۱۳۹۰ مهر ۱۲, سهشنبه
چــرا و اصلا به چه مناسـبت ، انسانها همديگر را ميبوسند؟
بوسيدن پديدهاي انساني است، ولي آيا رواج آن مربوط به غرايز انساني ميشود يا اينكه بايد به آن به عنوان پديدهاي فرهنگي نگريست؟ اين سؤالي است كه هنوز دانشمندان پاسخي قطعي براي آن نيافتهاند.
بيش از صد سال است كه دانشمندان در صدد يافتن علت رواج بوسه در ميان انسانها هستند. زيگموند فرويد، روانكاو اتريشي، بر اين عقيده بود كه بوسيدن غريزهاي انساني است و اين غريزه از بدو تولد در انسان وجود دارد. به عقيده او بوسه ريشه در نياز نوزاد به مكيدن شير از پستان مادر دارد. ولي هنگامي كه ايوان پاولوف، فيزيولوژيست و پزشك روس، در سال ۱۹۰۰ در آزمايش معروف سگ و صداي زنگ نشان داد كه آب دهن سگ ميتواند با صداي زنگي كه براي او تبديل به علامت غذا شده، راه بيفتد، بسياري از روانشناسان به اين نتيجه رسيدند كه رفتار انسان نيز نه بر غريزه كه بر آموزههاي او مبتني است. اين دسته از روانشناسان بر اين باورند كه انسان كنترل كامل بر غرايز خود دارد و بوسه را نشانه ابراز عشق ميدانند كه با آگاهي صورت ميگيرد.
گروه ديگري از دانشمندان بر اين نظرند كه انسان فقط قادر است برخي از رفتارهاي غريزي خود را تغيير دهد. آنان بوسيدن را جزو رفتارهاي غريزياي ميدانند كه قابل كنترل است. به عقيده آنان اين نظريه پاسخ اين سؤال را نيز در بر دارد كه اگر بوسيدن پديدهاي غريزي و مادرزاد است، پس چرا در بين ۱۰ درصد مردم دنيا از نظر فرهنگي مردود است.
۶۵۰ ميليون انسان با بوسيدن بيگانه هستند
در فرهنگ ۶۵۰ ميليون انسان، بوسيدن عملي چندشآور و حتي وحشيانه است. در سفرنامه يك مردمشناس فرانسوي در سال ۱۸۹۷ آمده كه در بين چينيها بوسيدن حتي ميتوانست نشانه آدمخواري تلقي شود. در همان زمان دانشمندي دانماركي نيز مشاهده كرده بود كه در برخي قبايل فنلاندي يك زوج هيچگاه يكديگر را نميبوسيدند. امروزه ۱۰ درصد مردم دنيا بوسيدن را عملي زشت ميدانند. براي نمونه در مغولستان پدران براي ابراز محبت به پسرانشان، به جاي بوسيدن آنان سرشان را بو ميكنند.
برخي نظريات بيولوژيك پيرامون بوسه
در سال ۱۹۶۰ جانورشناس انگليسي، دزموند موريس، اين نظريه را مطرح كرد كه بوسيدن از رسمي ميآيد كه در گذشته در ميان نياكان بشر وجود داشته و به كودكان از طريق دهان به دهان غذا ميدادهاند. موريس ميگويد، اين عمل هنوز هم در بين شامپانزهها رايج است. اينكه بشر از طريق دهان به دهان هم تغذيه ميكرده، در نوشتههاي يونان باستان نيز آمده است. طبق مشاهدات و گزارشهاي يك محقق اتريشي اين رسم امروزه هم در برخي قبايل آفريقايي رواج دارد.
جهاني شدن فرهنگ بوسيدن
كشف اينكه چرا انسانها همديگر را ميبوسند همچنان موضوع تحقيقهاي علمي است. با توجه به اهميتي كه بوسيدن در زندگي بشر دارد، اين عجيب هم نيست.
فقط يك زوج نيستند كه همديگر را ميبوسند: پاپ زمين كشورهايي را كه به آن سفر ميكند، ميبوسد. كساني كه به كليسا ميروند، حلقهاي را كه كشيشها بر دست دارند، ميبوسند. سران سابق كشورهاي اروپاي شرقي لب يكديگر را ميبوسيدند و فرانسويها گونه يكديگر را ميبوسند.
با توجه به گسترش روزافزون روابط بين فرهنگهاي گوناگون به احتمال زياد نود درصدي كه بوسيدن در بين آنان رواج دارد، موفق خواهند شد ۱۰ درصد باقيمانده را نيز با خود همراه كنند. در انگليس تا همين ۲۰ سال پيش بوسيدن، حتي بوسيدن گونه، در خيابان امري غيرقابل تصور بود، در صورتي كه امروز همه همديگر را در ملا عام ميبوسند. روند جهاني شدن، فرهنگ را هم، كه بوسيدن جزيي از آن است، در بر ميگيرد.
۱۳۹۰ مهر ۹, شنبه
حقيقت را لگدمال ،فردا به دنبالش دویــدن پس تا به کي؟!
خدایا چنان کن سرانجام کار ، توخشنود باشی و ما رستگار
" اردبـــزرگ" میگوید : " با خرد ، به سرچشمه پاکي بيانديش .آدمي گاهي مبدا را اشتباه مي گيرد ، بسان همان زماني که رودها را سر چشمه درياها مي نامد ، حال آنکه ابرها از درياها برمي خيزند و رودها و چشمه ها را لبريز مي کنند" و "نکات سخت ھم اساسي ساده دارند "
ظلــــم همـواره ، بر دو پايه استوار است . انديشه هاي ظالمانه و انديشه هاي ذلتبار و مظلومانه
دليل بقاي ظلم ، هميشه ناشي از قدرت تفکر و خرد ورزي ظالم براي توليد و اجراي انديشه هاي ظالمانه نيست. تاريخ گــــواه آن است که هر جاي دنيا ظلم وجنايت ، بقا و استمرار طولاني داشته است ، بيش از هر چيز ديگري ، ناانديشه هاي ذلتبار متضمن بقاي ظلم بوده اند . انديشه هاي بي قاعده و منطقي که معمولا بر اساس توهمات ، کينه ها ،عقده ها و سرسپردگي هاي فردي و حزبي هستند و جوابگوي هيچگونه پرسش و انتقادي نيستند.
البته همانطور که همواره تاکید نموده ام بنده نه نویسنده هستم و نه تحلیلگر سیاسی . اما وقتی میبینم کمتر کسی به بیان مسائل کلیدی جامعه میپردازد و اکثر نویسندگان و روشتفکران ایرانی ، بی توجه به بلایی که در حال نازل شدن برسر ایرانیان است ، مشغول انجام همان کارهای تکراری و دربسیاری از موارد، اشتباه خود در طول سی و دو سال اخیر هستند، وظیفه خود میدانم با همین بیسوادی و ادبیات ناموزونی که دارم ، ناگفته های جامعه ایرانیان را برای کسانیکه ، دنبال اشکالات وضعفهای ، جنبش آزادیخواهانه مردم ایران میگردند ، منعکس کنم . هر چند که میدانم ، بسیاری از این پرس و جو ها ، تظاهری بیش نیست و ،و اکنشی به جز خود فریبی در برابر پاسخی که دریافت میکنند در پی نخواهد داشت .اما با خود میگویم،شاید هنوز باشند کسانیکه ، واقعا از اوضاع جامعه بی اطلاع باشند و اینگونه اطلاعات بتواند در انجام برنامه ها و فعالیتهایی که پیش رو دارند ،مفید و موثر واقع شود . با ذکر این مقدمه ، مستفیما میروم سر اصل موضوع و و به بیان گوشه ای ناچیز و البته ناگفته در مورد انديشه هاي ذلتباری میپردازم که رواج هريک از آنها ،به نوعي باعث تقويت و بقاي ظلم و استبداد حاکم بر ایران مسشود .اندیشه هایی که در بسیاری از موارد ،هرگز جایی نوشته یاگفته نشده است . زیرا کسانیکه براساس این اندیشه ها رفتار میکنند ، بعضا ختیخودشان هم متوجه اشتباهات خود، نمیشوند .
دليل بقاي ظلم ، هميشه ناشي از قدرت تفکر و خرد ورزي ظالم براي توليد و اجراي انديشه هاي ظالمانه نيست. تاريخ گــــواه آن است که هر جاي دنيا ظلم وجنايت ، بقا و استمرار طولاني داشته است ، بيش از هر چيز ديگري ، ناانديشه هاي ذلتبار متضمن بقاي ظلم بوده اند . انديشه هاي بي قاعده و منطقي که معمولا بر اساس توهمات ، کينه ها ،عقده ها و سرسپردگي هاي فردي و حزبي هستند و جوابگوي هيچگونه پرسش و انتقادي نيستند.
البته همانطور که همواره تاکید نموده ام بنده نه نویسنده هستم و نه تحلیلگر سیاسی . اما وقتی میبینم کمتر کسی به بیان مسائل کلیدی جامعه میپردازد و اکثر نویسندگان و روشتفکران ایرانی ، بی توجه به بلایی که در حال نازل شدن برسر ایرانیان است ، مشغول انجام همان کارهای تکراری و دربسیاری از موارد، اشتباه خود در طول سی و دو سال اخیر هستند، وظیفه خود میدانم با همین بیسوادی و ادبیات ناموزونی که دارم ، ناگفته های جامعه ایرانیان را برای کسانیکه ، دنبال اشکالات وضعفهای ، جنبش آزادیخواهانه مردم ایران میگردند ، منعکس کنم . هر چند که میدانم ، بسیاری از این پرس و جو ها ، تظاهری بیش نیست و ،و اکنشی به جز خود فریبی در برابر پاسخی که دریافت میکنند در پی نخواهد داشت .اما با خود میگویم،شاید هنوز باشند کسانیکه ، واقعا از اوضاع جامعه بی اطلاع باشند و اینگونه اطلاعات بتواند در انجام برنامه ها و فعالیتهایی که پیش رو دارند ،مفید و موثر واقع شود . با ذکر این مقدمه ، مستفیما میروم سر اصل موضوع و و به بیان گوشه ای ناچیز و البته ناگفته در مورد انديشه هاي ذلتباری میپردازم که رواج هريک از آنها ،به نوعي باعث تقويت و بقاي ظلم و استبداد حاکم بر ایران مسشود .اندیشه هایی که در بسیاری از موارد ،هرگز جایی نوشته یاگفته نشده است . زیرا کسانیکه براساس این اندیشه ها رفتار میکنند ، بعضا ختیخودشان هم متوجه اشتباهات خود، نمیشوند .
:
_ ثمره قيامهاي آزاديخواهانه مردم هر کشوري ، آزادي و حقوق برابري است که متعلق به همـــه مردم آن کشور است ، اما دستيابي به آن ، مستلزم پرداخت هزينه هاي گوناگون جاني و مالي است که فقط بايد عده اي شرافتمند ، شجاع و آزاده که کمتر شعار ميدهند و بيشتر عمل ميکنند آن را تقبل کنند و عده اي نان به نرخ روز خور و باري به هر جهت به همراه عده اي پرمدعا ،بيسواد ، بي غيرت ، بي خاصيت و فرومايه بيايند و ثمره خونهاي ريخته شده را نوش جاتن نمايند .
_ ادعاي گستاخانه و تلاش بلاهتبار براي اصلاح يک منجلاب سراپا دروغ ، خدعه ، مردم فريبي ، ظلم و جنايت که هيچ استلال علمي ، منطقي، شرعي و مدني براي سخن ياوه اي که به عنوان يک انديشمند به زبان خود جاري ميکنند ندارند و بعضا حتي با فتاوا و اظهار فضله هاي ذلتبار خود مثل سوء استفاده از احساسات و باورهاي ملي و مذهبي مردم براي تحريک آنان براي پيوستن به موج جنون آميز يک قمار سياسي پيش باخته و به يغما دادن جان و مال و ناموس و شرافت انسانها و سپس انتشار بيانيه اي در راستاي دعوت همان مردم براي رفتن به پاپوس کسانيکه خواهران و برادرانشان را کشته و به آنان تجاوز کرده اند . و بي اعتنايي به عواقب تلخ و شرم آوري ناشي از همين رفتارشان که در ابعاد گوناگون براي جامعه به بار مي آيد.
_ در شرایطی که تقریبا همه مبارزان راه آزادی کشور ، خواهان جدایی کامل دین از حکومت هستند ،،،،،،
کتمان ناداني ، ساده لوحي و بي خردي خودشان در زمان پيوستن به سيلابهاي انحرافي که معمولا با طراحي و مديريت استعمارگران حيله گر به راه مي افتند . همچنين کتمان لحظات مضحکي که مسخ باورهاي کورکورانه مذهبي خود ميشوند نه تنها متوجه توهينهاي شرم آوري که به عقايد ديني و مليشان ، آن هم به نام وعنوان همان دين و مذهب ، نميشود (يا اگر ميشوند خود را به خريت ميزنند ) بلکه چهره و سيماي همان توهين کنندگان را در ماه نيز ميبينند و از فرط خوشخلي بابت توهماتشان شعارهايي را در حمد و سناي توهين کنندگان به شعورشان ، عربده ميکشند که فقط و فقط ماهيت شرک آميز دارد و مدرک و سند غير قابل انکار در مورد گمراهي خودشان است. همين ساده لوحان و فريب خوردگان بعد از اينکه دير يا زود ، پاداش دردناک سر سپردگي و ها و ساير رفتار خفتبار خود را دريافت ميکنند ، ناگهان دچار انقلاب معکوس ميشوند و از آنجا که براي ناديده گرفتن و کتمان حقايقي که مطرح شد ، هيچ راه و چاره اي ندارند ،
ميانبــــر ميزنند و ميگوينـــد:
درست است که ما قبلا خشکه مذهبهايي بوده ايم که همه فرايضمان را کورکورانه به جا مي آورديم و بعضا حتي نماز شب هم ميخوانده ايم اما هرگز نادان و بي خرد نبوده ايم نبوده ايم که فريبمان دهند ، زيرا ما فرزندان راستين کوروش کبير هستيم و ناداني و بي خردي را کساني مرتکب شده اند که اولين بار يا آگاهانه و آزادانه پذيراي اين ايدئولوژي شده بوده اند و يا به زور جنگ و خونريزي به آنان تحميل شده است . و بنا بر اسنادي که فقط خودمان و باز هم خودمان و باز هم خود خود خودمان و همفکرانمان ميزان صحت ، سنخيت و اعتبار آنها را تايين ميکنيم ،کسانيکه به نواميس ايرانيان تجاوز کرده اند و پدران پدرانمان را سوزانده اند ، همان اعراب وحشي و خونخواري بوده اند که ما خردمندان و روشنفکران ايراني ، به همراه پدران و مادران شرافتمند و شجاعمان آنها را به عنوان امام و پيغمبر ستايش ميکرديم و ختي در سالروز وفات و يا به درک واصل شدنشان بر سر و سينه خود ميکوبيديم و اشک ميريختيم. به هر حال ما هرگز دچار بيخردي و فريبخوردگي نشده ايم . حتي در مورد پذيرش اسنادي که فقط خودمان و باز هم خودمان و باز هم خود خود خودمان و همفکرانمان ميزان صحت ، سنخيت و اعتبار آنها را تايين ميکنيم و کاري هم به هيچ انديشه ابلهانه ، ساده لوحانه ( و بنا به فرمايش تني چند از هم ميهنانمان ، انديشه هاي جاکش معابانه ، بي ناموس معابانه و مزدور معابانه ) هم که از ما براي اسناد ياد شده ، مدارک موسق و معتبري طلب کند و بگويد مسائل ديني را بايد ازابعاد گوناگوني مثل فلسفه ، تاريخ ،مذهب و شرايط جامعه مورد تجزيه و تحليل قرار داد ، نداشته و نداريم . ختي اگر ازسوي هوادران يا حتي خود همان شخصي باشد که بارها به اشکال و زبانهاي گوناگون ، ارادت و يا سر سپردگي بي چون و چراي خودمان را به او و پدرش ابراز نموده ايم و اورا پادشـــاه برحق کشورمان ميناميم و ضمن يدک کشيدن نشان طرفداري و پشتيباني ازايشان ، مطالبي را تاليف و منتشر ميکنيم که صد در صد مغاير افکار و ايده هاي ايشان است و فقط باعث گمراهي و دشمني بيش از پيش مخالفان و دشمنان ناآگاه همان فرد در گروهها و احزاب مختلف ميشويم و بعد هم از حماقت مردم گلايه ميکنيم که چرا با اين انساني که ما خومان ميگوئيم ،خوب و شريف و دانشمند است بيعت نميکنند.
........................................................................
خجالت را برخي مواقع ، فقط و فقط و فقط بايد کشيد و بيش از آن چيزي که هست سنگينترش نکرد . به خدا ( اگر احيانا هنوز مي پرستيدش ) و يا به اهورا مزدا يا اصلا هر چيز ديگري که خودتان قبولش داريد ، جهانيان شاهد اين اعمال مضحک و شرم آورمان که تنها به گوشه ناچيزي از آنها اشاره نمودم ، هستند و دانشمندان و فيلسوفانشان مثل همترازان ايراني خود ، دچار بي شرافتي و ذائل شدن علم و شعورشان نشده اند و به خوبي ماهيت رفتارانسانها را درک ميکنند. براي سرفرازي و افتدار همه جانبه و همچنين حفظ استقلال و آزادي اين مملکت که بي شک روزي مهد تمدن جهانيان بوده است و امروز تبديل به مضحکه و ملعبه آنان شده است ، درست يا غلط ، هزينه هاي جاني و مالي بيشماري پرداخته شده است که ما ايرانيان قرن معاصر ، و در راس آنان، آزاديخواهان ، روشنفکران ، علما و انديشمندانمان ديني و غير دينيشان ، با انديشه هاي ذلتبار و رفتار مضحک و و با عرض شرمندگي احمقانه و خفتبار خود ، دائم در حال نابود کردن همه آن افتخارات بوده اند و علاوه بر شرافت خودشان،خوني که هزاران مرد و زن آزاده ايراني که پدران و مادران خودمان بوده اند را ، در نهايت گستاخي به باد فنا داده و ميدهيم .
نوشته ام را با تقديم چند جمله پند آميز ديگر ، از ستاره درخشان و افتخار هميشه جاويد فرهنگ و انديشه ايران " اردبـــزرگ" پايان ميدهم
_ ثمره قيامهاي آزاديخواهانه مردم هر کشوري ، آزادي و حقوق برابري است که متعلق به همـــه مردم آن کشور است ، اما دستيابي به آن ، مستلزم پرداخت هزينه هاي گوناگون جاني و مالي است که فقط بايد عده اي شرافتمند ، شجاع و آزاده که کمتر شعار ميدهند و بيشتر عمل ميکنند آن را تقبل کنند و عده اي نان به نرخ روز خور و باري به هر جهت به همراه عده اي پرمدعا ،بيسواد ، بي غيرت ، بي خاصيت و فرومايه بيايند و ثمره خونهاي ريخته شده را نوش جاتن نمايند .
_ ادعاي گستاخانه و تلاش بلاهتبار براي اصلاح يک منجلاب سراپا دروغ ، خدعه ، مردم فريبي ، ظلم و جنايت که هيچ استلال علمي ، منطقي، شرعي و مدني براي سخن ياوه اي که به عنوان يک انديشمند به زبان خود جاري ميکنند ندارند و بعضا حتي با فتاوا و اظهار فضله هاي ذلتبار خود مثل سوء استفاده از احساسات و باورهاي ملي و مذهبي مردم براي تحريک آنان براي پيوستن به موج جنون آميز يک قمار سياسي پيش باخته و به يغما دادن جان و مال و ناموس و شرافت انسانها و سپس انتشار بيانيه اي در راستاي دعوت همان مردم براي رفتن به پاپوس کسانيکه خواهران و برادرانشان را کشته و به آنان تجاوز کرده اند . و بي اعتنايي به عواقب تلخ و شرم آوري ناشي از همين رفتارشان که در ابعاد گوناگون براي جامعه به بار مي آيد.
_ در شرایطی که تقریبا همه مبارزان راه آزادی کشور ، خواهان جدایی کامل دین از حکومت هستند ،،،،،،
کتمان ناداني ، ساده لوحي و بي خردي خودشان در زمان پيوستن به سيلابهاي انحرافي که معمولا با طراحي و مديريت استعمارگران حيله گر به راه مي افتند . همچنين کتمان لحظات مضحکي که مسخ باورهاي کورکورانه مذهبي خود ميشوند نه تنها متوجه توهينهاي شرم آوري که به عقايد ديني و مليشان ، آن هم به نام وعنوان همان دين و مذهب ، نميشود (يا اگر ميشوند خود را به خريت ميزنند ) بلکه چهره و سيماي همان توهين کنندگان را در ماه نيز ميبينند و از فرط خوشخلي بابت توهماتشان شعارهايي را در حمد و سناي توهين کنندگان به شعورشان ، عربده ميکشند که فقط و فقط ماهيت شرک آميز دارد و مدرک و سند غير قابل انکار در مورد گمراهي خودشان است. همين ساده لوحان و فريب خوردگان بعد از اينکه دير يا زود ، پاداش دردناک سر سپردگي و ها و ساير رفتار خفتبار خود را دريافت ميکنند ، ناگهان دچار انقلاب معکوس ميشوند و از آنجا که براي ناديده گرفتن و کتمان حقايقي که مطرح شد ، هيچ راه و چاره اي ندارند ،
ميانبــــر ميزنند و ميگوينـــد:
درست است که ما قبلا خشکه مذهبهايي بوده ايم که همه فرايضمان را کورکورانه به جا مي آورديم و بعضا حتي نماز شب هم ميخوانده ايم اما هرگز نادان و بي خرد نبوده ايم نبوده ايم که فريبمان دهند ، زيرا ما فرزندان راستين کوروش کبير هستيم و ناداني و بي خردي را کساني مرتکب شده اند که اولين بار يا آگاهانه و آزادانه پذيراي اين ايدئولوژي شده بوده اند و يا به زور جنگ و خونريزي به آنان تحميل شده است . و بنا بر اسنادي که فقط خودمان و باز هم خودمان و باز هم خود خود خودمان و همفکرانمان ميزان صحت ، سنخيت و اعتبار آنها را تايين ميکنيم ،کسانيکه به نواميس ايرانيان تجاوز کرده اند و پدران پدرانمان را سوزانده اند ، همان اعراب وحشي و خونخواري بوده اند که ما خردمندان و روشنفکران ايراني ، به همراه پدران و مادران شرافتمند و شجاعمان آنها را به عنوان امام و پيغمبر ستايش ميکرديم و ختي در سالروز وفات و يا به درک واصل شدنشان بر سر و سينه خود ميکوبيديم و اشک ميريختيم. به هر حال ما هرگز دچار بيخردي و فريبخوردگي نشده ايم . حتي در مورد پذيرش اسنادي که فقط خودمان و باز هم خودمان و باز هم خود خود خودمان و همفکرانمان ميزان صحت ، سنخيت و اعتبار آنها را تايين ميکنيم و کاري هم به هيچ انديشه ابلهانه ، ساده لوحانه ( و بنا به فرمايش تني چند از هم ميهنانمان ، انديشه هاي جاکش معابانه ، بي ناموس معابانه و مزدور معابانه ) هم که از ما براي اسناد ياد شده ، مدارک موسق و معتبري طلب کند و بگويد مسائل ديني را بايد ازابعاد گوناگوني مثل فلسفه ، تاريخ ،مذهب و شرايط جامعه مورد تجزيه و تحليل قرار داد ، نداشته و نداريم . ختي اگر ازسوي هوادران يا حتي خود همان شخصي باشد که بارها به اشکال و زبانهاي گوناگون ، ارادت و يا سر سپردگي بي چون و چراي خودمان را به او و پدرش ابراز نموده ايم و اورا پادشـــاه برحق کشورمان ميناميم و ضمن يدک کشيدن نشان طرفداري و پشتيباني ازايشان ، مطالبي را تاليف و منتشر ميکنيم که صد در صد مغاير افکار و ايده هاي ايشان است و فقط باعث گمراهي و دشمني بيش از پيش مخالفان و دشمنان ناآگاه همان فرد در گروهها و احزاب مختلف ميشويم و بعد هم از حماقت مردم گلايه ميکنيم که چرا با اين انساني که ما خومان ميگوئيم ،خوب و شريف و دانشمند است بيعت نميکنند.
........................................................................
خجالت را برخي مواقع ، فقط و فقط و فقط بايد کشيد و بيش از آن چيزي که هست سنگينترش نکرد . به خدا ( اگر احيانا هنوز مي پرستيدش ) و يا به اهورا مزدا يا اصلا هر چيز ديگري که خودتان قبولش داريد ، جهانيان شاهد اين اعمال مضحک و شرم آورمان که تنها به گوشه ناچيزي از آنها اشاره نمودم ، هستند و دانشمندان و فيلسوفانشان مثل همترازان ايراني خود ، دچار بي شرافتي و ذائل شدن علم و شعورشان نشده اند و به خوبي ماهيت رفتارانسانها را درک ميکنند. براي سرفرازي و افتدار همه جانبه و همچنين حفظ استقلال و آزادي اين مملکت که بي شک روزي مهد تمدن جهانيان بوده است و امروز تبديل به مضحکه و ملعبه آنان شده است ، درست يا غلط ، هزينه هاي جاني و مالي بيشماري پرداخته شده است که ما ايرانيان قرن معاصر ، و در راس آنان، آزاديخواهان ، روشنفکران ، علما و انديشمندانمان ديني و غير دينيشان ، با انديشه هاي ذلتبار و رفتار مضحک و و با عرض شرمندگي احمقانه و خفتبار خود ، دائم در حال نابود کردن همه آن افتخارات بوده اند و علاوه بر شرافت خودشان،خوني که هزاران مرد و زن آزاده ايراني که پدران و مادران خودمان بوده اند را ، در نهايت گستاخي به باد فنا داده و ميدهيم .
نوشته ام را با تقديم چند جمله پند آميز ديگر ، از ستاره درخشان و افتخار هميشه جاويد فرهنگ و انديشه ايران " اردبـــزرگ" پايان ميدهم
پرتگاه مي تواند به وجدآورنده روان و يا کشنده جسم باشد .
اگر بر ساماندهي نيروهاي خود توانا نباشيم ، ديگران سرنوشتمان را مي سازند .
کين خواهي از خاندان يک بدکار ، تنها نشان ترس است ، نه نيروي انسانهاي فرهمند .
بسياري بخاطر برآيند هنجارهاي دروني اشان بين نماي سپيد و پاکي در اشتباهند .
نگاه خردمندان به ريشه ها مي رسد و ديگران گرفتار نماي بيروني آن مي شوند .
اگر بر ساماندهي نيروهاي خود توانا نباشيم ، ديگران سرنوشتمان را مي سازند .
کين خواهي از خاندان يک بدکار ، تنها نشان ترس است ، نه نيروي انسانهاي فرهمند .
بسياري بخاطر برآيند هنجارهاي دروني اشان بين نماي سپيد و پاکي در اشتباهند .
نگاه خردمندان به ريشه ها مي رسد و ديگران گرفتار نماي بيروني آن مي شوند .
اي هم ميــــــــــهن،
علم اگر با انديشه واقع بينانه همراه نباشد ، نه تنها جايگاه و مقامي نمي يابد ، بلکه دير يا زود به انحراف کشيده شده و ميتواند يک کشور و مردمانش را به فلاکتي که هرگز گمانش را نميکردند گرفتار کرده و نابودشان گرداند.
علم اگر با انديشه واقع بينانه همراه نباشد ، نه تنها جايگاه و مقامي نمي يابد ، بلکه دير يا زود به انحراف کشيده شده و ميتواند يک کشور و مردمانش را به فلاکتي که هرگز گمانش را نميکردند گرفتار کرده و نابودشان گرداند.
بيائيد ايــران امروز و مردمانش را ، فداي جهل و نابخردي ودروغگويي هاي امروز، کينه ها و دشمني هاي ديروز ،و راحت طلبي ها و بي وجداني هاي هر روزمان نکنيم.
پاينده و جاويد ايران
خاک پاي تمامي سربازان راستين و آزاديخواهان فهيم ايرانزمين
Marshal.Rainbow
جمعه 13 خرداد سال 1390
خاک پاي تمامي سربازان راستين و آزاديخواهان فهيم ايرانزمين
Marshal.Rainbow
جمعه 13 خرداد سال 1390
شغل پردرامد برخي دفترخانهها؛ ثبت ازدواج موقت همراه با معرفي عروسخانم
اخيرا با كاهش تمايل جوانان به ازدواج، برخي دفاتر ثبت ازدواج براي جبران ركودي كسب و كار خود، دفترخانه خود را به محلي براي همسريابي و ازدواج موقت تبديل نمودهاند.
در حالي كه اصولا دفترخانه وظيفه جاري نمودن صيغه عقد و انجام امور ثبتي ان را برعهده دارند، برخي دفترخانه خود نيز مواردي براي آقايان در نظر دارند. اين دفترخانهها با وجود اينكه از درج اين مطلب به طور صريح در تبليغات خود، امتناع ميكنند ولي در تماس تلفني كه خبرنگار ما با يكي از اين دفاتر گرفت، منشي از وجود خانمهايي كه تمايل دارند به عقد موقت آقايان متقاضي دربيايند!
هر چند به نظر ميرسد، استفاده از اين فرصت با بهرهگيري از ظرفيتهاي قانوني به لحاظ شكلي منعي نداشته باشد، اما تمايل به ازدواج موقت و گرويدن به اين روش مسايلي را در ادامه به دنبال خواهد داشت، كه بهتر است مسئولان امر با پرهيز از هرگونه برخورد احساسي، با بررسي دقيق و كارشناسي مزايا و روشهايي كه اين دفترخانهها براي ازدواج موقت ابداع كردهاند، از خسارتهاي احتمالي جلوگيري به عمل بياورند.
اين گزارش حاكي است كه برخي از اين دفترخانهها، رسما به موسسات ازدواج موقت تبديل شدهاند و با انتشار آگهيهاي اينترنتي و پيامكي درصدد جذب مشتريان بيشتري هستند. البته نكته جالب اين تبليغات ان است كه مخاطب آنها اقايان هستند.
بنابراين گزارش برخي دفترخانهها همانند موسسات همسريابي تصاوير موارد پيشنهادي خود را در آلبومي به رويت آقايان مراجعه كننده ميرسانند و جالب اينجاست كه در اينجا ديگر پذيرش عروس خانم شرط نيست و فقط بسته به سن و مدت و ... مهريه افراد، متفاوت است.
آقاي «ح» يكي از اين سردفترهاي مورد اشاره در شمال شهر تهران است، كه معتقد اين كار علاوه بر اجر مادي اجر معنوي دارد و به لحاظ شرعي و قانوني فاقد مشكل است. وي در انتها مدعي شد كه توانسته با اين اقدام خود جلوي فساد و فحشا را گرفته و از اينكه افرادي به خاطر يك سري مسايل دست به گناه بزنند، جلوگيري كرده است.
پنجشنبه 11 آگوست 2011 - 20 مرداد 1390
http://www.iranianuk.com
چرا و به چه مناسبت ، انسانها همديگر را ميبوسند؟
بوسيدن پديدهاي انساني است، ولي آيا رواج آن مربوط به غرايز انساني ميشود يا اينكه بايد به آن به عنوان پديدهاي فرهنگي نگريست؟ اين سؤالي است كه هنوز دانشمندان پاسخي قطعي براي آن نيافتهاند.
بيش از صد سال است كه دانشمندان در صدد يافتن علت رواج بوسه در ميان انسانها هستند. زيگموند فرويد، روانكاو اتريشي، بر اين عقيده بود كه بوسيدن غريزهاي انساني است و اين غريزه از بدو تولد در انسان وجود دارد. به عقيده او بوسه ريشه در نياز نوزاد به مكيدن شير از پستان مادر دارد. ولي هنگامي كه ايوان پاولوف، فيزيولوژيست و پزشك روس، در سال ۱۹۰۰ در آزمايش معروف سگ و صداي زنگ نشان داد كه آب دهن سگ ميتواند با صداي زنگي كه براي او تبديل به علامت غذا شده، راه بيفتد، بسياري از روانشناسان به اين نتيجه رسيدند كه رفتار انسان نيز نه بر غريزه كه بر آموزههاي او مبتني است. اين دسته از روانشناسان بر اين باورند كه انسان كنترل كامل بر غرايز خود دارد و بوسه را نشانه ابراز عشق ميدانند كه با آگاهي صورت ميگيرد.
گروه ديگري از دانشمندان بر اين نظرند كه انسان فقط قادر است برخي از رفتارهاي غريزي خود را تغيير دهد. آنان بوسيدن را جزو رفتارهاي غريزياي ميدانند كه قابل كنترل است. به عقيده آنان اين نظريه پاسخ اين سؤال را نيز در بر دارد كه اگر بوسيدن پديدهاي غريزي و مادرزاد است، پس چرا در بين ۱۰ درصد مردم دنيا از نظر فرهنگي مردود است.
۶۵۰ ميليون انسان با بوسيدن بيگانه هستند
در فرهنگ ۶۵۰ ميليون انسان، بوسيدن عملي چندشآور و حتي وحشيانه است. در سفرنامه يك مردمشناس فرانسوي در سال ۱۸۹۷ آمده كه در بين چينيها بوسيدن حتي ميتوانست نشانه آدمخواري تلقي شود. در همان زمان دانشمندي دانماركي نيز مشاهده كرده بود كه در برخي قبايل فنلاندي يك زوج هيچگاه يكديگر را نميبوسيدند. امروزه ۱۰ درصد مردم دنيا بوسيدن را عملي زشت ميدانند. براي نمونه در مغولستان پدران براي ابراز محبت به پسرانشان، به جاي بوسيدن آنان سرشان را بو ميكنند.
برخي نظريات بيولوژيك پيرامون بوسه
در سال ۱۹۶۰ جانورشناس انگليسي، دزموند موريس، اين نظريه را مطرح كرد كه بوسيدن از رسمي ميآيد كه در گذشته در ميان نياكان بشر وجود داشته و به كودكان از طريق دهان به دهان غذا ميدادهاند. موريس ميگويد، اين عمل هنوز هم در بين شامپانزهها رايج است. اينكه بشر از طريق دهان به دهان هم تغذيه ميكرده، در نوشتههاي يونان باستان نيز آمده است. طبق مشاهدات و گزارشهاي يك محقق اتريشي اين رسم امروزه هم در برخي قبايل آفريقايي رواج دارد.
جهاني شدن فرهنگ بوسيدن
كشف اينكه چرا انسانها همديگر را ميبوسند همچنان موضوع تحقيقهاي علمي است. با توجه به اهميتي كه بوسيدن در زندگي بشر دارد، اين عجيب هم نيست.
فقط يك زوج نيستند كه همديگر را ميبوسند: پاپ زمين كشورهايي را كه به آن سفر ميكند، ميبوسد. كساني كه به كليسا ميروند، حلقهاي را كه كشيشها بر دست دارند، ميبوسند. سران سابق كشورهاي اروپاي شرقي لب يكديگر را ميبوسيدند و فرانسويها گونه يكديگر را ميبوسند.
با توجه به گسترش روزافزون روابط بين فرهنگهاي گوناگون به احتمال زياد نود درصدي كه بوسيدن در بين آنان رواج دارد، موفق خواهند شد ۱۰ درصد باقيمانده را نيز با خود همراه كنند. در انگليس تا همين ۲۰ سال پيش بوسيدن، حتي بوسيدن گونه، در خيابان امري غيرقابل تصور بود، در صورتي كه امروز همه همديگر را در ملا عام ميبوسند. روند جهاني شدن، فرهنگ را هم، كه بوسيدن جزيي از آن است، در بر ميگيرد.
اشتراک در:
پستها (Atom)