۱۳۹۱ آذر ۳, جمعه

میراث نسل بیمار -چالش نسل تب دار

m



امروز اگر اين شعر "ملک الشعراي بهار" را که میگوید  تا خرند اين قوم، رندان خرسواري مي كنند  براي هر يک از ايرانيان -با هر دين و مذهب و ايدئولوؤي که داشته باشند - بخوانيد ، از آن لذت برده و  کيفور ميشوند. يعني حتي در ميان حکومتيان هم، به ندرت ميتوان کسي را پيدا کرد که با خواندن اين شعر ، ناراحت شود و نسبت به آن اعتراضي داشته باشد. اگر باور نداريد ، ميتوانيد خودتان هم امتحان کنيد تا باورتان شود .  اما شما که باور داريد ، ميدانيد اين پديده اجتماعي ، به چه معني و مفهوم است ؟
 اين يعني آحاد يک ملت با زبان بي زباني،لب به سخن گشوده اند و  ضمن گله و شکايت از  خريت و رذالت اعضاي خانواده ، قوم و خويش ، همکاران ، همکلاسي ها و .... و در نهايتهم ميهنانشان ، فقط در مورد شخص شخيص خودشان اعلام برائت ميفرمايند. خوب مسلما اگر  در دادگاه بين المللي لاهه ، يک کميته حقيقت ياب براي حل مشکلات ايران و خاورميانه تشکيل شود و اعضاي آن کميته، طي مراحلي اقدام به انجام نامحسوس  چنين تحقيقاتي  نمايند، آنها هم  در نهايت به  "اظهار نامه" فوق الذکر  خواهند رسيد  که آن هم ، چه بعنوان "شکوائيه " و  چه  بعنوان " اعلام برائت" ، فاقد هرگونه ارزش و اعتبار حقوقيست. زيرا  هيئت منصفه دادگاه ، با يک  جنايت ملي - ميهني روبرو هستند  که در  جريان دادرسي  ، همه مردم ، ضمن اينکه بعنوان شاهدان جنايت ، شهادت به وقوع آن ميدهند ، از سوي ديگر،  هم  نقش  شاکيان پرونده  را ايفا ميکنند ، و هم نقش متهمان رديف اول را.

همين آشفتگي هاست که باعث ميشود ، چندين جلسه  دادرسي مثل "دادگاه ايران تريبونال " برگزار شود و  هيچکدامشان به نتيجه نرسد . اين همان چيزيست   که شب پرستان داخلي و خارجي ، براي غارت جان و مال و ناموس ايرانيان ، پيش از هر چيز ديگري به آن احتياج دارند . اگر حقيقت چيزي به غير از اين بود، لا اقل تحريمهاي بين المللي ، درست اجرا ميشد و  طبق صلاحديد حاکميت جهل و جنون ، در راستاي ابقاي جابران و جائلان و جائران ، و صرفا بر عليه ملت غيـــور و سلحشـــــور ايران ( به قول يک مشت روشنفکر نماي دريوز ) اعمال ( يا شايد هم اماله ) نميشد.

اما باور کنيد ، امروزه همه دولتمردان جهان به اين حقيقت اظهر من الشمس واقف هستند که ،،،،  مردم هيچ جامعه اي ، اينگونه  رادست (آگاهانه و داوطلبانه قرباني شدن ) چپاولگران نميشوند . مگر به شرط داشتن اليت ( نخبگان) علمي - فرهنگي - اجتماعي  که به امراض  وحشتناکي مثل عوام زدگي ، پفيوزگي يا مهرطلبي و امثالهم  دچار شده باشند و آنها  را انکار کنند. زيرا ........  از يک نگاه واقع بينانه که عاري از هر گونه حب و بغض شخصي باشد،

وضعيت نابسامان فرهنگي - اجتماعي - سياسي - اقتصادي که امروز بر سرنوشت ايراني و ايراني  سايه افکنده است، حاصل همکاريهاي دوجانبه  ايست که ميان حکومت و جامعه وجود دارد . يعني عملکرد حکومت ، تحت تاثير واکنشهاي  مردم است و واکنشهاي مردم،  بستگي به نوع نگرش ايشان نسبت به زندگي ،  و صحت و سلامت  معيارهاي دستگاه ارزشي  ايشان (سيستم ارزيابي - ارزشگذاري - قضاوت) دارد که  آن هم تحت تاثيير تبليغات و فعاليتهاي  حکومت و مخالفان حکومت ، تنظيم ميشود. حال اگر همه ناراضيان را بعنوان مخالفان حاکميت ايران در نظر بگيريم ، بنابراين بخش ناچيزي  از واکنشهائي که نسبت به رفتار حاکميت از خود نشان ميدهند ،  تحت تاثير  تبليغات خود حاکميت ، و بخش  عظيمي از آن ، توسط  کنشگران اجتماعي ،  وبلاگنويسان و مبارزان سايبري،فعالان مدني ، سياسيون ، تئورسين ها ،،،،،،،، و در يک کلام « جامعه مدني  مخالف حاکميت » تغذيه و مديريت ميشود.

وقتي اعضاي جامعه  به اصطلاح مدني يک کشور ، از يک سو دائما در حال خود فريبي و فرا فکني باشند، و از سوي  ديگر  بخواهند به افکار و انديشه هاي  مردم روشنائي ببخشند  و ايشان را  از تاريکي  و ظلم و استبداد نجات دهند. نميتوان از ايشان انتظاري فراتر از ....
- مرده باد ها و زنده بادهاي احمقانه ،،،،،،،،
- بالا  و پائين رفتن از دين و مذهبي که فقط اسمش وجود دارد ،،،،،،،
- گيردادن به تعداد زنان فلان پيغمبر که در هزار و چهار صد سال پيش ميزيسته است و امروز پيروان خودش ، دشمنان درجه يکش را تشکيل ميدهند ،،،،، - و اخيرا ... لعن و نفرين به پدر و مادر بيگناه "زاکربرگ"  به جرم اينکه فيس بوک را  اختراع کرد و آزاديخواهان قاقول ايراني،  به دليل نداشتن ظرفيتهاي لازم، آن را بلاي جان خودشان و هم ميهنانشان کردند.  جناب آقاي پيش کسوت، لطفا بگوئيد "آيا کاربران بيمار ايراني لايق لعن و نفرين هستند ، يا پدر و مادر نابغه اي به نام  مارک زاکربرگ؟!"  

اينکه کبوتري ، ساکن اروميه باشد و و دائم با خود فريبي ، خودش را در تهران تصور کند،هيچ اشکالي ندارد. بدبختي زماني يخه اش را خواهد گرفت که بخواهد از آنجا ، عازم نقطه اي ديگر شود. زيرا با توجه به مختصات غلطي که در مورد محل کنوني اش به خورد خودش داده ، در تائين مسير پرواز هم ، اشتباه خواهد کرد و مثلا به جاي مشهد الرضا ، از مکانهائي مثل استالين گراد و گنبد سرخ مسکو ، سر در خواهد آورد.
میدانم با نوشتن این مطالب ، خیلی ها  را به خون خودم تشنه میکنم . اما واقعیت است  که ریخته شدن خونم را به خیانت به میهنم ترجیح میدهم. اتفاقا جالب است بدانید تا همین امروز ، از خيلي ها - از جمله پدر پيرم - شنيده ام که ميگويند :
فلاني تو دلت صاف است. اما اشکال کارت اين است که "مردم دار" نيستي .

پاسخ بنده هم همواره اين بوده است : آيا اگر انسان، دلش صاف نباشد ميتواند ادعاي انسانيت کند و به دنبال احياي حقوق ساير انسانها باشد ؟!
واي به حال آن ملتي که افرادي مثل من ،  دل صافهايشان باشند.
قحط جود است و هم قحط الرجال است /// ورنه اين ديوانه خود ، ام الفساد است

در مورد"مردم داري" هم بايد عرض کنم :  مردم داري و رفاقت  به اين نيست که مردم يا دوستانمان  را صرفا براي  تامين مطامع مادي خودمان عزيز بداريم و به ايشان احترام بگذاريم. "مردم داري" به معناي واقعي کلمه ، به اين است که انسانها را در راستاي  عزت و سربلندي خودشان عزيز بداريم. حتي اگر اظهارات ما به کام ايشان خوش نيايد و بخواهند با فحش و تهمت و ناسزا ، پاسخمان را بدهند. وگرنه مطمئن باشيد " مجيزگوئي هاي عوام فريبانه" و "چاپلوسي هاي محافظه کارانه"  براي  کسب مهر و مجبت  کسانيکه  که به دليل انواع فشارهاي اجتماعي - سياسي - اقتصادي و ..... هوش و حواس از سرشان پريده  و به احوال » هر کي بپاشه شادونه ، فکر ميکنند خداشونه «  دچار  شده اند ، « از هر دريــــــوز بي شعوري »  تاکيد ميکنم « از هر دريــــوز بي شعــوري» برمي آيد. تيره اي نوظهور از موجودات انسان نما، که متاسفانه در همين جامعه به اصطلاح مدني ايرانيان نيز ، به وفــور يافت ميشود . باز هم مطمئن باشيد، وفــــور همينگونه آفتهاي اجتماعي ، و عدم  انجام هرگونه آفت زدائي براي دفع ايشان است که باعث شده ، بسياري از ارزشهاي اخلاقي در دستگاه ارزشي (سيستم ارزيابي - ارزشگذاري - قضاوت) ما ايرانيان، دچار "انحراف معيار " شوند و به موجب همين انحرافات، از انسانيت ، فقط نامش را يدک بکشيم .

