۱۳۹۰ اسفند ۳, چهارشنبه

درآمدی به روانشناسی دورویی و ظاهرسازی


 http://s1.picofile.com/file/6605371226/38fd0xmtdipd3nbyg9jj.jpg

دورویی و ظاهرسازی رفتاری است که باعث ناراحتی و آزردگی بسیاری می‌شود و خیلی‌ها از آن شکایت دارند و می‌گویند این نوع رفتار بر دوستی و ارتباطات خانوادگی، اجتماعی، شغلی و غیره آسیب می‌زند و تخم بی‌اعتمادی را می‌پراگند. عده‌ای آن را به تاریخ استبدادزده ملت‌ها و دولت‌ها ارتباط می‌دهند و استدلال‌شان این است که حکومت‌های دیکتاتور و خشن باعث رشد و پرورش چاپلوسی و دورویی می‌گردند. عده‌ای دیگر آن را به افول تعلق دینی نسبت می‌دهند و ادعای‌شان این است که به هر اندازه‌ی تعلق به دین و دینداری کمتر گردد، به همان اندازه رفتار نامناسب، و از آن میان دورویی، در میان اجتماع بیشتر می‌گردد. عده‌ای آن را به زوال اخلاق و اخلاق‌ورزی در جامعه و ضعف نظام تربیتی و فرهنگی ربط می‌دهند و مدعی‌اند ضعیف‌تر شدن رویکرد اخلاقی و معنوی بانی اساسی و اصلی دورویی در میان افراد اجتماع است. بعضی‌ها آن را مختص دنیای سیاست می‌دانند و انگشت انتقاد را به طرف سیاستمداران و دولتمردان اشاره می‌روند و ادعای‌شان براینست که این دنیای سیاست است که مملو از نیرنگ و فریب و تملق و چاپلوسی و نمامی و خبرچینی و ظاهرسازی و ظاهرنمایی است و به عامه مردم ارتباط خاصی ندارد. در این میان، عده‌ای دیگر جوامع دیندار را دوروتر و ظاهرسازتر می‌پندارند و گمان‌شان براینست که مردم دیندار به علت ناتوانی در انجام آنچه باور دارند یا ادعا می‌کنند، از دورویی و ظاهرسازی بیشتری در رنج‌اند.
نگارنده در اینجا به صورت مشخص از پنجره روانشناسی به این رفتار نگریسته و نگاهی گذرا نیز به جامعه معاصر افغانستان و پدیده دورویی در این اجتماع خواهد داشت.
ابتدا نگاهی می‌اندازیم به تعریف واژه دورو:
فردی که وانمود می‌کند دارای پاکدامنی، تقوا، اخلاق، ایمان دینی، اصول، و غیره است، ولی در حقیقت این ویژگی‌ها را ندارد، به خصوص فردی که اعمالش برخلاف این مدعاست.
شخصی که رفتارهای مناسب و مورد پسند اجتماع را جعل می‌کند، در حالی‌که زندگی خصوصی‌اش، ایده‌هایش، و گفتارش با ادعاهایی که می‌کند، در تضاد است.
البته این تعاریف با تمامی جذابیتی که دارند، به عمق قضیه فرو نمی‌روند و فقط در سطح، یعنی رفتار و گفتار فرد، توجه و تمرکز می‌کنند. برای شناخت بهتر این پدیده رفتاری، باید آن را بیشتر کاوید تا به تعاملات درونی فرد پی برد و مکانیزم‌هایی که منجر به این نوع رفتار می‌گردند را شناسایی کرد. علم روانشناسی، با روشنایی انداختن بر نوع رفتار، تفکر، و عواطف فرد می‌تواند دراین زمینه ما را کمک کند. نگارنده نیز در اینجا از دستاوردهای این علم برای شناسایی بهتر این رفتار کمک می‌گیرد. از منظر روانشناسی، تعریف فرد دورو بدین‌گونه است: فردی که اعمالش در تضاد با ادعاها و باورداشت‌های درونی اوست و یا برعکس آن، یعنی باورها و ارزش‌های درونی‌اش در تضاد با رفتار و اعمال اوست.
بنابراین، درجه دورو بودن یک فرد مساوی به میزان و قدرت تفاوت/تضاد میان باورها و اعمال آن فرد است. به هر اندازه‌ای که این تفاوت قوی‌تر باشد، به همان اندازه دورویی او شدیدتر و عمیق‌تر است. به عبارت دیگر، اگر رفتار/اعمال منطبق بر باورها/مدعیات باشد، دورویی مساوی به صفر است.
فرض را بر این بگذارید که فردی رفتار و گفتارش با باورهایش همخوانی نداشت، چه مشکلی پیش می‌آید؟ جدا از این‌که این ناهمخوانی بر آبرو و حیثیت اجتماعی او لطمه وارد می‌کند، مشکل دیگری که ایجاد می‌گردد این است که به هر اندازه این تضاد و اختلاف میان باور و رفتار بیشتر گردد، به همان اندازه اضطراب و تنش درونی فرد افزایش می‌یابد. فرد با خود دچار یک جنگ درونی می‌شود، خود را سرزنش می‌کند، و بر خود فشار وارد می‌کند. آنهایی که دیندار هستند، به توبه و نیایش پناه می‌برند؛ بعضی‌ها احتمالا نگرانی خود را با افراد دیگر در میان می‌گذارند؛ بعضی‌ها در خود فرو می‌روند، گوشه‌گیر می‌شوند، و حتا احساس افسردگی می‌کنند. ولی روی دیگر سکه این است که اگر این حالت ادامه پیدا کند، دورویی می‌تواند در بعضی افراد به عنوان یک عادت درآید و شخص به موجودی تبدیل شود که هر نوع رفتاری که از او سر می‌زند را توجیه کرده و برای‌شان دلیل بتراشد.
پیش از این‌که به دسته‌بندی افراد دورو بپردازم، آن دسته از افرادی که کمتر احتمال دورو بودن‌شان می‌رود را یادآوری می‌کنم.
آن دسته افرادی که به سیستم عقیدتی خود سخت پایبند هستند و کوشش‌شان براینست تا رفتار‌شان هیچ زمانی در تضاد با عقاید‌شان قرار نگیرد. اگر اختلافی نیز بروز کند، آنها آن را توجیه نمی‌کنند، چون نظام باور‌شان بر اساس منطق عینی بی‌طرفانه و یا عقیده کورکورانه است. در اینجا بحث این نیست که منبع اعتقادی این افراد چیست (ادیان آسمانی یا مکاتب زمینی، نظام اخلاقی، قانون، و غیره)؛ بحث این است که میزان پایبندی‌شان بالاست.
یک‌عده افراد دیگری نیز هستند که به صورت مکرر باورهای خود را بر اساس رفتار‌شان تنظیم می‌کنند و بنابراین در یک جدال درونی قوی واقع نمی‌شوند. باور و درک این افراد از واقعیت طوری شکل می‌گیرد که با آرزوها، امیال، و نقایص فردی‌شان سازگار باشد. به تعبیر دیگر، این افراد ثبات فکری آنچنانی ندارند و این موضوع برای‌شان نه تنها .مشکل‌ساز نیست، بلکه می‌تواند کاملا عادی باشد
بخش‌بندی افراد دورو البته جالب‌تر است. گروه اول شامل دوروهای صادق ظاهری و دوروهای صادق باطنی است.
دوروهای صادق ظاهری: ادعاهای این افراد با اعمال‌شان در تضاد است. یعنی برخلاف آنچه در میان مردم می‌گویند، عمل می‌کنند. پس چرا این گروه را صادق می‌گویند؟ دلیل آن این است که ادعاهای این افراد مطابق باورهای‌شان است؛ یعنی درست است که مخالف آنچه می‌گویند، عمل می‌کنند، ولی به آنچه می‌کنند، باور دارند.
دوروهای صادق باطنی: این افراد در بسیاری موارد باورهای درونی‌شان را بیان نمی‌کنند، با آنکه این باورها در تضاد با رفتار‌شان است. اینها با خود صادق‌اند، با آنکه می‌دانند رفتار‌شان برخلاف باورهای‌شان است.
گروه دوم شامل دوروهای متقلب ظاهری و باطنی است.
دوروهای متقلب ظاهری: این افراد نه تنها ادعاهای‌شان با رفتار‌شان در تضاد است، بلکه این ادعاها با باورهای درونی‌شان نیز همخوانی ندارد. مثلا فرد ادعا می‌کند که صادق است، ولی در عین زمان دروغ می‌گوید، و این در حالی‌است که در باطن نیز به راستگویی و صداقت باور چندانی ندارد. به عبارت دیگر، این افراد به آنچه می‌گویند باور دارند، اصلا باور ندارند. تعدادی از افراد که متعلق به گروه «دوروهای صادق ظاهری» هستند در صورتی که رفتار ناهماهنگ و متضاد خود را ادامه دهند، به این گروه، گروه «دوروهای متقلب ظاهری» سقوط می‌کنند، یعنی دیگر به آنچه که در میان مردم می‌گویند باور ندارند، چه برسد به اینکه به این گفته‌ها و مدعیات عمل کنند.
دوروهای متقلب باطنی: این افراد به آنچه ادعا می‌کنند، عمل می‌کنند. به تعبیر دیگر، گفتار‌شان با رفتار‌شان مطابق است، ولی این گفتار با باورهای درونی‌شان در تضاد است. این افراد به آنچه می‌گویند باور دارند، عمل می‌کنند، ولی اساسا به گفته‌ها و کارهای خود باور ندارند. این افراد همیشه در تلاش این‌اند که دیگران را از خود راضی نگهدارند و نظام عقیدتی‌شان قوت چندانی ندارد. اینها شاید در خود توان مقابله یا مخالفت با دیگران را نداشته باشند و علی‌رغم میل باطنی توافق خود را نشان بدهند. در ظاهر خود را مهربان تبارز دهند، ولی در باطن خشمگین و ناراحت باشند.
حالا سوال این است: چرا یک شخص تبدیل به یک فرد دورو می‌شود، آنهم از نوع صادق آن در بهترین وضعیت، و از نوع متقلب آن در بدترین وضعیت؟
یکم شک و تردید در اعتقاد: وقتی فرد صد فیصد به باورهای خود مطمین نباشد، این تردید بر روی رفتارش تاثیر می‌گذارد و تطابق میان باور و عمل کمتر می‌گردد.
دوم امیال و آرزوهای نفسانی: در مواردی فرد بر اساس تمایلات و تکانه‌هایی عمل می‌کند که با باورهایش همخوانی ندارند.
سوم میزان دشواری سیستم عقیدتی: در صورتی‌که استانداردهای یک نظام عقیدتی بالا باشد که فرد توانایی انجام آنها را نداشته باشد، بخصوص اگر این دشواری در مورد «درست» و «غلط» بودن و «راست» و «ناراست» بودن مسایل باشد، در آن‌صورت رفتار شخص طبیعتا در تضاد با باورهای او واقع می‌شوند.
چهارم عوامل محیطی: رفتار، باورها، سنت‌ها، و ارزش‌های محیطی که فرد در آن به‌سر می‌برد، تاثیری آشکار بر شخصیت و روان او دارد. رفتارهای تناقض‌آلود والدین، مسوولین امور، دوستان، و غیره قبح دورویی را کاهش می‌دهد و برای فرد حتا به شکل یک عادت درمی‌آید.
تعداد این عوامل بیشتر از اینهاست و دراینجا فقط چند فاکتور عمده‌ای تذکر رفته‌اند که منجر به رفتار ناهمخوان و ناسازگار می‌گردند. برای اینکه میزان این تضادها را کاست و درجه دورویی را محدودتر ساخت، چه باید کرد؟ قبل از اینکه به این پرسش، پاسخ بدهم، لازم می‌دانم که به توضیح چسانی و چگونگی هر یک از فاکتورهای بالا بپردازم، چون این توضیح می‌تواند خود قسمتی از پاسخ برای برون‌رفت از این مشکل رفتاری/باوری باشد.
آنچه در قسمت شک و تردید منظور من است، این است که میزان این شک و تردید باید کاهش یابد، نه این‌که فرد به هر تلاشی دست زند تا به «یقین» برسد. یقین معمولا در دایره باور دینی معنا پیدا می‌کند، و اگر ایدیولوژیک نگردد، لزوما جزمیت آن خیلی مضر نخواهد بود. در غیر آن، همان کاهش شک و تردید بهترین گزینه خواهد بود، چرا که اذهان تحلیلگر و کاوشگر معمولا تفکر انتقادی/تحلیلی را به کار می‌برند و به راحتی به یقین نمی‌رسند و یا هم دغدغه‌شان لزوما رسیدن به یقین کامل نیست.
در مورد فاکتور دوم، چون قرار نیست بحث نگارنده ارزشی باشد، بنابرین به امیال و آرزوهای نفسانی نه به عنوان یک پدیده منفی، بلکه به عنوان جزیی از ماهیت و طبیعت انسان نگریسته می‌شود. شناخت هر چه بیشتر این تمایلات در تنظیم رفتار بهتر کمک می‌کند و نمی‌گذارد تا تنش و اضطراب درونی فرد به صورت افسارگسیخته‌ای بر او حاکم گردد. به طور مثال، در بعضی محیط‌ها، به تمایل جنسی و ارتباط جنسی به دیده منفی نگریسته می‌شود و حتا ارتباط جنسی را تعدادی یک عمل «کثیف» و «زشت» می‌دانند، در این صورت نوجوانان و جوانان طبیعتا تحت فشار شدید قرار می‌گیرند و گاه احساس گناه و تقصیر می‌کنند. شناساندن این‌که تمایلات جنسی جزیی از ماهیت وجودی انسان است، و راهنمایی‌های لازم در قسمت تغییرات جسمی که برای یک نوجوان به وقوع می‌پیوندد، می‌تواند دراین زمینه بسیار کمک‌کننده باشد.
و بالاخره درجه دشواری سیستم عقیدتی. این فاکتور مرا به یاد شعری از حافظ می‌اندازد که قرن‌ها قبل سروده بود: گفت آسان گیر بر خود کارها کز روی طبع/
سخت می‌گردد جهان بر مردمان سختکوش
به هر میزانی که استانداردها و باورهای یک نظام عقیدتی/ارزشی را بالاتر ببریم، به همان اندازه عملی کردن آنها دشوارتر و احتمال شکست فرد در به انجام رساندن آنها زیادتر می‌گردد. به هر اندازه ایده‌آل‌ها دست نیافتنی‌تر باشند، به همان اندازه فشار بیشتری بر فرد وارد آمده و میزان نارضایتی‌اش بیشتر می‌گردد. بعضی از انواع تفسیر دینی مثلا تفسیری که خوارج، طالبان، و بنیادگرایان مسلمان یا غیرمسلمان از متون مقدس دارند تفسیر بسیار سختگیرانه، خشک، غیرقابل انعطاف، و خشن است، و با طبیعت انسانی زیاد همخوانی و سازگاری ندارد، به همین دلیل است که اضطراب درونی و احساس گناه و تقصیر به علت ناکام ماندن در به انجام رساندن تکالیف شرعی می‌تواند سبب دورویی این افراد گردیده که برای مقابله با آن، آنها دست به سختگیری بیشتر بر خود و دیگران زده و رفتار‌شان با خشونت بیشتر و حتا جنایت همراه می‌گردد.
بعضی از خانواده‌ها نیز که بر اطفال خود سختگیری بیشتری را اعمال می‌کنند، در حقیقت بر روندی پافشاری می‌کنند که منجر به پوشاندن حقیقت توسط فرزندان‌شان می‌شود. کودک برای این‌که از لت و کوب و فشار جسمی/روانی رهایی یابد، برخلاف آنچه در دل دارد عمل می‌کند یا سخن می‌گوید و برعکس. مثال دیگر آن باورهای سنتی/دینی با نوع رفتار است، به خصوص زمانی که فرد از یک محیط به محیط دیگری منتقل می‌شود. یک فرد تربیت یافته در یک فامیل/جامعه سنتی با تعامل در یک جامعه مدرن دچار یکسلسله چالش‌ها می‌گردد که اگر با آنها به صورت منطقی و معقول توجه نشود، منجر به دورویی و تضاد رفتاری/باوری می‌گردد. به طور نمونه، تعدادی از افراد متعلق به نسل دوم مهاجرین مسلمان در اروپا و امریکای شمالی برخلاف باورهای دینی خانواده خود مشروبات الکلی می‌نوشند، ولی از والدین خود‌های پنهان می‌کنند تا مبادا مورد خشم و غضب آنها قرار گرفته و از دایره خانوادگی طرد گردند.
فاکتور چهارم خود ناشی از خصوصیات، نابسامانی‌ها و عوامل دیگری است که نیاز به بحث و پژوهش بیشتر و تحقیقات دامنه‌دارتر در حوزه سنت و فرهنگ یک جامعه دارد و نگارنده امیدوار است بتواند درباره آن در فرصت دیگری بنویسد. ولی فقط به صورت مختصر می‌توان گفت در جوامعی که تک‌فکری و جزم‌اندیشی حاکم باشد و فضا برای تحلیل، تفکر، نواندیشی، نوزایی فکری، نوآوری، خلاقیت‌های فرهنگی-هنری، و فعالیت‌هایی از این دست مساعد نباشد یا محدود باشد، و بالاخص اگر جامعه، جمع‌گرا باشد و ارزش‌های رفتاری فرد بر اساس معیارهای گروهی و قبیله‌ای سنجیده شود، همرنگ بودن با جماعت تقریبا حیاتی است و شخص، در صورتی که متفاوت بیاندیشد، بالاجبار به گفتار یا اعمالی دست می‌یازد که با باورهای درونی‌اش در تضاد قرار می‌گیرند. جامعه معاصر افغانستان یک جامعه سنتی است که با وجود داشتن یک سلسله صفات برازنده، با چالش‌هایی از این دست درگیر است. گسست نظام ارزشی و فساد دستگاه سیاسی/دینی نیز بر رشد بی‌رویه پدیده دورویی و ظاهرسازی دامن زده و فضای بی‌اعتمادی را گسترده‌تر ساخته‌اند.
حالا دوباره به همان سوالی برمی‌گردم که در اواسط این نبشته مطرح کردم: چطور می‌شود میزان تضادها را کاهش داد و دورویی را محدودتر ساخت؟ پاسخ به این پرسش نیاز به فضا و وقت بیشتری دارد، ولی به صورت خلاصه همان‌طور که دیدیم، دورویی از هر نوع آن که باشد به باورهای ما ارتباط می‌گیرد. این باور‌ها هستند که در ته قرار دارند و در اکثریت موارد رفتار ما را شکل می‌دهند؛ بنابرین کار باید روی پاک‌سازی و بهسازی باورها صورت گرفته تا بتوان رفتارها را با آنها هماهنگ ساخت. به صورت فردی، کوشش برای درک و فهم بی‌طرفانه حقیقت، و در صورت امکان تلاش برای ادراک مفاهیم به صورت منطقی، تحلیلی و در صورت امکان علمی، راه را برای شناخت فردی به شکل موثرتری باز می‌کند و میزان آگاهی شخص را در رابطه به رفتارهای تناقض‌آمیزش افزایش می‌دهد.
برای معلومات بیشتر می توانید این نوشته  را نیز مرور کنید:
این مطلب/مطالب را نیز بخوانید
در بارۀ روانشناسی ریاکاری

۱۳۹۰ بهمن ۲۴, دوشنبه

والنتاین (25 بهمن) یا سپندار مذگان (29 بهمن) و رویکرد ایرانیان+(تصاویر دیدنی)


تصاویری از روز والنتاین در ایران





چند سالی است حوالی 25 بهمن ماه ( 14فوریه ) که می شود هیاهو و هیجان را در خیابان ها می بینیم. مغازه های اجناس کادوئی لوکس و فانتزی غلغله می شود. همه جا اسم Valentine به گوش می خورد. از هر بچه مدرسه ای که در مورد ولنتاین سوال کنی می داند که " در قرن سوم میلادی که مطابق می شود با اوایل امپراطوری ساسانی در ایران، در روم باستان فرمانروایی بوده است بنام کلودیوس دوم. کلودیوس عقاید عجیبی داشته است از جمله اینکه سربازی خوب خواهد جنگید که مجرد باشد. از این رو ازدواج را برای سربازان امپراطوری روم قدغن می کند. کلودیوس به قدری بی رحم و فرمانش به اندازه ای قاطع بود که هیچ کس جرات کمک به ازدواج سربازان را نداشت. اما کشیشی به نام والنتیوس ( ولنتاین ) ، مخفیانه عقد سربازان رومی را با دختران محبوبشان جاری می کرد. کلودیوس دوم از این جریان خبردار می شود و دستور می دهد که والنتاین را به زندان بیندازند. والنتاین در زندان عاشق دختر زندانبان می شود. سرانجام کشیش به جرم جاری کردن عقد عشاق، با قلبی عاشق اعدام می شود ... بنابراین او را به عنوان فدایی و شهید راه عشق می دانند و از آن زمان نهاد و سمبلی می شود برای عشق! " 
http://funshad.com/Pics/FunShad.Com-20100115-e0c641195b27425bb056ac56f8953d24.jpg

اما کمتر کسی است که بداند در ایران باستان، نه چون رومیان از سه قرن پس از میلاد، که از بیست قرن پیش از میلاد، روزی موسوم به روز عشق بوده است!

جالب است بدانید که این روز در تقویم جدید ایرانی دقیقا مصادف است با 29 بهمن، یعنی تنها 4 روز پس از والنتاین فرنگی! این روز سپندار مذگان یا اسفندار مذگان نام داشته است. فلسفه بزرگداشتن این روز به عنوان روز عشق به این صورت بوده است که در ایران باستان هر ماه را سی روز حساب می کردند و علاوه بر اینکه ماه ها اسم داشتند، هریک از روزهای ماه نیز یک نام داشتند. بعنوان مثال روز اول "روز اهورا مزدا"، روز دوم، روز بهمن ( سلامت، اندیشه ) که نخستین صفت خداوند است، روز سوم اردیبهشت یعنی "بهترین راستی و پاکی" که باز از صفات خداوند است، روز چهارم شهریور یعنی "شاهی و فرمانروایی آرمانی" که خاص خداوند است و روز پنجم "سپندار مذ" بوده است. سپندار مذ لقب ملی زمین است. یعنی گستراننده، مقدس، فروتن. زمین نماد عشق است چون با فروتنی، تواضع و گذشت به همه عشق می ورزد. زشت و زیبا را به یک چشم می نگرد و همه را چون مادری در دامان پر مهر خود امان می دهد. به همین دلیل در فرهنگ باستان اسپندار مذگان را بعنوان نماد عشق می پنداشتند. در هر ماه، یک بار، نام روز و ماه یکی می شده است که در همان روز که نامش با نام ماه مقارن می شد، جشنی ترتیب می دادند متناسب با نام آن روز و ماه. مثلا شانزدهمین روز هر ماه مهر نام داشت و که در ماه مهر، مهرگان لقب می گرفت. همین طور روز پنجم هر ماه سپندار مذ یا اسفندار مذ نام داشت که در ماه دوازدهم سال که آن هم اسفندار مذ نام داشت، جشنی با همین عنوان می گرفتند.
http://ibbhs.persiangig.com/pictures/Dlife/span.jpg
سپندار مذگان جشن زمین و گرامی داشت عشق است که هر دو در کنار هم معنا پیدا می کردند. در این روز زنان به شوهران خود با محبت هدیه می دادند. مردان نیز زنان و دختران را بر تخت شاهی نشانده، به آنها هدیه داده و از آنها اطاعت می کردند.


ملت ایران از جمله ملت هایی است که زندگی اش با جشن و شادمانی پیوند فراوانی داشته است، به مناسبت های گوناگون جشن می گرفتند و با سرور و شادمانی روزگار می گذرانده اند. این جشن ها نشان دهنده فرهنگ، نحوه زندگی، خلق و خوی، فلسفه حیات و کلا جهان بینی ایرانیان باستان است. از آنجایی که ما با فرهنگ باستانی خود ناآشناییم شکوه و زیبایی این فرهنگ با ما بیگانه شده است. نقطه مقابل ملت ما آمریکاییها هستند که به خود جهان بینی دچار می باشند. آنها دنیا را تنها از دیدگاه و زاویه خاص خود نگاه می کنند. مردمانی که چنین دیدگاهی دارند، متوجه نمی شوند که ملت های دیگر شیوه های زندگی و فرهنگ های متفاوتی دارند. آمریکاییها بشدت قوم پرستند و خود را محور جهان می دانند. آنها بر این باورند که عادات، رسوم و ارزش های فرهنگی شان برتر از سایرین است. این موضوع در بررسی عملکرد آنان بخوبی مشهود است. بعنوان مثال در حالی که این روزها مردم کشورهای مختلف جهان معمولا به سه، چهار زبان مسلط می باشند، آمریکاییها تقریبا تنها به یک زبان حرف می زنند. همچنین مصرانه در پی اشاعه دادن جشن ها و سنت های خاص فرهنگ خود هستند.
 http://www.crestock.com/images/560000-569999/560980-xs.jpg
اطلاع داشتن از فرهنگ های سایر ملل و مرعوب شدن در برابر آن فرهنگ ها دو مقوله کاملا جداست. با مرعوب شدن در برابر فرهنگ و آداب و رسوم دیگران، بی اینکه ریشه در خاک، در فرهنگ و تاریخ ما داشته باشد، اگر هم به جایی برسیم، جایی ست که دیگران پیش از ما رسیده اند و جا خوش کرده اند!
برای اینکه ملتی در تفکر عقیم شود، باید هویت فرهنگی تاریخی را از او گرفت. فرهنگ مهم ترین عامل در حیات، رشد، بالندگی یا نابودی ملت ها است. هویت هر ملتی در تاریخ آن ملت نهاده شده است. اقوامی که در تاریخ از جایگاه شامخی برخوردارند، کسانی هستند که توانسته اند به شیوه مؤثرتری خود، فرهنگ و اسطوره های باستانی خود را معرفی کنند و حیات خود را تا ارتفاع یک افسانه بالا برند. آنچه برای معاصرین و ایندگان حائز اهمیت است، عدد افراد یک ملت و تعداد سربازانی که در جنگ کشته شده اند نیست؛ بلکه ارزشی است که آن ملت در زرادخانه فرهنگی بشریت دارد.
شاید هنوز دیر نشده باشد که روز عشق را از 14فوریه ( Valentine ) به 29 بهمن ( سپندار مذگان ایرانیان باستان ) تغییر دهیم .


دختران و پسران ایرانی كه چند سالی است این روز را جشن می گیرند، از یكی دو روز مانده به والنتاین، به مغازه های مخصوص فروش هدایای این روز می روند و از كارت ولنتاین تا شكلات و عروسك را برای كسانی كه دوستشان دارند، می خرند.




تصاویری از روز والنتاین در ایران

تصاویری از روز والنتاین در ایران

تصاویری از روز والنتاین در ایران

تصاویری از روز والنتاین در ایران

۱۳۹۰ بهمن ۲۱, جمعه

ده تمدنی که به طرز مرموزی ناپدید شدند!! +عکس


ده تمدنی که به طرز مرموزی ناپدید شدند!! +عکس
اکثر تمدن‌ها به آرامی ‌از بین رفته اند یا دراثر بلایای طبیعی نابود شده اند یا در اثر جنگ و تاراج از بین رفته اند. اما اجتماعات اندکی نیز وجود داشته اند که نابود شدنشان مردم را گیچ کرده است. سایت ایران ناز در اینجا لیست 10 تمدنی را آورده که بدون هیچ حادثه ای از دست رفته اند.
 
ده تمدن باستانی که به طرز مرموزی ناپدید شدند!! +عکس
1. امپراطوری Aksumite
امپراطوری Aksumite در اتیوپی امروزی در قرن اول  آغاز شد. به خاطر فرهنگ بازرگانی، آکسومیت جامعه بسیار ثروتمندی بود و اولین فرهنگ افریقایی بود که سکه خودش را ضرب کرد؛ ضرب سکه در زمان باستان از اهمیت زیادی برخوردار بود. طبق افسانه‌های محلی یک ملکه یهودی به نام «یودیت» امپراطوری Aksumite را شکست داده و کلیساها و کتاب‌هایش را سوزاند. باوجود این دیگران اعتقاد دارند ملکه بت پرست جنوبی به نام Bani al-Hamwiyah باعث سقوط این تمدن گردید.
 
ده تمدن باستانی که به طرز مرموزی ناپدید شدند!! +عکس

2. نباتیان

نباتیان حدودا از قرن ششم قبل از میلاد بخش‌هایی از اردن، کنعان و عربستان را اشغال کردند. آنها سازندگان شهر پترا بودند. پترا درون یک صخره تراشیده شد و از جواهرات خاندان سلطنتی تامین می‌شد. به دلیل اندازه مسیر تجارت، فرهنگ نباتیان به شدت از سوی یونانی‌های هلنستیک، روم، عربستان و آشوریان مورد غضب و ضرر و زیان قرار گرفت.  مدارک باستان شناسی ثابت می‌کند مهاجرت آنها سازمان دهی شده بوده و به آرامی ‌صورت گرفته است و این باور را به ما می‌دهد که آنها به زو و اجبار پترا را به فرهنگ دیگری واگذار نکرده اند.
 
ده تمدن باستانی که به طرز مرموزی ناپدید شدند!! +عکس
3. المک (Olme)
آنها یکی از اولین اجتماعات Mesoamerican بودند و در زمین‌های پایین دست جنوب و مرکز مکزیک اقامت گزیدند. المک‌ها سازندگان چیره دستی بودند با مکان‌های بزرگی مثل حیاط بزرگ مخصوص مراسم، خانه‌ها، اهرم مخروطی بزرگ و مقبره‌های سنگی با دهانه (سر) بزرگ که به خاطر آنها شهرت دارند. آنها را فرهنگ مادر بیشتر فرهنگ‌های دیگر Mesoamerican می‌دانند، چراکه آنها یکی از اولین و پیشرفته ترین فرهنگ‌های Mesoamerican در زمان خودشان بودند. حدود 400 قبل از میلاد نیمه شرقی زمین‌های المک رها شد- احتمالا در اثر تغییرات محیطی. بااین وجود تئوری مشهور دیگری وجود دارد که می‌گوید آنها مورد تهاجم قرار گرفتند، اما هیچ کس نمی‌داند این متجاوزین چه کسانی بودند.
 
ده تمدن باستانی که به طرز مرموزی ناپدید شدند!! +عکس
4. فرهنگ Cucuteni-Trypillian
جامعه Cucuteni-Trypillian بزرگ ترین زیست گاه دوره نوسنگی را در اروپا بنیان نهاد که 1500 نفر از مردم را درون خود جای می‌داد. فرهنگ Cucuteni-Trypillian سیستم مادرسالارانه داشتند و زنان راس خانه بودند، آنها کار کشاورزی را بر عهده داشتند و سفال، پارچه و منسوجات را می‌ساختند. مردها به شکار می‌رفتند، ابزار می‌ساختند و وظیفه نگهداری از حیوانات اهلی‌شان را نیز داشتند. یکی از تئوری‌های اصلی در مورد پایان یافتن این تمدن این است که آنها مغلوب تمدن جنگجوی کورگان شدند. باستان شناسی امروزی تر بر این نکته اشاره دارد که تغییرات آب و هوایی چشمگیر که منجر به یکی از بزرگ ترین خشکسالی‌های تاریخ اروپا شده، می‌توانسته دلیل نابودی آنها نیز باشد.
 
ده تمدن باستانی که به طرز مرموزی ناپدید شدند!! +عکس
5. امپراطوری خمر
امپراطوری خمر از سلسه پادشاهی «چنلا» که امروزه «کمبودیو» نامیده می‌شود  حدود قرن 9 بعد از میلاد به وجود آمد. اینها یکی از قدرتمندترین امپراطوری‌های جنوب شرق آسیا بودند. خمرها قوی و ثروتمند بودند و چند سیستم مذهبی شامل هندوئیسم، ماهایانا بودائیسم و تراوادا بودائیسم داشتند.
 
ده تمدن باستانی که به طرز مرموزی ناپدید شدند!! +عکس
6. مسینیان
مسینیان حدود 1600 سال قبل از میلاد در جنوب یونان زندگی می‌کردند. مسینیان به تعداد زیادی از شهرهای مهم مثل، مسین، تیرینوس، پیلوس، آتن، تبس، اورچومنوس، لولکوس و نوسوس تاخ و تاز کردند. مسینیان اجناس زیادی را وارد می‌کردند و آنها را تبدیل به اجناس فروختنی می‌کردند و بنابراین تبدیل به صنعت گرانی چیره دست شدند. آنها مورد هجوم تمدنی از شمال مثل مردم «دوریان» یا مردم دریا قرار گرفتند.
 
ده تمدن باستانی که به طرز مرموزی ناپدید شدند!! +عکس
7. کلوویس
تاریخ تمدن کلوویس به 10.000 قبل از میلاد برمی‌گردد. مرکز اصلی زندگی آنها در دشت‌های مرکزی و جنوبی شمال آمریکا بوده که در علم باستان شناسی با تکه‌های سنگ چخماق که Clovis points نامیده می‌شود شناخته می‌شوند. آنها اولین ساکنین بشری جهان جدید بودند و اجداد تمام فرهنگ‌های اصیل شما و جنوب آمریکا محسوب می‌شوند.
 
ده تمدن باستانی که به طرز مرموزی ناپدید شدند!! +عکس
8. تمدن دره ایندوس
تمدن دره ایندوس یا تمدن ‌هاراپان از 3300 تا 1300 قبل از میلاد رشد کرد و آباد بود، اگرچه این منطقه از سال 7000 قبل از میلاد مسکونی و آباد بود. آنها صدها شهر کوچک و روستا با نقشه‌های سازماندهی شده ساختند و سیستم لوله کشی پیچیده ای با دستشویی‌های خانگی. آنها ستاره شناسانی ماهر بودند و در کشاورزی، تولید گندم، جو، صیفی جات، لوبیا، کنجد و کتان نیز مهارت داشتند. و اولین مردمی ‌بودند که لباس کتانی را تولید کردند. برخی از مردم اعتقاد دارند که آریایی‌ها 1500 قبل از میلاد بر آنها پیروز شدند. نظریه دیگری می‌گوید آنها به دلیل تغییرات محیطی نابود شدند، مثل کاهش آب رودخانه Ghaggar Hakra یا سردتر و خشک تر شدن آب و هوا.
 
ده تمدن باستانی که به طرز مرموزی ناپدید شدند!! +عکس
9. آناسازی
آناسازی تمدن بومی ‌آمریکا است که 1200 سال قبل از میلاد در چهار گوشه ایالت متحده منزل گزیدند. آنها شکارچی بودند و در خانه‌هایی در گودی‌های کم ژرف زندگی می‌کردند. بعدها آنها به زراعت بلال، حبوبات و کدو نیز پرداختند. پئوبولان‌های اجدادی خانه‌های صخره ای شان را رها کرده و حدود سال 1300 قبل از میلاد از هم جدا و پراکنده شدند. بعد از یک انفجار جمعیتی، روش‌های ضعیف کشاورزی و خشکی آب و هوای منطقه تولید غذای کافی تبدیل به امری مشکل شد. درنتیجه فقدان غذا آناسازی به سمت «ریو گراند» یا Hopi mesas حرکت کرد.
 
ده تمدن باستانی که به طرز مرموزی ناپدید شدند!! +عکس
10. مینوان‌ها/ The Minoans
مینوان‌ها 3000 تا 1000 قبل از میلاد در کرت امروزی منزل گزیدند. آنها اولین تمدن شناخته شده اروپا بودند. تمدن مینوان یکی از سازمان‌های اجتماعی، هنر و تجارت بود. مینوان‌های اولیه با زبانی که بر پایه زبان‌های تصویری بود صحبت می‌کردند. هیچ گونه شاهد و نشانه ای از فرهنگ نظامی ‌در محل زندگی آنها به چشم نمی‌خورد و در ظاهر چنین می‌نماید که قدرتشان تنها بر پایه اقتصاد بنیان نهاده شده بود. چنین حدس زده می‌شود که مینوان‌ها به خاطر فوران آتشفشانی روی جزیره ترا که امروزه سانتورینی نامیده می‌شود از روی زمین محو شدند. همچنین گفته می‌شود آنها مغلوب تمدن Myceanean شده اند.

عکس های بسیار دیدنی ، از نینجا های زن ایرانی

عکس های بسیار دیدنی دیدار با نینجا های زن ایرانی
عکس های بسیار دیدنی دیدار با نینجا های زن ایرانی
وقتی پای ورزش به میان می آید، نخستین بحث، سلامت است؛ سلامتی که هم جسم را در برمی گیرد و هم بر روح و روان افراد تأثیر دارد، به ویژه در این زندگی های امروزی که به هزار و یک دلیل، بیماری ها رو به افزایش است، چه بسا که ورزش حکم پس انداز را هم داشته باشد پس اندازی جسمانی که از هزینه های درمانی در سال های میانسالی و پیری کم خواهد کرد!

به گزارش ایران نار شاید با دیدن صد ها زنی که در حال انجام حرکات سخت و خطرناک رزمی هستند، پشت صحنه های یک فیلم آسیای شرقی به ذهنمان برسد حتی ممکن است، حال و هوای یکی از فیلم های کوئینتین تارانتینوی آمریکایی برایمان تداعی شود، ولی واقعیت این است که این ها، بانوان هنرجویی هستند که در باشگاهی در ایران تمرین می کنند!
 
عکس های بسیار دیدنی دیدار با نینجا های زن ایرانی ، www.irannaz.com
 
عکس های بسیار دیدنی دیدار با نینجا های زن ایرانی ، www.irannaz.com
 
عکس های بسیار دیدنی دیدار با نینجا های زن ایرانی ، www.irannaz.com
 
عکس های بسیار دیدنی دیدار با نینجا های زن ایرانی ، www.irannaz.com
 
عکس های بسیار دیدنی دیدار با نینجا های زن ایرانی ، www.irannaz.com
 
عکس های بسیار دیدنی دیدار با نینجا های زن ایرانی ، www.irannaz.com
 
عکس های بسیار دیدنی دیدار با نینجا های زن ایرانی ، www.irannaz.com

زنانی خــردمند با لبهایی بزرگتر از لب شتر!

این خانم های احمق  برای معروف شدن خود، دست به این عمل جراحی احمقانه زده اند!! شاید هم اعضای بدنشان را جابجا کرده اند. کسی چه میدونه ؟! ..اه .اه ..اه .......
 
زنانی احمق که با جراحی لقب بزرگترین لب را دارند!! ، www.irannaz.com
 
زنانی احمق که با جراحی لقب بزرگترین لب را دارند!! ، www.irannaz.com
 
زنانی احمق که با جراحی لقب بزرگترین لب را دارند!! ، www.irannaz.com
 زنانی احمق که با جراحی لقب بزرگترین لب را دارند!!
زنانی احمق که با جراحی لقب بزرگترین لب را دارند!! ، www.irannaz.com
 
زنانی احمق که با جراحی لقب بزرگترین لب را دارند!! ، www.irannaz.com
 
زنانی احمق که با جراحی لقب بزرگترین لب را دارند!! ، www.irannaz.com
 
زنانی احمق که با جراحی لقب بزرگترین لب را دارند!! ، www.irannaz.com
 
زنانی احمق که با جراحی لقب بزرگترین لب را دارند!! ، www.irannaz.com
 
زنانی احمق که با جراحی لقب بزرگترین لب را دارند!! ، www.irannaz.com
 
زنانی احمق که با جراحی لقب بزرگترین لب را دارند!! ، www.irannaz.com
 
زنانی احمق که با جراحی لقب بزرگترین لب را دارند!! ، www.irannaz.com
 
زنانی احمق که با جراحی لقب بزرگترین لب را دارند!! ، www.irannaz.com
 
زنانی احمق که با جراحی لقب بزرگترین لب را دارند!! ، www.irannaz.com
 
زنانی احمق که با جراحی لقب بزرگترین لب را دارند!! ، www.irannaz.com