات ، مداخلات ، مجــاهدات، مسامحات ، معاملات و البته ممارسات صورت گرفته توسط نسل ديروز ايران ، نسل امروز آنچنان روزگار تيره و تاري را پشت سر ميگذارد که (کاري به سايرين ندارم) شخصا وقتي کسي ميگويد: "فلاني خدا عمرت بدهد " علنا احساس ميکنم ، مرا نفرين ميکند. لطفا تعجب نکنيد. ادامه توضيخاتم را بخوانيد تا برايتان روشن شود که چرا چنين دعايي را ، بعنوان نفرين قلمداد ميکنم.
از يک سو نــه مــيتوانم لبهاي خشکيده آن کودک بلوچ ، يا گلايه هاي آن هم ميهن کشاورز، يا صفهاي دراز و طويل دادگاههاي خانواده، يا وضعيت تاسفبار آن ايرانياني که (در داخل و خارج کشور) با فقر و فحشا دست و پنجه نر م ميکنند، و حتي شيونهاي آن مادر و کودک سوري و دهها مورد اينچنيني را ناديده بگيـــرم و مثــــل يـــــــابـــو، نسبت به وقايع تلخ پيرامونم بي تفاوت باشم ، و از سوي ديگر، در شرايطي که يقيــن دارم " از مـــاست که بر ماست " نميتوانم ضعفها و پلشتي هاي خودم و همرزمانم را رها کنم ، و با تکرار و اضحات و ارائه پيشتهادات، انتقادات و اعتراضات آزمندانه ، به کسانيکه غير از خودشان ، هيچ کسي را آدم حساب نميکنند، ايران و ايراني را مضحکه جهانيان نموده و به هرج و مرج موجود دامن بزنم.
پس با توجه به روحيات شخصي که دارم، تنها راهي که برايم باقي مي ماند، اولا ، اصلاح رفتار خودم ، و سپس بيان اداراکاتيست که از رفتار و عملکرد دوستان، آشنايان ، بستگان،و همرزمانم دارم. تجربه نشان ميدهد، با توجه به انواع انحرافات فرهنگي - اجتماعي که در ميان همين " جامعه مدني ايرانيان" بيداد ميکند، هرگونه گفتار و نوشتار صريح و صادقانه ، موجب رنجش خاطر هم ميهنانم ميشود و آن روايط دوستانه را به سمت و سوئي هدايت ميکند، که يا بايد با ايشان مسامحه کنم و ننگ "خيانـــــت" به هم ميهنان مظلوم و ستمديده ام را به جان بخرم ، و يا بايد ساعتها براي اثبات ادعاهايم که اکثرا، بديهياتي مثل خيس بودن آب هستند ، با تک تک ايشان جر و بحث کرده و روح و روان خودم و ايشان را" شکنجـــه" نمايم.
شايان ذکر است که بنده نه معلم اخلاق هستم و نه به دنبال رسوا کردن فرد يا گروهي خاص که لازم باشد در مقابل انظار عمومي ، رذالتهاي ايشان را اثبات کنم. فقط و فقط گوشهايم هم دراز نيست و نميتوانم از روی آزمندی چيزي به جز آنچه را که خودم ميبينم و احساس ميکنم ، بازگــــــو نمايم.
اما صرف نظر از همه واکنشها و برخوردهاي توهين آميزي که با توجه به هدفم، ناگزيــــر بودم همه آنها را به جان بخرم، باز هم وقتي به حسابرسي اعمال خودم ميپردازم ، کارنامه کاري ام چيزي نيست ، مگر ضررهاي مادي و معنوي. زيرا همانطور که توضيح دادم ، در بهترين و فعالترين حالت ممکن ، عملکردم يا به خيانت (مسامحه ) ختـــم ميشـــود و يا به رنج و آزار روحي- رواني خودم و هم ميهنانم.
البته با توجه به اینکه "نابرده رنج ، گنج میسر نمیشود " پس لزومی هم ندارد که از اعمال خودم پشیمان باشم. اما زمانیکه اختیــار عمل انسانها ، به جای عقــــل و وجدان ، در کنترل امیال و غرایض ایشان باشد ، هر چقدر هم که برای رسیدن به اهدافشان برنجـــــند و ناملایمات روزگار را تحمل کنند ، مثل آن گوسفند نابکاری که امروز و در سن هشتاد سالگی ، هنــــــوز یک زندانی سیاسی است ، زحماتشان راه به جائی نخواهد برد. زیرا اجرای عدالت ، ملزم به داشتن وجدان و شرافت راستین است و به قول استيو چندلر : " وجدان و شرافت راستين در انسان، زماني بيدار ميشود كه بتواند به خودش "نه" بگويد." یعنی تا زمانیکه خود انسانها حریف امیال و غرایض سرکش خود نشوند و نتوانند اختیار اعمال خود را در دست گیرند، هیچ یک از هزینه های جانی و مالی که میپردارند، منجر به عدالت اجتماعی ، نخواهد شد. به زور نمیشود کسی را با وجدان و شرافتمند کرد.
به همين دليل از همه دوستان و دشمنان دور و نزديکم ، براي تعجيل در زمان وقوع مرگ بنده، و خلاص شدنم از اين دنياي نکبتبار، صميمانه التماس دعـا دارم. به ارواح خاک مادرم ، بيزارم از اينکه بخواهم بيش از اين دل دوستان،آشنايان و همرزمانم را، از خودم برنجانم و مثلا رو در روي ايشان بگويم :
- "پدر جان، مادر جان، عمو جان، خاله جان.... اين عبادتي که شمــا ميکنيد ، ماهيتا عبادت نيست . بلکه دهان کجــي به همه باورها و عقايد خودتان و در يک کلام دريوزگيست "
- " آقا ياخانم مدافع حقوق بشر، اينکه به راحتي دروغ ميگويي ، يا بدقولي ميکني ، يا خودت را به خريت ميزني، بدترين تو هين به شعور وشخصيتم است. اما همه آن اهانتها فداي سرت ، مسئله اين است که هيچ خري تا کنون به حقوق بشر نرسيده . پس تو هم با اين رفتار و منش ، هرگز نخواهي رسيد.
- " آقای آزادیخواه ، در شرايطي که جان و مال و ناموسمان در حال غارت شدن است ، اين کارهايت مبارزه نيست ، پفيوزگيست"
- " خانم مدافع حقوق زنان ، ارسال مطالب تحريک آميز و لاس زدن با مرداني که خودت بهتر از هر کس ديگري، از نيتها وافکار پليدشان آگاه و مطلع هستي ، نه تنها فعاليت مدني و دفاع از حقوق زنان ايراني به حساب نمي آيد، بلکه مصداق فاحشه گری ، و از مهمنرين عوامل تضييع حقوق زنان و سرکوب روز افزون ايشان است."
- " خانم یا آقا یا آغای سیاستمدار ، اینکه علیرغم آگاهی از عدم صلاحیت ، علیرغم آگاهی از عدم مشروعیت ،علیرغم آگاهی از عدم عقلانیت وعلیرغم آگاهی از عدم وجود عدالت در حاکمیت یک کشور ، باز هم بعنوان شاکی ، متهــم ، وکیــل و یا حتی جمهــور مردم (رئیس - وزیر - نماینده) ، سیستم قضاوتش را به رسمیت بشناسی و رسما در مقابل آن حظور پیدا کنی ، به هر خدایی که می پرستی ، این رفتار ، نامش رفتار سیاسی نیست. به خدا ، این رفتار هیچ تفاوتی با دریوزگی و قرومساقی نـــدارد.
-" خانم یا آقا یا آغائی که ، از بنده به جـــرم بیان حقایق اینچنینی میرنجی و بدون توجه به دفاعیاتم ،قهــر میکنی، (من که میدانم دردت چیست.لول) اما به هر حال ، باور کن این رفتارت، نامش انســــــانیت نیست. تو بمیری جدی میگم :)
... و دهها انتقاد اينچنيني ، که عليرغم ميل باطني خودم ، بارها مجبور شده ام به صورت مستقيم و غير مستقيم ، آنها را مطرح نمايم و بسیاری را از خودم برنجانم. رنج و آزادی که به دلیل بی وجدانی خودشان ، معمولا راه به جایی نمی برد و در این میان این فقط من هستم که در دادگاه وجدان خودم ، چوب دو سر نجس میشوم.
شمایی که میگوئید : " خود کشی ، نشان حقارت ، ضعف و ناتوانی انسان است " .... شمائی که میگوئید : "خودکشی ، نشان خیانت به همرزمان و پشت کردن به اهداف و آرمانهایم است " آیا ادامه دادن به چنین زندگی نکبتباری ، نشان بزرگواری ، توانگری و شهامت انسان است ؟؟ آیا ادامه دادن به چنین زندگی نکبتباری، نشان وفاداری به خون هم میهنانم و تعهــــد به آرمان مشترکمان است ؟ مطمئن باشید اگر لکه های تاریک ذهنم ، برطرف شوند، لحظه ای درنگ نخواهم کـــــــرد. چون عادت ندارم مثل بسیاری از ایرانیان ، از روی معــــــده زرررررررر بزنم و به دروغ بگویم :
اگر مایه زندگی بردگیست ، دو صد بار مردن به از زندگیست .... ضمنا ،قربانی شدن برای گوسفندان بی وجدان را، هرگز نشان آزادگی و شهادت نمیدانم.
به هر حال باز هم یاد آور میشوم ، علاوه بر جنايتهاي سي و سه ساله رژيم ،در نقاط مختلف ايران، علاوه بر فقــر و فساد و اعتيادي که در قشر محروم جامعه بيداد ميکند ،مسئوليــت وقوع بسياري ار جنايتهايي که در سي و سه سال اخير ، در کشورهائي مثل فلسطين ، لبنان ، عــــراق و ساير کشورهاي خاورميانه صورت گرفته ، همچنين مسئوليت جنايتهاي کاملا سازمان يافته اي که هم اکنون ، در شهرهاي مختلف سوريه و عراق در حال انجامند، مستقيما متوجه ملت بي وجدان ايران ، و در راس ايشان ، آزاديخواهان و عدالت طلبانيست ( يعني من و شما ) که با عملکرد هاي نامعقول ، غير منطقي ،غير اخلاقي ، خودهواهانه و رذالتبــــار خودشان، به جاي هرگونه اصلاح يا سرنگوني ، عملا به بقاي اين حکومت ضد دينـــي ، ضد ايــــراني ، و ضد بشـري تداوم بخشيده و آن را براي انجام جنايتهاي ضد بشري اش ، در داخل و خارج کشور ، گستاختر نموده اند.براي اثبات اين ادعا ، دلايل و شواهد بيشماري وجود دارد که قبلا هم ، بارها به آنها پرداخته ام و در صورت لزوم ، دوباره تقديم حظورتان خواهم نمود.
جهان سوم ماحصــل اگـــر هاي جاه طلبانه و روياپردازانه ايست که همواره گفته ميشود : شايـد به وقوع يپيوندند اما دنياي مدرن ،ما حصل قوانين معقول و منطقي است است که همواره گفته ميشود : بايــــد اجرا شوند و به همين دليل هم ، واقعا اجــرا ميشوند. اين تفاوت هم علت دارد ، و آن علت چيزي نيست مگر، کج باوري و فقدان عزت نفس ، در بسياري ازانديشمندان جهان سومي .
بيائيد ايران را بيش ازاين ، نابــــود و ايراني را بيش از اين ، بي هويت و ذليل نکنيم.
پاينده و جاويد ايران
خاک پاي تمامي سربازان راستين و آزاديخواهان فهيم ايرانزمين
Marshal.Rainbow
پاينده و جاويد ايران
خاک پاي تمامي سربازان راستين و آزاديخواهان فهيم ايرانزمين
Marshal.Rainbow
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر