۱۳۹۱ اردیبهشت ۱۲, سه‌شنبه

معیار ارزیابی و ارزشگذاری بر روی نظامهای آموزشی


با کمال ادب و احترام ، حظور همه معلمان ایرانی ...
در کل دوران تحصیلم در مکتبخانه ها و اکابر ایرانی ، فقط یک معلم داشتم ،که او هم استاد درسهای غیر تخصصی ، مثل تاریخ ، ادبیات و زبان انگلیسی در دوران(خیر سرم) هنرستان بود. او که چندین بار به دلیل تدریس حقایق به شاگردانش ، دادگاهی و توبیخ هم شده بود، با صبر و حوصله ای که در واکنش به اذیتها و سوالات شیطنت آمیز بنده، در هنگام تدریس از خود نشان میداد ، عملا مرا آمـــــــوخت " چگونه معلمهایم را ، صراحتا نقد کنم"شاید باورتان نشود ، اما فردای انتخابات هشتاد و هشت ، او اولین کسی بود که بعد از دوازده - سیزده سال  بی خبری، به هر زور و زحمتی ، پیدایش کردم و ساعتها با هم بحث کردیم. آخرش هم، با چشمانی پر از اشک نگاهم کرد  و اینکه چرا نمیتوانست همراهم باشد را توجیح (معقول و منطقی ) کرد و گفت : "راهش خیلی خیلی خیلی پیچیده و سخته . اما تویی که من میشتاسم، کم نمیاری. پس توکل کن و برو" من هم گفتم چشم اوستا ......
اکنون که سه سال از آن ملاقات میگذرد، میخواهم سیستم آموزش و پرورشی را که او خودش از منتقدین پروپا قرص همان سیستم، بوده و هست را ، حسابی به باد انتقاد بگیرم. البته این نوشته را هم میشود یک انتقاد دوستانه به حساب آورد، و هم یک سییاهنمایی خصمانه. قضاوتش به عهده قاضی درگاه .
.............................
بهترین معیار برای ارزیابی عملکرد معلمان یک جامعه ، میزان توانایی های علمی - فرهنگی - ادبی - هنری و حتی تکنیولوژیکی مردم یک جامعه است، نه تعداد کثیــر فارق التحصیلان دکتر و فوق دکترایی که ..................
اینکه در گوشه ای از دنیا، جماعت عمامه به سر ،عالم و دانشمند خطاب شوند و و زمامدار امور مملکتی با این همه تحصیلکرده و استاد دانشگاه شده باشند، دال بر برتری دین و مذهب ، بر علم(عقل) و خرد (منطق) نیست.بلکه بر فقدان موالفه هایی مثل شعور اجتماعی، بصیرت... ،تعهد خودباوری و عزت نفس، در میان عالمان و دانشمندان آن دیار گواهی میدهد . زیرا سرنوشت هيچ خردمندي قرباني ناداني و حماقت بي خردان نميشود ، مگر اينکه خودش در نادانی و نا آگاهی بوده باشد. وجود این همه تحصیلکرده بی بصیرت و این همه ، دانشمد نا آگاه ، در زیر یوغ کسانیکه که خیس بودن آب را انکار میکنند ، کارنامه سی و سه ساله معلمان ایرانیست.
دانشمند بزرگی مثل خیام تلسکوپ نداشت ، اما با بصیرتی که داشت پدیده هایی را در ریاضیات و نجوم کشف و ثبت کرد ، که بسیاری از ریاضیدانان، فیزیک دادنان و اختر شناسان امروزی ، علیرغم همه امکانات پیشرفته ای که در اختیار دارند ، از فهم و درک آن مکاشفات ، عاجز میمانند و بیشتر ترجیح میدهند آنها را از بر کنند تا بفهمند. به همن دلیل است و اگرنه شاهرگ اصلی فیزیک هسته ای ، امروز باید در دست ایرانیان میبود ، نه چین و روسیه ای که بابت همین برتریشان ، در حال دوشیدن ایران و ایرانی هستند.
حقیقت این است که اکثر معلمهای ایرانی ، فقط برای کسب در آمد ، این کار را نجام میدهند . حال آنکه برای معلمی ، اول باید عاشق بود.
مثل معلم صبور، دلسوز و .مهربان بنده .. دکتر م . پیـــری .
آقای پیری ، هنوز هم به قول خودت دیوانه ام ، و هنوز هم دیوانه وار ، دوستت دارم. در همین راستا ، میخواهم، پروژه بزرگی را، در راستای تغییر روز معلم از دوازده اردیبهشت ماه ، به بیست هشتم اردیبهشت ماه، پایه ریزی کنم . میدانم خیلی سخت است، اما دلم میگوید شدنی است ، چون حق است.
شاگرد ، شلوغ ، دردسر ساز ، و سرسام آور سالهای نه چندان دور و نه چندان نزدیک شما ......
Marshal.Rainbow

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر