۱۳۹۰ اسفند ۳, چهارشنبه

چاپلوسی+کمبود شخصیت=بمب افکن دشمن در جنگ نرم

 یکی از شایعترین معضلاتی که همواره بعنوان ابزار اعمال قدرت ، در دست طراحان جنگ نرم بوده و تا به امروز ، گریبانگیر بسیاری از آزادیخواهان ایرانی شده است ، ترکیب شوم صفاتی مثل چاپلوسی و دریوزگی از یک سو، و فرومایگی و انواع کمبود های شخصی از سوی دیگر میباشد. به این ترتیب که گروههای مبتلا به این عارضه های شخصی در تقابل با یکدیگر ،دچار یک خلاء ذهنی میشوند، و همین خلاءذهنی باعث میشود اهداف اصلی خود ر...ا فراموش کرده و به مسائلی بپردازند که صرفا اتلاف زمان و انرژی آنان را به بار خواهد آورد نه چیز دیگر.(یعنی حتی امیال و نیازهای شخصی خودشان هم برطرف نمیشود(
اما جالب است بدانید ،همه فنونی که در جنگ نرم استفاده میشود ، دارای یک بدل ، یا پادزهر مختص خود بوده و قابلیت خنثی شدن را دار هستند و برای موفقیت در اجرایی کردن این پادزهر ها ،مهارت چندانی لازم نیست . آنچه مورد نیاز است ، ارتقای سطح عزت نفس و خود باوری به عنوان موجودی به نام انسان از یک سو ، و از سوی دیگر، تفکر و خردورزی بیش از پیش ، در مواجه با مسائل پیش رویمان و در عین حال تعهد نسبت به ادراکاتمان میباشد.که سعی خواهیم کرد، از این به بعد به تشریح و اجرای آن راهکارها بپردازیم . لذا مشاهده ویدئو کلیپ زیر و متن ضمیمه اش، (و به اشتراک گذاشتن آن با دوستان) مقدمه نسبتا خوبی خواهد بود برای درک هر چه بیشتر مطالبی که به زودی تقدیم حظورتان خواهد شد .


هرگونه فعاليت اجتماعي ريز و درشت،که توسط دو يا چند يا چندين نفر ، در راستاي هدفي مشترک، انجام شود (يعني از يک مسافرت تفريحي دو نفره گرفته ،تا جنبشهاي آزاديخواهانه مردم کشورهاي مختلف) مستلزم داشتن يک سازماندهي و برنامه ريزي اصوليست، تا بتواند با پرداخت کمترين هرينه جاني ، مالي و زماني . بیشترین و بهترین دستاوردها را کسب کند .

در ميان خيل عظيم مخالفان حکومت ايران ، تنها دو يا سه نفر ، هستند که به اين مسئله ظريف ، اهميت ميدهند . اما متاسفانه ايشان هم به دلايلي که هنوز، به طور کامل برايم روشن نشده است ، مسائل ظريفتري را ناديده گرفته اند.زيرا سازماندهي و مديرت نيروي انساني ، فارغ از همه تجارب و روشهاي علمي مختلفي که دارند ، تنها بر روي مجموعه ها و گروههاي انساني که معمولا عملکردشان ، معقول و منطقي بوده و تعهد نسبتا خوبي به رعايت اصول رفتار مدني دارند . امکانپذير است .و تا زمانيکه به جاي بلاغت ، جسارت ، فروتني ، کرامت، متا نت ، رشادت و انسانيت ، رفتار غير مدني ، احساسي و به دور از انسانيت مثل بلاهت ،حقارت ، حسادت ،بخل ، رذالت ،خيانت و خريت رواج داشته باشد ، هيچگونه سازماندهي و برنامه ريزي ، در هيچ يک از گروههاي مخالف نظام ، پياده نخواهد شد . اما اين مسئله ، هرگز دليل قانع کننده اي براي دست روي دست گذاشتن و به نظاره نشستن براي ظهور يک منجي نبوده و نيست .
از آنجايي که يکي از راههاي رسيدن به اهداف بزرگ ، شناسايي و برطرف ساختن موانع پيش رو ميباشد ، ما هم در تلاش براي هر چه کمرنگتر ساختن رفتار و منش غير مدني، و رونغ بخشيدن به رفتار و کردار مدني ، يعني شرافتمندي ، خردگرايي و انسان مداري ، نه فقط در مقام حرف و ادعا ، بلـــــکه در عمل هستيم.
.........................................................................
بروز انواع رفتار هاي عاطفي از قبيل ابراز همدردي، محبت کرن و حتي نــــــاز کشيدن(که بي ارتباط با متن ترانه اين ويدئو نميباشد) با توجه به فهم و شعور انسانها و ديدگاههاي متفاوتي که نسبت به مسائل گوناگون دارند ، تعابير و معاني مختلفي پيدا ميکند.متاسفانه موج رذالتباري که در سي و دو سال اخير ،جامعه ايرانيان داخل و خارج کشور را در نورديده ، موجب پيدايش و توسعه انواع کمبودها و عقده هاي شخصيتي در رفتار و کردار ايشان شده است . بويژه در ميان قشر نسبتا آگاهي که هريک در برهه اي از زمان ، حقوقشان به طور مستقيم يا غير مستقيم، توسط عوامل حکومتي نقض شده و در زمره منتقدان و مخالفان حکومت قرار گرفته اند. و با توجه به تاثيرات چشم گير کمبودها و عقده هاي فوق الذکر ، امروز به وضوح ،،شاهد بروز انحراف معيار در خصوص بسياري از کنشها و واکنشهايي هستيم که طيفهاي گوناگون مدافع حقوق بشر و دموکراسي ،در موقعيتهاي مختلف ازخود نشان ميدهند.

مثلا نوازشهاي استحــــــماري و يا چاپلوسي هايي که معمولا، افراد سود جو و فرصت طلب ، براي تامين نيازهاي اجتماعي( کسب اعتبار و مشروعيت)، نيازهاي اقتصادي ، نيازهاي عاطفي و حتي نيازهاي جنسي و زناشويي خودشان انجام ميدهند، در باور بسياري به عنوان محبت کردن يا به زبان ساده تر ، ناز کشيدن تلقي ميشود. و به همين دليل به آساني فريب خورده و بدون اينکه خودشان متوجه باشند ، زيانهاي جبران ناپذير مادي و معنوي را ، براي خودشان و حتي اطرافيانشان به بار مي آورند .در جنگ نرم ، دشمن با بهره بردن از همينگونه برداشتها و باورهاي بيمار گونه ، به سادگي و با کمترين هزينه ، مديريت و کنترل مخالفانش را در دست گرفته و براي تحقق اهداف پليد خودش از آنان ،مثل يک نوکر بي جيره و مواجب کار ميکشد . امـــا کسانيکه واقعـــا به دنبال حق و حقيقت بوده ، و خواهان برقراري عدالت اجتماعي و نهادينه شدن دموکراسي در کشورشان هستند، فارق از هرگونه اميال و نيازهاي شخصي خودشان عمل ميکنند و به همين دليل ، باورها و عملـــکردهاي متفاوتي، درخصوص چنين رفتار هاي عاطفي از خود نشان ميدهند.

-
از سالها پيش ، از همان وقتيکه نزديکترين دوستم که به قول معروف با همديگر خونه يکي بوديم ، مرا به يک فاحشه فروخت، انتظار ديدن موجودي ، با خصلتهاي واقعي يک مردايراني را، از حافظه ذهنم پاک کردم و برايم ، ديدن اين به اصطلاح تحصيل کردگان مرد نمايي که رفاقت، سهل است ، کل شرافت و انسانيت خود را ،تنها با ديدن تصوير يک زن بزک شده ، ميفروشند و افسار پاره ميکنند، برايم چيز عجيبي نبوده است . و همانطور که بسياري شاهده و ناظر بوده اند ،در دوسال گذشته ، بار ها اين را همه جا به صراحت گفته ام که" چيزي به نام مرد ايراني وجود ندارد ، چرا که اگر داشت ، ايران هرگز به اين حال و روز مبتلا نميشد " اين يک حقيقت است که عده اي از مردنمايان ايراني ، مخصوصا اگر چهار کلاس هم،درس خوانده باشند، با ديدن قوزک پاي زنان، حالي به حالي ميشوند و ميتوانند رفتار يک يابوي علفي را ، از خود بروز دهند . و حقيقت دردناکتر اين است که عده اي از زنان هم، عليرغم همه لافـــها و ادعاهايشان،با واکنشهاي شرم آوري که از خود نشان ميدهند،(که در بسياري از موارد،کاملا آگاهانه است ) مشوق همينگونه نادر، از موجودات انسان نما ميشوندتا حقوق زنان را ضايع و با آنان مثل يک موجود کودن و تو سري خور ، رفتار نمايند .
...........
-
از سالها پيش، با ديدن خانم دکترهايي که به دليل کمبود شخصيت و عقده هاي دوران کودکيشان،ابتدا به نيت تفريح و سرگرمي، و بعدها از روي اجبار و نياز، اقدام به فاحشگي ميکردند، به جاي لنگ و پاچه هاي کج و معوج عده اي عده اي عقب مانده، يا تحصيلات و هارت و پورت کنيزکان از خود متشکر ، اين ميزان عزت نفس ، صداقت، پاکدامني و آزادگي زنان بوده است که معيار و ملاک احترامم به ايشان را رقم ميزده است .

اينها را گفتم تا بدانيد ، بنده بر خلاف تصور عــده اي ، نه ساده لوح هستم و نه کمبود شخصيت دارم که بخواهم بازيچه و مسخ افکار و انديشه ها و حتي تعريف و تمجيد عده اي روشنفکر ، جامعه شناس ، روانشناس ، مشاور اجتماعي، روزنامه نگار و نويسنده فرهنگي - اجتماعي شوم که خودشان ،گرفتار انواع عقب ماندگي ها و بيماري هاي روحي - رواني هستنند.و در عين حال اين را هم اعتراف ميکنم که هرگز ،تا اين حد که خودم در کارنامه دوسال اخيرم شاهد هستم ، فروتن، صبــــور و مقيــــد، نبوده ام که اجازه دهم هر ننه قمري ، بخواهد با نصيحت کرن ، اظهار فضلهاي پوچ و بي اساس ، قــــــول دادن و عمل نکردن ، طاقچه بالا گذاشتــــن ، وانمود به بي خبري از پيغامي که براي او بوده است و حتي با رد کردن تماسم ، ذره اي به شعور و شخصيتم اهانت کند و دچار توهمات پوچ شود . بلکه بدون کمترين ملاحظه اي ، اگر مرد بوده باشد ، با در نظر گرفتن سن و سالش و با توجه به شرايط و امکانات موجود در همان محيط ، پوزه اش را به گل ماليده و رسوايش کرده ام و يا اگر هم ، زن بوده باشد، در هر کجاي دنيا که ميبود،لجاجتش را مهار ، اختيارش را سلب، کنترلش را تصاحب،دردش را علاج ، و مرداش را ميسور کرده ام ، که البته هيچ يک از اينها ، مايه بالندگي و افتخار محسوب نميشود، و صرفا واکنشي بوده است که در قبال رفتار غير مدني سايرين ، از خود نشان داده ام.
..........
اما با همه اين اوصاف ، انسان هر چقدر هم که ،چمــــوش و کله شـــق ، و يا هر چقدر هم که گرفتار عقده ها و کمبودهاي شخصيتي خودش بوده باشد، به هر حال چنين انتظار ميرود که با مشاهده وقايع دردناکي که در يک کلام ، به معني تاراج اموال و نواميس خودش و هم ميهنانش است ، قدري به خود آمده، و صفات پسنديده اي مثل بلاغت ، جسارت ، فروتني ، کرامت، متا نت ، رشادت و انسانيت را جايگزين صفات ناپسندي مثل بلاهت ،حقارت ، حسادت ،بخل ، رذالت ،خيانت و خريت نمايد تا بلکه بتواند اين لکه ننگ را از هويت ملي - ميهني اش پاک کند.

در باور انساني که هنوز انسانيتش را قرباني اميال حيواني خودش نکرده باشد ، نار کشيدن يعني به احترام و عزت خواهراني وارسته و با کمالات مثل" نسرين محـــمدي" و "نسرين ستوده" که به همه برادارانش درس غيرت و جوانمردي ميدهد و همچنين به نشان تعظيم و زانو زدن در مقابل شرافت و بزرگواري فرزندان خــــــردســــال و همســــر وفـــادار ايشان ، در شرايطي که هم توانايي و هم موقعيتش را داري ،،،،،، امـــا، ببيـــــــــني ، نچيـــــني ( استفاده نکني) و در نهايت ، در آتششان بسوزي و باز هم چشم پوشـــــي کني از،،،،،
اعمال و رفتار همه زن نمايان زن ستيزي را که به دليل فقدان چيزي به نام مردانگي در وجود برداران و يا حتي همسران خودشان، دچار خلاء فکري شده و فراموش ميکنند که فرهنگ و تمدن خانواده اي بزرگ مثل يک ملت ، مستقيما ، تابع رفتار و کردار ايشان است . به همين دليل ، با نشان دادن کمترين مقاومتي ، کنترل خود را ازدست داده و به هر قيمتي در برابر هوســـها و اميـــــــال دورني خودشان تسليم ميشوند و با هرزگردي هاي ذهني و عملي در رفتارشان ،(که البته، همه ميبينند ، به جز خود ايشان) از خود شخصيتي را خلق ميکنند که از يک نگاه واقع بينانه و بيطرف ، فرقي با يک فاحشه ندارد.
................ .

آري ناز کشيدن يعني ديدن و ناديده گرفتن چنين تصاويري که مثل تازيانه، بر سر و صورتت فرو مي آيند، تا تورا به اعماق حقارت و پوچي برسانند.

*
ديدن دروغگويي ها و دروغ پذيري هاي کسانيکه در مقام حرف ،خواهان دموکراسي هستنتد ، اما در عمل، تا چوپان نداشته باشند، گام از گام بر نميدارند.

*
ديدن تنبلي ها و نا آگاهي ها ي کساني که ، عوامل ديگري را براي توجيح عافيت طلبي و ناداني خودشان ، بهانه قرار ميدهند .

*
ديدن بي خردي ها و گمراهي هاي کسانيکه ، ادعاي خردمندي و راهبري ميکنند.
.
*
ديدن بلاهتها و فريب خوردنهاي کسانيکه براي انکار بلاهتشان ،به حقايقي توهين ميکنند که با سوء استفاده از اعتبار همان حقايق فريبشان داده بودند ،

*
ديدن خود شيفتگي ها و مغرور شدنهاي کاذب، از سوي کسانيکه تملق گويي ها و چاپلوسي هاي عده اي فرومايه يا ساده لوح را ، مايه فخر و غرور خود قرار داده اند.

*
ديدن مردم را نصيحت و حماقت خود را انکار کردنهاي کسانيکه ، خود را به عنوان کنشگر اجتماعي تلقي ميکنند ولي توان رويارويي و بيان هيچ حقيقتي را ندارند.

*
ديدن بي کفايتي ها و لاف از سخن بيرون زدنهاي کسانيکه خود را فعال و مدافع حقوق لشر معرفي ميکنند ، اما عمـــلا ، بويي از انسانيت نبرده اند .

*
ديدن سکوتهاي ذلتبار و فرياد هاي همرنگ جماعت ، از کسانيکه ترجيح ميدهند ، نان را به نرخ روز بخورند و محافظه کارانه عمل کنند.

*
ديدن کينه توزي ها و دشمني هاي کسانيکه ، که در توهم و کج انديشي به محبوسند و هيچ ديدگاه مغاير با ديدگاههاي منطقي و غير منطقي خود را بر نمي تابند.

*
ديدن حقارتها ، بخل ورزي ها و حسادتهاي کسانيکه ، وقتي به آنان لطفي ميشود ، به چاي قدرداني و سپاسگزاري ، کينه توزي و دشمني پيشه ميکنند.

*
ديدن رنگ عوض کردنها و نان به نرخ روز خوريهاي کسانيکه ، بنده دويست و پنجاه گرم گوشت (ترشيده ) هستند و خود را آدم به حساب مي آورند.

*
ديدن تعصبات کور و بي اساس قومي ، مذهبي،حزبي و رنگي از کسانيکه خودشان هم واقعا نميفهمند چه ميگويند و چه ميخواهند و فقط مايه نفاق افکني هستند.

*
ديدن کاسه ليسي ها وزن بارگي ها ي کسانيکه ،خودشان با توجه به رفتاري که دارند ، معلوم نيست زن هستند يا دوجنسه ، اما مدعي مردانگي و دفاع از حقوق زنان ميشوند.

*
ديدن له له زدن ها و مرد ذليلي هاي کسانيکه، به دلايل گوناگون دچار انواع بيماريهاي روحي و نارسائي هاي شخصيتي شده اند و و در عين حال ، ليدر فعالان حقوق زنان هم هستند.

*
ديدن خود فريبي ها و مردم فريبي ها،سر سپردگي ها و مرده پرستي ها،ترسيدنها و فرار کردنها ،وطن فروشي ها و آدم فروشي ها ، خيانتها و جفتکپراني ها وخلاصه ادعاي آزادگي کردنها و عملا بردگي هاي ...... همه خواهران و برادران ملي - ميهني ، که با رفتار رذالتبارشان، به جاي تحـــقق آن چيزي که لافش را ميزنند، فقط موجب افزايش ظلم و بي عدالتي در داخل کشور و همچنين زير سوال رفتن هويت و شرافت انساني همه ميهنانشان ، در محافل و تشکلهاي بين الملي ميشوند.

-
ناز کشيدن يعني ، ناديده گرفتن بي چشم و رويي هاي فرومايگاني که، ناگزير هستي همسفر ايشان باشي .همسفراني که عرضه و توان انجام هيچ کاري را ندارند، مگر لاف از سخن بيرون زدن ، دروغ ، خيانت ، بخــــل و حسادت.

-
ناز کشيدن يعني ،هر ننه قمري ، برايت ادعاي آدميت کند و هر بوزينه اي ،ناسزايت بگويد، اما تو چشم پوشي کني ، تا بلکه آنان به خود آيند.

-
نازکشيدن يعني ، به دوش کشيدن ننگ بي ناموسي، بي شرافتي و بي هويتي که در تنور بلاهت و رذالت عده اي به ظاهر روشنفکر و آزاديخواه ، فراهم و گداخته شده است. ......... خيلي دشــــــوار است . اما ظاهرا، چاره اي نيست و ميبايد کشيــــد.

به گفته تولستوي: فرق انسان و سگ در آنست که اگر به سگي غذا بدهي هرگز تو را گاز نخواھد گرفت.



رنج و آزار رفيقــان ، خصــــم را دلشــاد کردن پس تا به کي ؟!
از تکبر ادعاي سروري، ملتي را گمــراه کردن پس تا به کي ؟!

خاک پاي همه سربازان راستين و آزاديخواهان فهيم ايرانزمين
Marshal.Rainbow


اين چه رسميست که تو ناز کني يک طرفه
اين نشد کار که من ناز کشم يک طرفه
عين ظلمست که تو مست خرامان باشي
من به خاري حقارت برسم يکطرفه
نازنينم اين چه رسميت اين چه رسميت

اين چه رسميت که تو عاشق خود باشي و من
در غم سستي پيمان تو پرپر بزنم
اين چه گفته است که تو غرق هوس بازي خويش
من عاشق به دل غم زده خنجر بزنم
نازنينم اين چه رسميت اين چه رسميت

اين چه گفته است که من خسته ترين باشم و تو
غافل از آتش افروخته در سينه من
اين چه کاريست که من مهر تو بر دل گيرم
تو شب و روز بگيري به دلت کينه من
نازنينم اين چه رسميت اين چه رسميت