اي هم ميهن ، تنها راه نجات ايران ، بازسازي دستگاه ارزشي مردم (يعني من و شما و خانواده هايمان) و رفع انحراف معيارهائيست که منطق، يا همان قدرت خردورزي ، يا همان طرز فکرمان را مختل کرده است. نه وجود يا عدم وجود  مجسمه هاي سياسي که يک عده تهي مغز ، سالهاست مشغول پرستش و يا تکفير  ايشان هستند. ما براي اثبات خريت و دريوزگي هيچ يک از هم ميهنانمان وارد ميدان مبارزه نشده ام . اما براي شستن دامان خودمان از اينگونه  اتهامات ، راهي به جز عبور از روي اينگونه انسان نمايان نداريم .

تمکين به وجدان چو نور ، بينا کند هر شعور
انسان که شد بيشعور، نه حق دارد نه غرور


خاک پاي همه سربازان راستين و آزاديخواهان فهيم ايرانزمين
Marshal.Rainbow
پنج شنبه  -  دوم  آذر ماه   1391


ئت






خانم ار پيدا نشد، دعوت ز خاتون ميکنند!


در محرّم، مردمان خود را دگرگون مي کنند
از زمين آه و فغان را زيب گردون مي كنند
گاه عريان گشته با زنجير ميكوبند پشت
گه كفن پوشيده ،‌ فرق خويش پرخون مي كنند
گه به ياد تشنه كامان زمين كربلا
جويبار ديده را از گريه جيحون مي كنند
وز دروغ كهنه ي يا ليتنا كنّا معك
شاه دين را كوك و زينب را جگرخون مي كنند
خادم شمر كنوني گشته، وانگه ناله ها
با دو صد لعنت ز دست شمر ملعون مي كنند
بر يزيد زنده ميگويند هر دم، صد مجيز
پس شماتت بر يزيد مرده ي دون مي كنند
پيش ايشان صد عبيدالله سر پا، وين گروه
ناله از دست عبيدالله مدفون مي كنند
حق گواه است، ار محمد زنده گردد ورعلي.
هر دو را تسليم نوّاب همايون مي كنند
آيد از دروازه ي شمران اگر روزي حسين،
شامش از دروازه ي دولاب بيرون مي كنند
حضرت عباس اگر آيد پي يك جرعه آب،
مشك او را در دم دروازه وارون مي كنند
گر علي اصغر بيايد بر در دكانشان .
درد و پول آن طفل را يك پول مغبون مي كنند
ور علي اكبر بخواهد ياري از اين كوفيان،
روز پنهان گشته، شب بر وي شبيخون مي كنند
ليک اگر زين ناکسان خانم بخواهد ابن سعد
خانم ار پيدا نشد، دعوت ز خاتون ميکنند
گر يزيد مقتدر پا بر سر ايشان نهد،
خاك پايش را به آب ديده معجون مي كنند
سندي شاهک بر زهادشان پيغمبر است
هي نشسته لعن بر هارون و مامون ميکنند
خود اسيرانند در بند جفاي ظالمان،
بر اسيران عرب اين نوحه ها چون مي كنند؟
تا خرند اين قوم، رندان خرسواري مي كنند
(ملك الشعراي بهار)

۱۳۹۱ آبان ۲۴, چهارشنبه

۵ دلیل اصلی که دختران ازدواج نمی کنند! البته اگر ...








فکر نکنید با این خط و نشان کشیدن ها خودتان را بی ارزش کرده اید. اهمیتی که شما به عزیزان تان و شرایطی که دارید می دهید، می تواند ارزش شما را در نظر او چند برابر کند. بسیاری از دلایل این افراد برای « نه » گفتن به فرصت هایشان، تنها از عادت ها یا ترس هایی ناشی می شود که از وجود شان بیرون نمی رود.












۵ دلیل اصلی که دختران ازدواج نمی کنند!











فکر نکنید با این خط و نشان کشیدن ها خودتان را بی ارزش کرده اید. اهمیتی که شما به عزیزان تان و شرایطی که دارید می دهید، می تواند ارزش شما را در نظر او چند برابر کند. بسیاری از دلایل این افراد برای « نه » گفتن به فرصت هایشان، تنها از عادت ها یا ترس هایی ناشی می شود که از وجود شان بیرون نمی رود. اگر شما هم به دلیل های مشابه به ازدواج فکر نمی کنید، بهتر است یک بار دیگر به زندگی تان و انتظاری که از آینده تان دارید نگاه کنید و با دلایل منطقی تر در این مورد تصمیم بگیرید.
● زیاد از حد عشق کارید؟
شاید شما آنقدر غرق مناسبات شغلی تان شده اید که نمی توانید فکری اساسی برای زندگی عاطفی تان کنید. ممکن است فکر کنید هیچ چیز در دنیا شما را به اندازه پیشرفت کاری راضی نمی کند و البته احتمالا آنقدر غرق این تفکر شده اید، که حتی فکر تغییر هم در سرتان چرخ نمی زند. نگاهی به محیط کارتان بیندازید. افرادی که مثل شما عشق کارند کم نیستند.
کسانی که حتی در چهارمین و پنجمین دهه زندگی شان، تنها با پرونده های روی میز شان زندگی می کنند. حالا کمی دقیق تر به آنها نگاه کنید. آیا واقعا این افراد خوشبخت و راضی هستند؟
راه حل
شمایی که کارتان همه زندگی تان بوده، قرار نیست یک شبه خانه نشین شوید. پس باید مردی را انتخاب کنید که توان پذیرش محدودیت های شما را داشته باشد. او باید با نوع کار شما و شرایطی که دارید آشنایی داشته باشد تا بتواند تصویر دقیقی نسبت به مشکلات احتمالی که در این مسیر پیش می آید را در ذهنش شکل دهد.
اگر نمی خواهید که در میانه راه هم خودتان و هم او را ناامید کنید پس سعی کنید تصویری دقیق از اهداف و شرایط تان را برای خواستگارتان شکل دهید و قبل از هر تصمیمی، ببینید که چقدر اهداف تان در یک راستا هستند و تا چه حد می توانید با محدودیت های یکدیگر کنار بیایید. البته این تمام ماجرا نیست.
شما نمی توانید بدون هیچ تغییری پیش بروید و تنها انتظار داشته باشید که همسر آینده تان شما را درک کند. شما باید بپذیرید که بعد از ازدواج، شرایط کاری تان هم شکل دیگری به خود می گیرد و شما دیگر نمی توانید تمام لحظه های زندگی تان را با پرونده های کاری تان بگذرانید.
● استانداردهای غیر قابل عبوری دارید؟
شاید معیار های سفت و سخت شما در مورد همسر آینده تان دلیل این تنهایی باشد؛ حق هم دارید. پای یک عمر زندگی در میان است و نمی خواهید که بی گدار به آب بزنید. احتمالا شما با دیدن مردهای اطرافتان و همسر دوستان تان فورا ایرادهایشان را می بینید و در دلتان می گویید اگر من بودم، با مردی که این ویژگی را داشته باشد ازدواج نمی کردم و از آنجا که خواستگارهایتان هم یکی از مردهای همین کره خاکی هستند و از همین دسته عیب و نقص ها را در خود دارند، پس شما نمی توانید دلتان را راضی کنید و به مردی که چنین عیب هایی داشته باشد « بله » بگویید. از آنجایی که خودتان سال ها در مورد ازدواج های دیگران قضاوت کرده اید، احتمالا در دلتان می گویید، مردم در مورد انتخاب من چه می گویند...
راه حل
وقتی پای یک عمر زندگی در میان است، قطعا نمی توانید به مردی که هیچ کدام از معیارهایتان را ندارد « بله » بگویید. اما قبل از اینکه با این قضاوت تنهایی را به جان بخرید، نگاهی به خودتان و معیارهایتان بیندازید.
در درجه اول بهتر است نقاط ضعف و ایراد های خودتان را ببینید. آیا شما یک فرد بی عیب و نقصید که به دنبال یک مرد بی عیب و نقص هستید؟
در درجه دوم، باید فهرستی از این معیارها که عمری شما را تنها نگه داشته است بنویسید. آنها را به ترتیب اهمیت فهرست کنید.
حالا دوباره مرورشان کنید، از کدام ویژگی هایی که نوشته اید می توانید بگذرید و کدامشان غیرقابل چشم پوشی هستند. حالا که این فهرست را پاکسازی کردید، نگاهی به گزینه هایی که برای ازدواج دارید بیندازید. شاید یکی از این افراد، چند نمونه از این ویژگی های منفی را داشته باشد اما این ویژگی ها ممکن است جزء اصلی شخصیت او نباشد. اگر این خصوصیات در او کمرنگ هستند و در مقابل خصوصیات بسیار مطلوب دیگری دارد که می توانید به آنها تکیه کنید، بهتر است کمی بیشتر در مورد این گزینه فکر کنید.
● بودن با دوستان تان برای شما کافی است؟
ازدواج به چشم افرادی که یک لحظه هم بدون دوستان شان زندگی نمی کنند، یعنی محدودیت. این افراد گروه های متفاوتی از دوستان را در کنار خود دارند و برایشان تنهایی معنایی ندارد. آنها نمی توانند بپذیرند که بعد از ازدواج، باید دور خیلی از این لحظه ها را خط بکشند.
دوستان نزدیک و صمیمی، نمی گذارند که این افراد هیچ خلأ عاطفی ای را در زندگی شان احساس کنند و به همین دلیل خود را وارد زندگی ای بکنند که باعث می شود در ظاهر تنها تر از قبل شوند.
راه حل
اگر شما در گروه این افراد هستید، ازدواج برایتان تصمیم سختی است.
اما بهتر است به جای این سختگیری، چند قدم جلوتر را هم ببینید و به آینده نگاه کنید. این دوستان صمیمی تا کجا با شما پیش می آیند؟ تجربه دیگران می گوید، احتمالا آنها هم یکی یکی ازدواج می کنند و این گروه های سرشار از صمیمیت هم روز به روز کوچک تر می شوند. اگر مراقب نباشید، این ماجرا خیلی زود از شما یک فرد همیشه تنها می سازد.
فردی که در گروه متاهل ها احساس خوشبختی نمی کند و البته دیگر دوستانی ندارد که هر لحظه برای بودن در کنار او حاضر باشند. گذشته از این، ازدواج قرار نیست به معنای از دست دادن دوستان و تنها شدنتان باشد. شما می توانید با کسی ازدواج کنید که از بودن در کنار گروه دوستان تان هم لذت ببرد و بعد از شکل دادن زندگی تان، با پذیرش محدودیت هایی که یک زندگی متاهلی دارد، تلاش کنید تا از این دوستان هم فاصله نگیرید.
● به دنبال موقعیت های بهترید؟
فکر می کنید که « بله » گفتن به یک گزینه، یعنی « نه » گفتن به باقی گزینه ها و به همین دلیل نمی توانید خودتان را برای تصمیم گرفتن راضی کنید؟ شاید گمان می کنید همیشه فرصت های بهتری در مقابل تان قرار خواهند داشت و لیاقت شما بیشتر از مواردی است که تا امروز به شما پیشنهاد شده. اگر شما گرفتار چنین تفکراتی هستید، احتمالا نمی توانید به گزینه هایی که تا چند وقت پیش به نظر تان ایده آل می آمدند هم « بله » بگویید و به همین دلیل فرصت هایی که روزی برایتان آرزو بوده اند را هم رد می کنید.
راه حل
در مورد گزینه های بهتر، نمی توان حکم قطعی صادر کرد. شاید حق با شما باشد و کسانی شایسته تر از خواستگاران فعلی تان هم روزی به شما پیشنهاد ازدواج دهند. اما نگاهی به خودتان بیندازید؛ احتمالا در آن زمان هم شما برای رسیدن یک پیشنهاد بهتر به آنها « نه » می گویید.
فکر بهترین بودن را از سرتان بیرون کنید. سری به همان فهرست اولویت ها بزنید و خواستگارتان را با آن اولویت های اساسی بسنجید. اگر فکر می کنید مهم ترین ویژگی هایی که برایتان مطرح بوده را در خود دارد، مته به خشخاش نگذارید. بپذیرید که بهترینی وجود ندارد و همه افراد ضعف های خاص خودشان را دارند. ضعف هایی که در همه وجود دارد اما نوعشان از فردی به فرد دیگر فرق می کند. پس به جای این آرمان گرایی، تلاش کنید سراغ کسی که ویژگی هایش با خط قرمز های شما هماهنگی ندارد، نروید.
● از اینکه کسی واقعیت را بفهمد می ترسید؟
ممکن است شما و خانواده تان، تفاوت های زیادی داشته باشید. از عقاید شخصی تان گرفته تا سبک زندگی اجتماعی شما که می تواند متفاوت یا حتی متضاد با خانواده تان باشد. شمایی که به سن ازدواج رسیده اید و نسبت به این اتفاق بی میل هم نیستید، به خاطر این تفاوت ها به خواستگارهایتان « نه » می گویید.
از طرفی کسانی که خانواده به شما پیشنهاد می کنند، مرد رۆیاهای شما نیستند و از طرف دیگر نمی توانید مردی که در مقابلش خود را به شکل دیگری معرفی کرده اید را، با خانواده تان آشنا کنید. شما گمان می کنید که « بله » گفتن به انتخاب خانواده تان؛ یعنی یک عمر زندگی سرد و «بله» گفتن به خواستگاری که هنوز خانواده تان را ندیده، یعنی یک زندگی شکست خورده یا جدایی از همه عزیزان تان.
راه حل
اشتباه نکنید. ازدواج یک جعبه کامل است که نمی توانید هیچ کدام از محتویاتش را گل چین کنید. خانواده و دوستان شما، خانواده و دوستان او و تمام محدودیت ها و شرایط تان در این جعبه قرار می گیرند و اگر بخواهید زندگی موفقی داشته باشید باید با همه آن شرایط روبه رو شوید. میگنا دات آی آر.برای شمایی که در مورد ازدواج بی میل نیستید، چنین دلیلی نباید مانع بزرگی تلقی شود. کافی است خودتان باشید؛ همانطور که هستید نه آنطور که خانواده تان می خواهد. از طرف دیگر، باید پنهان کاری را کنار بگذارید.
با خواستگارتان در مورد شرایط خانوادگی تان صحبت کنید و تفاوت ها را روشن کنید. به او بگویید که حفظ خانواده و ارتباط تان برای شما یک اولویت اساسی است و اگر می خواهد که در کنار شما خوشبخت باشد، باید این موضوع را بپذیرد و در کمال احترام با این تفاوت ها کنار بیاید.
فکر نکنید با این خط و نشان کشیدن ها خودتان را بی ارزش کرده اید. اهمیتی که شما به عزیزان تان و شرایطی که دارید می دهید، می تواند ارزش شما را در نظر او چند برابر کند.
شاید روبه رو کردن این ۲ گروه با هم آسان نباشد اما اگر منطقی پیش بروید و از مسیری مناسب با خانواده تان وارد مذاکره شوید که برایشان قابل پذیرش باشد، می توانید خیلی زود و با کمترین تنش، به نتیجه برسید.









عصر ایران ( www.asriran.com )

پروستات چیست؟ پروستات فرهنگی چیست؟!


http://www.pic.iran-forum.ir/images/v2c6t83ydczh3wubfidm.jpg


پروستات عضوی است و به اندازه یک گردوی کوچک که در ابتدا مجرا و زیر مثانه قرار گرفته است. وجود آن به لحاظ فعالیت های باروری اهمیت زیادی دارد. پروستات در لاتین به معنای غده رشد کننده است. و در اثر بزرگ شدن به علت مجاورت آن در گلوگاه خروج ادرار از مثانه باعث مشکلات در دفع می گردد. با توجه به اینکه این عضو در جلوی راست روده یا رکتوم واقع شده پزشک از راه مقعد می تواند آن را به راحتی لمس نماید. پروستات از سنین پایین شروع به رشد می کند بطوریکه در بعضی از مردان از 40 سالگی این پدیده تحت تأثیر هورمون های تغذیه و مسائل ژنتیکی و نژادی و غیره به صورت بارزی جلب توجه می نماید. این رشد و افزایش خوش خیم سلول های پروستات را هیپرپلازی (بخوانید هی- پر- پلازی) یا بزرگی پروستات B.P.H می گویند.
علایم و نشان ها:
با بزرگ شدن پروستات و فشاری که از اطراف روی مجرا ایجاد می گردد به تدریج علایمی در افراد به وجود می آید که نهایتاً ممکن است نیار به دخالت جراحی را باعث گردد.
- تأخیر در شروع ادرار
- کاهش میزان پرش ادرار
- قطع و وصل شدن ادرار
- تکرر شبانه و روزانه
و بالاخره گاهی اضطرار در دفع ادرار و خون آلوده شدن آن می تواند از علایم بزرگی پروستات باشد. این بیماری را برای روشنی بیشتر به صورت زیر تقسیم می کنند:
گروه اول:
- مشکل کلی دفع ادرار برای بیمار وجود ندارد.
- از علایم ذکر شده کم و بیش وجود دارد.
- میزان دفع ادرار در زمان ثابت که بعداً توضیح داده خواهد شد بیش از 15 میلی لیتر در ثانیه است.
- در داخل مثانه آثاری که ناشی از وجود انسداد در مسیر ادرار باشد به وجود نیامده.
گروه دوم:
- مشکل در دفع ادرار وجود دارد.
- علایم بزرگی پروستات واضحتر است.
- میزان دفع ادرار 15 تا 10 میلی لیتر در ثانیه
- تغییرات داخل مثانه کم و بیش شروع شده است.
گروه سوم:
- مشکل دفع ادرار به کرات دیده می شود.
- علایم بزرگی پروستات بسیار واضح است.
- مقدار دفع ادرار کمتر از 10 میلی لیتر در ثانیه
- ادرار بالای 50 سی سی در مثانه باقی می ماند.
- مثانه دچار تغییرات واضح شده است.
گروه چهارم:
- مشکل دفع ادرار دایمی است که ممکن است با احتباس همراه گردد.
- علایم بزرگی پروستات واضح و شدید
- مقدار دفع زیر 10 میلی لیتر در ثانیه
- ادرار باقی مانده در مثانه بعد از دفع 100 میلی لیتر یا بیشتر است.
- تغییرات ناشی از انسداد ادرار روی کلیه ها ظاهر شده است.
اگر درمان انجام نشود چه اتفاقی روی خواهد داد؟
=اختلال تدریجی در عمل کرد مثانه
= عفونت های مجرای ادراری
=در نتیجه باریک شدن محل خروج ادرار مثانه با زحمت بیشتر کار کرده لذا جدار عضلانی آن ضخیم تر و در نتیجه حجم درونی آن کمتر می گردد. بنابر این به بیمارانی که قبل از مرحله چهارم مراجعه می نمایند و پیگیری درمان می گردند باید تبریک گفت چرا که بدین ترتیب از عوارض بعدی و حتی نارسایی کلیه پیشگیری می گردد.
روش های تشخیص:
- معاینه از طریق مقعد با انگشت می تواند به جراح وزن تقریبی قوام و اندازه پروستات را نشان دهد.
- سونوگرافی با وسیله مخصوص از طریق مقعد می تواند به اطلاعات به دست آمده از معاینه با انگشت با دقت بیشتری اضافه نماید.
- اندازه گیری PSA خون که جهت تشخیص رشد بدخیم پروستات به پزشک کمک زیادی می نماید.
- اندازه گیری بعضی مواد شیمیایی خون به بررسی کارکرد کلیه ها کمک می کند و در صورت افزایش بیش از حد آن ها سونوگرافی تشخیصی طلب می گردد.
کشت ادرار نیز از نظر وجود یا رد عفونت ادراری انجام خواهد شد.
فلومتری :
دستگاهی است که با ادرار کردن در داخل آن همانند نوار قلب عمل کرده کاغذی را که مقدار و نحوه دفع و حجمی از ادرار را که در زمان ثابت خارج شده روی آن ثبت می نماید. در مواردی خاص ممکن است نیاز به دیدن داخل مجرا (سیستوسکوپی) باشد.
پرسشنامه:
برگه ای است شامل مجموعه علایم بیماری که از قبل چاپ شده و بیمار به سئوالات آن پاسخ گفته و پزشک بر اساس اطلاعات به دست آمده به آن امتیاز داده به طوری که مجموعه آن به وی در انتخاب نوع درمان کمک می کند.
درمان:
پزشک با توجه به سن و وضعیت جسمانی بیمار- میزان امتیازات به دست آمده از پرسشنامه و نتایج به دست آمده از معاینات و آزمایشات:
1- یا صبر و حوصله و پیگیری های بعد را پیشنهاد می کند.
2- یا درمان طبی شامل داروهای شیمیایی و گیاهی را تجویز می کند.
3- یا اقدام جراحی را در برنامه درمانی قرار می دهد.
روش های جراحی یا به صورت شکاف دادن زیر شکم و خارج کردن قسمت رشد یافته پروستات خواهد بود یا از طریق بدون شکاف که خود به روش های متعدد قابل انجام است. درمان استاندارد برداشتن قسمت های رشد یافته با کمک دستگاه مخصوص و جریان الکتریکی است که به نام TUR خوانده می شود. سایر روش ها با استفاده از انتقال انرژی مثل امواج اولتراسون لیزر حرارت و غیره انجام می گردد. بر حسب نوع عمل ممکن است تا مدتی داخل مجرا سوند گذاشته شود.
عوارض رایج ولی برگشت پذیر:
1- سوزش و تکرر گاهی تا شش هفته
2- گاهی خونریزی خفیف تا شدید
3- گاهی عدم کنترل ادرار از نوع اضطراری
4- در بیشتر بیماران با حفظ نعوظ و رسیدن به ارضاء جنسی مایع منی به جای خروج از مجرا به داخل مثانه رفته و با ادرار خارج می گردد که با آگاهی قبلی بیماران توسط پزشک مشکل خاصی را به دنبال نخواهد داشت. استراحت نسبی بعد از عمل پرهیز از فعالیت های شدید و مصرف مایعات فراوان از توصیه های پزشک معالج خواهد بود ...
چند نکته:
گاهی در افرادی که پروستات آن ها بزرگ باشد عواملی مثل نگاه داشتن طولانی ادرار- مصرف زیاد الکل- مصرف بعضی داروهای سرماخوردگی یا اعصاب می تواند منجر به احتباس حاد ادراری گردد ...
برگرفته از سایت انجمن اورولوژی ایران

۱۳۹۱ آبان ۲۲, دوشنبه

تاثیر تمدن ساسانی و آموزه های زرتشتی بر هویت زن مسلمان-زهرا سروش


 

امروزه این امر مورد اتفاق است که تمدن اسلامی برخاسته از فرهنگهای پیش از خود و میراث علمی و فرهنگی مللی است که آنان نیز به نوبه خود در تماس با این جهانبینی نوظهور، کمال یافتند. درباره سهم ملت‌های مختلف در ترکیب تمدن اسلامی بررسی‌های دقیقی به عمل آمده و بحث و گفتگوی زیادی شده است که از آن میان سه ملت، برجستگی خاصی دارد: عرب‌ها، ایرانیان و اقوام متأثر از تمدن یونان که در آن زمان قسمتی از شرق امپراطوری روم بودند. البته که ملتهای دیگر نیز نقش داشتند و این به علت موقعیت‌ خاص زمانی و مکانی نضج تمدن اسلامی بوده است. دکتر نصر می‌نویسد: تمدن اسلامی برخلاف تمدنهای دیگر به محض اینکه پا به عرصة وجود گذاشت در ارتباط مستقیم با تمدن‌های چین و هند در شرق، بیزانس و مسیحیت در غرب و سیاهان آفریقا در جنوب قرار گرفت در حالی که تمدنهای بین النهرین، مصر و ایران کاملاً بخشی از دنیای اسلام شده بودند. تمدن اسلامی که از قلب فرانسه تا مرزهای چین گسترده بود نه تنها اختلافهای جغرافیایی و آب و هوایی متفاوت را در خود داشت بلکه از لحاظ قومی و زبانی نیز با تنوع گسترده‌ای همراه بود. اسلام تنها تمدن قبل از دوران جدید بود که تقریباً تجربة تمام تمدنهای عمده دیگر جهان را با خود داشت. این تمدن وارث دانش، علوم، فلسفه و تکنولوژی مصر، تمدن‌های بین النهرین، یونان باستان، ایران باستان و تا حدودی روم، هند و حتی چین است (نصر،گفتگوی تمدنها و جهان اسلام).
اما اینکه اسلام چگونه و در چه حوزه هایی این فرهنگهای باستان را جذب کرده است خود بحثی جدا دارد؛ احسان یار شاطر حوزه تأثیرات این سه فرهنگ بر شکل گیری تمدن اسلامی را بدینگونه تقسیم میکند: عنصر عرب دین، زبان مشترک و رهبری دین سالارانه را به این تمدن داد. سهم عنصر یونانی مآب که عمدتاً از طریق مردمان سریانی زبان به این تمدن داده شد بیشتر محدود به فلسفه و علوم طبیعی بود. او تأکید میکند، ادبیات، دین و معتقدات یونانی سهمی در جهان اسلام نداشت. و البته سهم عنصر ایرانی متنوع‌تر بود و اندیشه‌های دینی، نظری و عمل سیاسی، الگوهای اداری ادبیات، علوم و آداب و اخلاق را در برمی‌گرفت (یارشاطر،ص67). نقش عنصر ایرانی در اندیشه های اسلامی آنچنان شدید است که شائول شاکد در کتاب از ایران زردشتی تا اسلام می نویسد: جریان نفوذ اندیشه های ایرانی در اسلام چنان شدید است که شاید بتوان ایران را منبع طبیعی اندیشه های مشابه اسلامی دانست (شاکد، ص335)
این مقال بر آن است که نشان دهد بنا بر شواهد تاریخی و بررسی تطبیقی متون دینی، بسیاری از احکام والگوها درباره زن مسلمان تحت تاثیر تمدن ساسانی و دین زرتشت شکل گرفته است. این امر در نیمه قرن دوم تا حدود صد سال بعد از آن رخ داد، یعنی همان دوران کلاسیک تمدن اسلامی. بنا بر تعریف رسول جعفریان این دوره کلاسیک تمدن اسلامی در مدینه آغاز شد، در دمشق نشو و نما یافت و در قرن سوم هجری در عراق به اوج خود رسید. فتوحات سبب گسترش دولت اسلامی بـه حـوزه وسـيعي گرديـد، حوزه هـايي کـه خـود ﻻﻳﻪ هاي تمدني کهني داشت. او نیز عقیده دارد اين ﻻيه ها در برخورد با اسلام و با تفسيرهاي جديد، خود را در زندگي مسلمانان آشکار کرد.(جعفریان،ص 2). مشخصه دیگر که این دوره را با اهمیت می سازد حضور ائمه چهار گانه اهل سنت در این دوره است. مذاهب اهل سنت همه در این دوران شکل گرفته و در گذر زمان توسعه پیدا کردند و همچنان معتبر هستند. باید اضافه کرد در واقع تصویر سنتی از زن مسلمان و تکالیف و حقوق او در این برهه از زمان شکل گرفته است، هر چند که این تصویر هیچگونه همخوانی با رفتارها و موقعیت اجتماعی زنان مسلمان در عهد رسالت ندارد، امری که فاطمه مرنیسی، جامعه شناس مراکشی درباره آن اظهار تعجب میکند و می پرسد، جای این پرسش باقی است که چرا تصویر کنیزی که هر گاه امید فریفتن را از دست میدهد توطئه میکند، سمبل زن مسلمان شده و یاد و خاطره زنان شجاع و حاضر در اجتماعات عصر رسالت، بسیار دور و غیر واقعی به نظر می رسد. (مرنیسی،ص195).
لیلا احمد، از مدرسه الهیات هاروارد، معتقد است در جریان تدوین فقه سنتی اوامر اخلاقی قرآن به غفلت برگزار شد، بویژه درباره رفتار عادلانه با زنان؛ او معتقد است، دوره ای از تاریخ اسلام که در آن قوانین و فقه اسلامی شکل گرفت و هویت مسلمانی مشخص شد و به صورتی درآمد که از آن زمان تا کنون به اعتبار خود باقیست، دورانی کاملا بر علیه زنان بوده است. درآن دوران بجای تآکید بر دستورات اخلاقی اسلام و عدالت و انصاف بین انسانها، تحت تأثیر شرایط تاریخی، فرهنگی و اجتماعی، قوانین تدوین شده به نام اسلام باعث تحقیر زن مسلمان و تضییع حقوق او شد. (احمد،ص67).
درباره عباسیان می توان گفت، آنان با استقرار در عراق، همسایه ی یکی از متمدن ترین نقاط جهان آنروز شدند حضور ایرانیان که از زمان عمر در مدینه محسوس بود، (قائل عمر یک برده ایرانی بود) در عراق بسیار پررنگ‌تر گردید. "افواج اسیرانی که در طی پیروزیهای اعراب از ایرانیان گرفته شد نه تنها اردوگاههای اعراب را مملو ساخت، بلکه مدینه را نیز که غنیمت های جنگی در آنجا تقسیم می شد، پر کرد (یارشاطر، ص85). با این حال نباید فراموش کرد که عراق برای بیش از هزار سال قسمتی از امپراطوری ایران بوده است و نه تنها کلانشهر تیسفون به عنوان پایتخت اشکانیان و ساسانیان در عراق قرار داشت بلکه قسمت اعظم بین النهرین جنوبی نیز مسکن ایرانیان و دارای شهرهای آباد متعدد بوده است. کریستن سن می نویسد: "سرزمین واقع بین دجله و فرات در دوره ساسانی بوسیله نهرها و ترعه های مرتب کاملا آبیاری می شد و حاصلخیز و آباد بود و در سراسر این ناحیه شهرهای بسیاری وجود داشت"(کریستن سن، ص593) در دوران اسلامی نیز حتی شهرهای تازه تأسیس مثل کوفه، بصره و بغداد مملو از ایرانیان بوده است. دکتر زرین کوب به نقل از اخبارالطوال می نویسد در دهه شصت قمری، اکثر سپاهیان مختار، ایرانی بوده اند به طوری که در اردوگاه جنگی او به ندرت صدای عربی شنیده می شد و سپاهیان او اکثرا از موالی (ایرانیان) بودند (زرین کوب،ص78). هر چند امویان بر برتری اعراب بر عجم تأکید فراوان داشتند و همین امر از دلایل سقوط آنان به دست لشکریان ناراضی خراسان شد ولی دربار عباسیان دیگر دوران سالاری ایرانیان بود که این روند با حضور خاندان برمک در دستگاه هارون الرشید به اوج خود رسید. برمکیان 17 سال کنترل کامل حکومت اسلامی را در دست داشتند. بعد از برامکه نیز نفوذ ایرانیان کاهش نیافت و تمام دوران مأمون و معتصم ادامه داشت و تنها در زمان متوکل که به محافظان ترک اتکاء ورزید به پایان رسید.
البته لازم به ذکر است این تقلید از دستگاه ساسانی نه تنها ناشی از نیاز اعراب به وام‌گیری از ملل متمدن‌تر بود بلکه نو مسلمانان خواه ناخواه بسیاری از آداب و رسوم و مهارتهای حرفه‌ای خود را به دستگاه اسلامی منتقل کردند- حتی امروزه برای ما ایرانیان باور کردنی نیست که چگونه زمانی نوروز در سر تا سر مملکت اسلامی از مصر تا عراق تا آسیای میانه جشن گرفته می‌شد. جشن مهرگان در دربار خلفا برگزار می‌شد و به رسم قدیم رعایا برای سلطان هدیه می‌برند (متز،ص466). عباسیان برای اداره حکومت نیاز به دیوانسالاران و اندیشمندان ایرانی داشتند. تقریباً تمام دبیران و کاتبان، ایرانی بودند، ساختار اداری و دیوانی ساسانیان حفظ شد و بسیاری بنیادهای اجتماعی دیگر از ساسانیان اخذ شد. دستگاه اداری ایرانی (دیوان) حتی خیلی قبل از عباسیان الگوبرداری شده بود؛ پیچیدگی‌های کارهای مالی و جمع‌آوری مالیات در سرزمین های پیشین ساسانیان سبب شد بنی امیه همان نظام موجود ساسانی را پذیرفتند و کارها را به دهقانان یعنی بزرگان صاحب زمين و مالكان ايراني كه صاحب منصبان اداري زمان ساسانيان از ميان آنها برمي‌خواستند، سپردند. همچنین منصب قاضی یعنی مردی که در علوم دینی تبحر داشته و محکمه‌های شرعی را اداره می‌کرده است از منصب موبدان زرتشتی الگوبرداری شده است. دریائی با استناد به قول مسعودی در کتاب مروج الذهب می نویسد، قاضی القضات اسلامی احتمالا همان "داور داوران" و سرپرست تمام موبدان بوده است (دریائی، ص138). از دیگر موارد، دستگاه برید بود که کارش رسانیدن سریع مکاتبات و اخبار، جمع‌آوری اطلاعات و رساندن فرمانهای خلفا به کارگزاران و عمال ایالتی بودکه عیناَ از الگوی ساسانی تقلید شده بود. مقال دیگر سیستم وقف است. در اواخر دوره ساسانی بنیادهای خیریه ای به منظور رستگاری روح نأسیس شد که پول آن صرف کمک به تنگدستان و احداث تأسیسات عام المنعفه می شد که بعد ها به الگویی برای «وقف» اسلامی تبدیل گردید.(دریائی ص87) در تقلید آداب درباری ساسانی، احسان یارشاطر به نقل از ربن لوی[1] در کتاب ایران و عرب‌ها می‌نویسد "خود را از چشم عامة مردم به دور داشتن، استفاده از پرده و پرده‌دار و دیگر آلات و اسباب شخصی، پاسداران و محافظان و حاجبان متعدد داشتن که مانع از آن دسترسی آسانی بود که اعراب حق خود برای دیدن رؤسای خویش می‌دانستند؛ پوشیدن جامه‌های تجملی ایرانی و برپاداشتن آداب و رسوم نوروزی نشان می دهد که تا چه حد حکومت اعراب تحت تأثیر روحیة ایرانی و فرهنگ شاهنشاهی ساسانی قرار گرفته بود." (یارشاطر،ص 31)
در كنار اين تقليدها از رسوم ايراني – ساساني و شگفت‌انگيزتر از آن، نفوذ ايرانيان نومسلماني است كه آراء و عقايد و رسوم خود را وارد دنياي اسلام كردند. ابن خلدون می نویسد: از شگفتی‌هایی که واقعیت دارد، این است که بیشتر دانشوران ملت اسلام، خواه در علوم شرعی و چه در دانش‌های عقلی، ایرانی هستند و همه دانندگان حدیث که آنها را برای اهل اسلام حفظ کرده بودند، نیز ایرانی بوده‌اند و تاریخ ثابت کرده که به جز ایرانیان، کسی به حفظ و تدوین علم امت اسلام قیام نکرد.(ابن خلدون،مقدمه،ص56) نه تنها تمام گردآورندگان صحاح سته ایرانی بوده‌اند بلکه مؤسس مذهب حنفی که امروزه یک سوم اهل سنت دنیا را تشکیل می‌دهند ایرانی و اهل بخارا می باشد. بسیاری از متکملین اهل سنت از قبیل ابوالهذیل علاف، ابراهیم سیار و عمروبن عبید نیز ایرانی بوده‌اند. بدین ترتیب به آسانی می توان ورود اندیشه های ایرانی و مذهب زرتشت را به آراء اسلامی پذیرفت، از جمله در حوزه زنان.
زن در ايران باستان نيز مانند بقيه نقاط جهان سير نزولي جايگاه اجتماعي‌اش را تجربه كرد. در حالي كه مطالعات و اكتشافات باستانشناسانه از تك همسري در قوانين حمورابي و ساكنان فلات ايران در دوران مادها و قبل از آن حكايت مي‌كند، در انتهاي دوران ساسانی با حرم يزدگرد سوم مواجه مي‌شويم همان كه بعدها الگوي دولتمندان مسلمان شد. كِنِدی در كتاب «فتوحات بزرگ اعراب» همراهان يزدگرد سوم در فرار از مقابل اعراب فاتح را اين گونه توصيف مي‌كند. "چهار هزار بردگان، آشپزها، پیشخدمت ها، مهتران، و منشيان، همسران و زنان ديگر به همراه پيران و خردسالان دربار ولي بدون حتي يك جنگجو" (کندی،ص187). يزدگرد اين قافله سنگين را همراه خود به سيستان و بعد خراسان كشاند. سرانجام اين بار گران را در داخل ديوارهای مرو در ماوراء النهر بجاي گذاشت، به تنهايي از شهر برون رفت و خسته و وامانده در ساحل رود مرغاب، به دست آسيابانی طماع كشته شد.
براي اين كه نشان دهيم چگونه مسلمانان از بسياري از الگوهاي ساساني در رفتار و پندار در مورد زنان پيروي كردند به مواردي چند از آداب و رسوم ساساني-ايراني كه مشابه اش را در تاريخ اسلام يا حتي نظرات فقهي و روايات اسلامي مي‌توان يافت اشاره مي‌كنيم.
به نظر می رسد وضعيت اجتماعي زنان در جامعه ی به شدت طبقاتي ايران قبل از اسلام، آشکارا ناهمگون بوده و حتي زنان یک مرد از نظر امتياز بسيار با هم فرق مي‌كردند.مردان مستطيع معمولاً یک يا دو زن اصلي با موقعيت اجتماعي ممتاز مي‌گرفتند. به اين زن كه مي‌بايست حتماً باكره باشد، پادشاه زن مي‌گفتند پادشاه زن سرپرست امور منزل و صاحب حقوق كامل همسر در آیين ساساني بود. در مقابل چكرزن به زنان بيوه‌اي مي‌گفتند كه براي بار دوم ازدواج مي‌كردند ظاهراً كنيزان زرخريد و همسران صيغه‌اي نيز در اين گروه قرار داشتند. خانم اصلي خانه كه امور منزل به تدبير او اداره مي‌شد همان پادشاه زن بود. زنان ديگر زيردستان و تحت امر او بودند. )بارتلمه، ص52). با این که در سیره پیامبر هیچگونه تمایزی از معاشرت ایشان با زنانشان گزارش نشده است ولی یکی دو قرن بعد دیگر این گونه زن داری طبقاتی، کاملا در جامعه مسلمانان جا افتاده بود و حقوق و موقعیت زن حره و کنیز تفاوت اساسی داشت. این تفاوت در حقوق حتی امروزه در فقه شیعه بین عقد دائم و صیغه قابل مشاهده است.
حرمسرا و تعدد زوجات
اعراب حرمسرا نداشتند كه اين امر اصلاً با خصوصيات جوامع ابتدايي سازگار نبود. عدم قدرت اقتصادی، عدم وجود دستگاه حاکمه مسلط و تفاوت کم بین مشاغل زن و مرد را شاید بتوان از عواملی دانست که امکان جمع کردن تعداد زیادی زن را به یک مرد نمی داد. به طور مثال عربستان در صدر اسلام، با این که قانوناَ هیچ محدودیتی بر تعداد زنان یک مرد نبود ولی عملا فقر اقتصادی و زندگی بدوی اجازه حرمسرا داری به آنان نمی داد؛ در ايران البته وضع فرق می کرد و حرمسرا از دوران هخامنشيان رواج داشت. در حالي كه در اوستا دليلي بر عموميت تعدد زوجات نيست و روي سخن با يک مرد و زن است، در دوران هخامنشيان طبقه مرفه آیين كهن تك همسري را فراموش كرده بود و تعدد زوجات رواج داشت. پلوتارک همخوابه های اردشیر را کمتر ازسیصد و شصت نمی داند (کسروی، ص210).
حسن آزاد مي‌نويسد: "حرم به معني دقيق كلمه به منطقه و حريم مقدسي گفته مي‌شد كه زنان درآنجا منزل داشتند، يعني آن بخشي از منزل كه خانواده يعني زنها و بچه‌ها در آن سكونت مي‌كرده‌اند و كاملاً به روي اجانب بسته بود... حرامسرا عبارت از ساختماني بود شامل حياط مشجر و گل‌كاري شده و آبدان (حوض) و ايوان و مهتابي و غيره كه زنان در آن زندگي مي‌كردند و غير از مردان خانواده، احدي در محوطه آن قدم نمي‌گذاشت مگر كنيزان و احياناً خادمان كه به عنوان خدمتكار در قسمت اندروني زندگي مي‌كردند"(آزاد،ص37). باید اضافه کرد اگر زمانی مردی فالگیر یا کسبه دوره گرد و غیره به داخل حرم خوانده می شد، زنان از پس پرده و یا با حجاب با او صحبت می کردند. بعداَ با پیشرفت دولت و ثروت، بزرگان و اشراف نیز مانند پادشاهان صاحب حرمسرا شدند. به طور مثال در دوران اشكانيان سورن[2] ، سردار اشکانی، كه پلوتارك در حق او مي‌نويسد از نظر ثروت و بزرگي و افتخار بعد از شاهنشاه بود، هنگام لشكركشي هزار شتر بار و بنه او را مي‌برد و دويست ارابه، مخصوص حمل همسران و همخوابگان او بود تا نمايشي از اهميت سياسي خويش داده باشد(حجازي،ص163). این وضعیت در زمان ساسانیان متداول تر شد، به خصوص دربار مجلل خسرو پرویز که مورخان نه تنها از وجود سه هزار زن در حرم او بلکه از تلاش بی‌‌وقفه او در فرستادن نامه به ولایات برای یافتن زنان مطلوب بیشتری، گزارش کرده اند. (کریستن سن،ص616).
در عالم اسلام، با سرازیر شدن ثروت به مناطق اسلامی و شکل گیری سلطنت امویان، حرمسراهای اسلامی نیز شکل گرفت. در نتیجه‌ی جنگ‌ها، روز به روز بر تعداد کنیز و غلام افزوده شد و هر مردی توانست چند کنیز و غلام در اختیار داشته باشد. هر چه از آغاز نهضت اسلامی دور می شویم عیاشی پادشاهان افزایش می یابد به خصوص خلفای بنی عباس که مجاور امپراطوری ایران و تحت تأثیر فرهنگ ایرانی و حرمسراهای ساسانی قرار گرفته بودند. به حکایت منابع تاریخی در دربار سلاطین و خلفا، غالباَ عده‌ی کثیری کنیزان و غلامان ماهروی محبوس و تحت نظر بودند تا مگر شبی شاه یا خلیفه با یکی از زنان درآمیزد، و اگر یکی از آن دختران با مردی ‌نرد عشق می‌باخت به شدیدترین وجهی کیفر می‌دید. در این دوره وقتی مسلمانان با زندگی تجملی آشنا شدند و به خاطر ثروت‌های بسیاری که در اثر فتوحات متعدد به چنگ آوردند، عیاشی‌های بی‌حدشان آغاز گشت و قضیه محدود ساختن زنان بیش از پیش شدت گرفت، و راجع به آن دقت‌های فوق‌العاده مبذول شد (آزاد، ص134).
بدین ترتیب است که شبیه سازی دستگاههای خلافت اموی و عباسی با امپراطوریهای روم و ایران وضعیت زنان مسلمان را دستخوش تغییراتی کرد که منجر به دوری هر چه بیشتر آنان از فعالیت های اجتماعی شد، امری که به کلی با اجتماعات بدوی اعراب و سیره پیامبر متفاوت بود و هر تاریخدان منصفی به آن اقرار دارد. جواهر لعل نهرو در کتاب "نگاهی به تاریخ جهان" می نویسد، "یک تغییر بزرگ و تآسف آور نیز تدریجاَ روی نمود و آن وضع زنان بود. در میان زنان عرب رسم پرده و حجاب وجود نداشت. زنان عرب جدا از مردان و پنهان از ایشان زندگی نمی کردند بلکه در اماکن عمومی حضور می یافتند، به مسجد ها و مجالس وعظ و خطابه می رفتند و حتی خودشان به وعظ و خطابه می پرداختند. اما عربها نیز بر اثر موفقیت ها تدریجاَ بیش از پیش رسمی را که در دو امپراطوری روم شرقی و امپراطوری ایران وجود داشت اقتباس کردند. عربها امپراطوری روم را شکست دادند و به امپراطوری ایران پایان بخشیدند. اما خودشان هم گرفتار عادات و آداب ناپسند این امپراطوریها گشتند. به قراری که نقل شده است محصوصا بر اثر نفوذ امپراطوری قسطنطنیه و ایران بود که رسم جدائی زنان از مردان و پرده نشینی ایشان در میان عربها رواج پیدا کرد. تدریجا سیستم "حرم" آغاز گردید و مردها و زنها از هم جدا گشتند" (نهرو،ج1ص328).
با کمال تاسف باید گفت قدرت و ثروت اولین عامل انحراف مسلمانان از سیره پیامبر و تعالیم اصلی اسلام شد. برای درک ابعاد این تغییرات کافیست که وضعیت صحابه در زمان هجرت را با وضعیت آنان در بیست سال بعد از رحلت پیامبر در گزارش تاریخ نویسان متقدم از قبیل مسعودی و ابن سعد مقایسه کنیم.بطور مثال مسعودی از ثروت زبیر، طلحه، عبدالرحمن عوف و سعد ابی وقاص و عده ای دیگر از صحابه گزارش کرده است. تنها زبیر هزار غلام و کنیز و همچنین اقامتگاههایی در بصره، کوفه، فسطاط و اسکندریه داشت (مسعودی،ج1،ص379). بعدها وقتی حکومت اسلامی تبدیل به پادشاهی موروثی شد، زنان زیادتری در دسترس مردان صاحب ثروت و قدرت قرار گرفتند و در واقع یک بی بندو باری جنسی به نام عدم محدودیت رابطه جنسی با کنیزان شکل گرفت. با اینحال باید یادآور شد اوج این بی بند و باری جنسی که توام با محدود کردن هر چه بیشتر زنان به اصطلاح "حره" بود، با هارون الرشید عباسی شروع شد. خلیفه اول و دوم عباسی با وفاداری به سنت عربی و وقت زیادی که برای بزانو درآوردن مخالفان و استقرار دولت عباسی سپری کردند، چندان راه عیش و نوش ساسانی را نپیمودند، بلکه این راه با هادی عباسی اندکی شروع و با پسرش هارون به اوج رسید.
دلبرکان آوازخوان
مسئله دیگر که باز هم با دیدگاه مساوات طلبانه قران هیچگونه همخوانی ندارد، تفاوت فاحش قوانین فقهی درباره زن آزاد و کنیز است که باز هم ریشه در وضعیت احتماعی مسلمانان در عصر اول عباسی دارد. در عصر اول عباسی بغداد نه تنها شاهد سرازیری ثروتی گزاف بود بلکه وجود خیل علامان و کنیزان یک مشخصه اساسی در جامعه اسلامی شده بود. البته پدیده برده داری امری شایع در جهان قدیم بوده و تنها اختصاص به امپراطوری عباسی نداشت. کنیزکان متشکل از خدمه های خانگی، مطربان و همخوابگان یک جنبه قوی زندگی اجتماعی میان اشراف در جهان باستان بودند. مجالس بزم ساسانی آن گونه که از اسناد مکتوب و ظروف منقوش بدست آمده از حفاری ها بر می آید، همیشه توأم با آواز نوازندگان و پایکوبی کنیزان بوده است. (دریایی،ص156). در عهد عباسی کنیزکان از همه نژادها و رنگها در بازار بغداد موجود بودند، حبشی، رومی، گرجی و چرکس و عربزادگان مدینه و طائف و یمامه و مصر که پدر و مادرشان برده بودند. عجیب تر این است که بنا به قول نویسنده تاریخ سیاسی اسلام، حتی بسیاری از دختران خانواده های فقیر خودشان را در بازار برده فروشان به معرض فروش می گذاشتند تا بتوانند در خانه های اشراف زندگی راحتی داشته باشند.(ابراهیم حسن،ج2،ص343).
مسئله مورد تأکید ما این است که در شرایطی که کنیزان نقش اساسی در یک جامعه بازی می کنند شکل گیری فقه در مورد حقوق زنان درآن جامعه بدون تأثیر از نقش اجتماعی کنیزکان نمی توانست باشد و البته نبوده است. لیلا احمد و قبل از او جرجی زیدان نویسنده "تاریخ تمدن اسلام" عقیده دارند آنچه که در اسلام به نام حقوق زنان مطرح شده کاملا تحت تاثیر بینشی بوده است که زن را کنیز و برده ی مرد می پنداشته است. (احمد،ص67 ، زیدان ج2،ص592)
امر رایج در آن زمان که علیرغم به ظاهر شرعی بودن آن، امروزه بسیار غریب می نماید این است که کنیزان نه تنها حجاب نداشتند بلکه یکی از مشاغل رایج آنان رقص و آواز و نوازندگی در مجالس مردان صاحب قدرت و ثروت بود. بعلاوه در مقابل آقای خانه و ارباب خود اصولا صاحب همان مقدار حق ناچیزی که فقها به زنان داده بودند هم نبودند که این امر معاشرت با آنان را دلنشین تر و شان و موقعیت زن "حره" را بیشتر به مخاطره می انداخت. صاحب کتاب "تاریخ سیاسی اسلام" چند نمونه از گفتارهای رایج درباره کنیزان را که در آن زمان شایع بود را ذکر میکند. جملاتی مانند: هر که مخارج اندک و خدمت خوب و رفع تکلیف خواهد کنیز گیرد؛ بحیرتم از آنکه از کنیزان بهره گرفته چگونه زن آزاد تواند گرفت؛ خرسندی در آمیزش با کنیزان است. باید اضافه کرد که تمام خلفای عباسی بجز سه تن کنیززاده بودند و بنظر میرسد که امامان شیعه متولد شده در دوره عباسی نیز تماما کنیززاده بوده اند. بنظر میرسد علاوه بر دلایل بالا یکی دیگر از دلایل تمایل مردان به کنیز دلیل جاحظ باشد؛ او دلپذیری بیشتر کنیزکان را نسبت به زنان پرده نشین تصدیق میکند و درباره دلیل آن می نویسد، "علت اینکه غالبا کنیز در نظر مرد عزیزتر از زن عقدی می شود این است که مرد پیش از خرید کنیز به همه چیزش رسیذگی و دقت می کند و اگر دلربا و دلنشین افتاد می خرد اما در مورد زن گرفتن، طرف مشورت فقط زنانند که مطلقا جاذبه زیبائی زن و نیازهای مرد را نمی فهمند، حال آنکه در شناخت حصوصیات دلپذیر زن، مرد بصیرتر است ولی زنان تنها ظاهر را می نگرند." (متز،ص406)
علاوه بر دلیل جاحظ، کنیزکان اجتماعی تر بوده و با مردان بسیار راحتتر برخورد میکردند زیرا آنان مجبور به پرده نشینی نبودند. بجای همسر صاحبخانه، از آنان برای پذیرائی مهمان استفاده می شد. در داستانهای هزار و یکشب شاهد روایات متعددی از کنیزکان ماهرو و باهوش و شرح پگونگی برخورد آنان با مردان هستیم – امری که بشدت زنان پرده نشین از آن نهی میشدند. متز می نویسد،اینان در پیشرفته ترین آداب اجتماعی مهارت و ورزیدگی داشتند و فرهیخته و زیبا و هنرمند بودند و قادر بر آنکه بی اضطراب، آزادانه با مردان صحبت کنند (متز،ص404). این زنان زیبا که با بچه دار شدن از "آقای" خود آزادی هم بدست می آوردند، طبعا از هر وسیله ای از جمله حیله و نیرنگ، برای رسیدن به هدف خود استفاده میکردند و این مردان صاحب قدرت بودند که از تمام مهارت و مواهب آنان بهره برده بدون آنکه محبور شوند حقی بیشتر ار حق یک برده به آنان دهند.البته نمي‌توان منكر شد كه مانند تمام جوامع در خانه‌هاي مردم معمولي زنان پا به پاي مردان در كشاورزي و بازار و صنعت فعاليت كرده، يار و همكار شوهر بودند و اين در دربارها و زندگيهاي اشرافي است كه زن به ابزار سرگرمي مردان تبديل مي‌شد. آنچه در دربار ساساني از وضعيت زن مشاهده مي‌شود همان است كه بعدها دردربار خلفاي عياش عباسي اتفاق افتادو بنا بر قاعده الناس علی دین ملوکهم قاعدتا نمی توانست به وضعیتی قانونی در میان مسلمانان تبدیل نشود.
پرده نشيني
رسم حرمسرا همه جا ملازم با پرده‌نشيني زنان بود. پلوتارك مورخ يوناني در مورد ايرانيان مي‌نويسد، بربرها در مورد زنانشان بسیار حساسند و دائم آنان را می پایند. نه تنها تماس با زنان پادشاه بلکه حتی نزدیک شدن به ارابه های آنان مجازات مرگ در پی دارد (حجازي،ص111)،(کسروی،ص209). بطور كلي مي‌توان گفت شهرنشيني باستان توام با پرده‌نشيني زنان، مخصوص طبقات مرفه بوده است و اين امر در تمام دنیای قدیم از چين تا ايران و روم عموميت داشته است و ریشه آن غیر دینی و بنا بر مقتضای جوامع باستان بوده است.
در مورد ايرانيان مؤلف كتاب "زن در ايران باستان" مي‌نويسد: "بطوري كه از اوستا و كتابهاي ديگر ديني ايرانيان باستان و مندرجات آنها و نيز اندرزنامه‌هاي ديني واخلاقي گوناگوني كه وجودداشته، استنباط مي‌شود رعايت حجاب در هيچ زمان تكليف و دستور ديني نبوده كه اجباري براي رعايت حفظ آن متصور شود و به نظر مي‌رسد كه جامعه ايراني از دوران باستان حفظ حجاب و پوشيده روئي را يك نوع وظيفه اخلاقي و سنتي مي‌دانسته‌اند كه رعايت آن به تدريج جزو سنن ملي و وظيفه اخلاقي، جا افتاده و پايدار مانده است" (علوی،ص52). رسمی که اعراب علیرغم سنت خودشان، نه تنها نتوانستند بر آن غلبه کنند بلکه در مقابل آن را پذیرفته و حتی وجه شرعی به آن دادند.
محققین خانه نشینی زنان ساسانی را در واقع نوعی مخفی کردن آنان تلقی میکنند. بدینگونه که طمع یک شاهزاده و یا موبد قدرتمند به زن و دختر دیگری، میتوانست به قیمت از دست رفتن زن خوشگل و احیانا جان مالک او تمام شود[3]. پرده نشینی زنان بنا بر تمام شواهد تاریخی در صدر اسلام و در فرهنگ اعراب معنا نداشت. هر چند که با تماس روزافزون با اقوام دیگر، بخصوص از زمان عمر بن خطاب به بعد، مسلمانان نیز در صدد یافتن شواهدی برای لزوم پرده نشینی زنان در قران برآمدند و کم کم آیه احزاب53، که به مردان مسلمان امر میکرد پرده ورودی حجره های پیامبر را بی مهابا بالا نزنند و سر زده بر زنان او وارد نشوند را شاهدی بر لزوم پشت پرده نشستن نه تنها زنان پیامبر بلکه تمام زنان مسلمان،یافتند؛ حال آنکه بنا بر شهادت تاریخنگاران، زنان پیامبر تا آخرین لحظه عمر ایشان آزادانه در انظار عموم میگشتند. البته باید اضافه کرد این رسم لااقل تا صد سال بعد نیز همه گیر نشده بود و به گزارش الاغانی حتی زنان خاندان اشراف عرب نیز همگی این رسم را رعایت نمی کردند[4]. بدين ترتيب با جرأت مي‌توان گفت: تقليد بسيار پادشاهان دوران اول عباسي از سنت‌هاي ايراني ساساني، یکی از موثرترین عوامل رواج پرده‌نشيني زنان در جوامع اسلامی بوده است.
زن در خانواده
در حالی که حقوق و اختیارات زنان جز در مواردی جزئی[5]، در قران و سیره پیامبردست کمی از مردان نداشت، در امپراطوري ساساني بنابر قوانين متداول از قديم زن شخصيت حقوقي نداشت يعني زن «شخص» فرض نمي‌شد بلكه «شيئ» تلقي مي‌شد. با اینحال کریستن بارتلمه می نویسد، "البته نبايد از نظر دور داشت كه حقوق زنان در طول حدود 400 سال حكومت ساسانيان يعني از سال 224 ميلادي كه بدست اردشير بابكان تاسيس شد تا سال 633 میلادی که تیسفون بدست مسلمانان افتاد، رو به تكامل بوده است بطوري كه در اواخر دوران ساسانی «شوهر مي‌توانست با يك سند قانوني زن را شريك خويش سازد و در اين صورت زن شريك مال مي‌شود و مي‌توانست معامله صحيحي با شخص ثالث به عمل آورد"(بارتلمه،ص40). که اینهم در واقع حدود همان اختیاراتیست که زنان پرده نشین مسلمان در قرون دو و سه میتوانستند بر اموال خودشان اعمال کنند. میدانیم که طبق فقه سنتی زن بدون اجازه شوهر و به فرض داشتن اموال، حتی برای سرکشی به اموال خودش نیز از خانه نمی توانست خارج شود.
در مورد حقوق چاكرزن و زنان صيغه‌اي و كنيزكان در منابع به جا مانده از دوران ساسانيان مدركي موجود نيست و بنظر مي‌رسد اينگونه زنان اصولاٌ از پشتيباني حقوقي بهره‌مند نبوده‌اند و همه جا روی سخن با پادشاه زن است (حجاري،ص237)، در واقع حقوقی مشابه حقوق شرعی زن صیغه ای و کنیزان در دوره اسلامی.
با اين كه مسئله ارث هميشه يكسان نبوده ولي معمولا همسر و پسران دو برابر دختران آنهم در صورتی كه دختران ازدواج نكرده باشند، ارث مي‌بردند. زنان ارث مي‌بردند و مالك ارث خود بودند كه مثلاً آنرا صرف كار خيری مثل ساختن آتشكده كنند. ولي وقتي زن شخصيت حقوقی نداشت طبعاً ثروت او نيز برای معاملات و خريدو فروش دراختيار شوهر قرار مي‌گرفت. روندی كه اروپا حتي تا قرن نوزده طبق آن رفتار كرد. در ثانی دختران و زنان بيوه و مطلقه كه شوهر نداشتند قدرت انجام هيچ نوع معامله‌اي را هم نداشتند. بدون بكارت زن به مقدار زيادي ارزش خود را از دست مي‌داد و به چاكرزن تبديل مي‌شد. ناگفته نماند چكرزن و فرزندانش، شبیه وضعیت زنان صیغه ای در عالم اسلام، حقي نداشتند (همان،ص233). دختران را در سنين كم و به محض اينكه بالغ مي‌شدند شوهر مي‌دادند. سن ازدواج در ایران باستان همان بود که بعد ها الگوی مسلمانان شد یعنی نه سال برای دختران و پانزده سال برای پسران؛ بنا بر اعتقادات زرتشتی این سن اهل بهشت در زندگی بعدی است (دریائی،ص172). اجازه پدر براي ازدواج دختر اجباري بودواگر پدر نبود مادر، عمو يا دايي لازم بود كه اجازه دهند. به زنان مهريه پرداخت مي‌شد و به دختران در حد توان جهيزيه مفصل مي‌دادند كه سهم‌الارث دختر محسوب مي‌شد. به غير از مهر كه به دختر تعلق مي‌گرفت، شوهر مبلغي به پدر دختر نيز مي‌پرداخت همان كه بنام شيربها هنوز هم در بعضي نقاط ايران مرسوم است. خواستگاري و انگشترزني نيز از رسوم دوران ساساني است.
ايرانيان با ديگر ملتها وصلت مي‌كردند ولي زن به غير ايراني نمي‌دادند، مشابه همان كه بعدها در فقه سنتي اجازه ازدواج زن مسلمان را با مرد غيرمسلمان نمي‌داد ولي در مورد مرد سخت‌گيري نمي‌كرد. اعراب نيز با اينكه از تمام ممالك اسلامي و كفر زن مي‌گرفتند زن به غير عرب نمي‌دادند. در حالی که دقت در سیره پیامبر و خطابات قرانی هیچ دلیلی بر اطاعت مطلق زنان از شوهرانشان بدست نمیدهد، در اخلاق ساسانی بالاترین وظیفه و فضیلت محسوب می گردید. كتاب "صددر" زن خوب را چنين توصيف مي‌كند: "دست اطاعت جفت كرده به نزد شوهر بيايد و ببيند كه او چه مي‌خواهد و خواهش او را به انجام برساند اين چنين زني است كه مينوي خرد مي‌گويد بايستي بيشتر از او مراقبت كرد زن مستور، پسربرنا، و آتش را"(علوی،ص15). بعدها مشابه این احکام را بوفور در روایات اسلامی و احکام شرعی درباره زنان میبینیم، احکامی که اطاعت از شوهر را امری در حد اطاعت از خدا و رسول اعلام و امر شراکت در ازدواج را که با توافق دو انسان ذاتا برابر در پیشگاه الهی شروع میشود با هزار تبصره و دلیل تراشی، به یک رابطه نابرابر در حق و تکلیف میان آندو بدل میکند.
مجازات زن خاطي بدست شوهرش انجام مي‌گرفت و بر عدليه محول نمي‌شد. اصولاً قتل زن به دست شوهر يا پسر و دختر به دست پدر يا برادر از مواردي بود كه به خانواده مربوط مي‌شدو جز حقوق عمومي نبود. (حجازی،ص176) اجازه كشتن زن خيانتكار، بدون هيچ مجوز قرآني، در فقه سنتي بر مرد مسلمان نيز در شرايط خاص داده شده است. همچنین زن در دوران ساساني اجازه طلاق نداشت و جدایي در صورت رضايت مرد انجام مي‌گرفت البته شوهر نيز بدون هيچ دليل محكمه پسندي نمي‌توانست زن خود را طلاق دهد. در عين حال زني كه طلاق بخواهد و شوهر او راضي باشد، مقداري از اموالي كه شوهر بدو داده بايد پس مي‌داد. چيزي شبيه طلاق خلع و مبارات در فقه اسلامي.
در حالی که جامعه اولیه مسلمانان هیچ حساسیت خاصی به مسئله بکارت زن نداشت و زنان به راحتی به ازدواج دوم و سوم مبادرت میورزیدند بدون اینکه شان و یا حقوقشان در ازدواج های بعدی کاهش یابد، در جامعه ساسانی نه تنها ازدواج بیوه زن مذموم بود بلکه اصولا بیوه زن حق و حقوق یک زن شوهر دار را نیز نداشت. در کتاب دینكرد اشاره‌اي است كه بيوه زن تا مي‌تواند نبايد در فكر شوهر تازه بيفتد مگر اینکه فرزند نداشته باشد (حجازی،ص240). بارتلمه نیز از یک منبع ساسانی نقل میکند که کسی که پدر و مادر ندارد مانند بیوه زن است که همه چیز را از او میگیرند و او نمی تواند از خود دفاع کند(بارتلمه،ص53). با اینکه مسلمانان از نمونه های برجسته صدر اسلام مثل حضرت خدیجه و زنان برجسته ای مانند اسماء بنت عمیس که همسر جعفر طیار، ابوبکر و حضرت علی شد، خبر داشتند،اين نوع اظهارنظرها را بعدها در دوران عباسي از انديشمندان اسلامي هم مي‌شنويم. متز به نقل از كتاب الفصول جاحظ، می نویسد، خوارزمي به مناسبت ازدواج مادر ابن مسكويه بدو نوشت: پيش از اين دعا مي‌كردم كه عمرش طولاني شود و سايه‌اش از سرت كم و كوتاه نگرددو اكنون از خدا مي‌خواهم كه مرگش را زود برساند و جانش را بستاند كه بهترين داماد گور است و بهترين پوشش كفن، بر دستبرد روزگار غم جانكاه مخورو خدا را شكر كن كه او عاق نوشدو جفا كردو تو از كودكي جز نيكي با اونكردي و اكنون كه تو بزرگ شدي و اودنبال مراد خويش رفت، پس خوبي تو دو بالاست و اجرت با خدا. (متز،ص406)
پوشش
اصولاً در دوران باستان لباس زن و مرد فرق چنداني نداشت و هر چه جوامع ابتدائي‌تر بود اين مشابهت بيشتر بود. قديمي‌ترين بقاياي تمدن ايراني توسط يك هيئت روس در دره پازيريك در جنوب سيبري كشف شده است. مدارك بدست آمده به احتمال نزديك به يقين متعلق به قرن پنجم قبل از ميلاد است. نقوش موجود بر روی بقایای یک فرش حاکی از شباهت بسیار زیاد لباس زنان و مردان است. فرضيه‌اي كه توسط هرودوت تاييد شده است. او نقل مي‌كند كه خشايار به دليل قولي كه به يكي از محبوبانش داده بود به او لباسي هديه داد كه زن خودش براي اودرست كرده بود و اين سوگلي بدون تأمل اين لباس جالب و بسيار زيبا را در ملاء عام پوشيد. (پور بهمن،ص73-75).
به نظر می رسد آنچه که اعراب از ایرانیان تقلید کردند پوشش سر تا پای زنان است. غیر از مسئله پرده نشینی زنان که از طریق اشراف رسم مسلمانان شد، زنان عرب رسمی برای پوشاندن تمام بدن در یک پارچه سراسری نداشتند، آنچه که امروز در روپوش زنان مسلمان نه تنها در ایران بلکه در بسیاری از کشورهای عربی و حتی خود عربستان شاهد آن هستیم. اعراب حتی امروزه بسختی جوراب بپا می کنند و پارچه ای که تا امروز روی سر میگذارند قبلا تنها وسیله ای برای حفظ سر از آفتاب و خاک بوده است. دریائی می نویسد متون رزتشتی تاکید فراوان بر ساده و پوشیده بودن لباس زنان دارد، بخصوص پوشاندن سر و پاهای زنان بسیار اهمیت داشت و این امر در اصطلاح "بی سر و پا" در زبان فارسی نماد یافته است (دریائی،ص171). البته بنظرم با توجه به لباس زنان ساسانی، منظور دریائی نه فقط سر و پا بلکه از سر تا پا است. لباس زن ساساني نيز به پوشيدگي لباس اجدادشان ولي البته با تزئينات بيشتری همراه بوده است، پيراهنهاي بلند و پرچين و گشادبعلاوه زيورآلات فراوان. چادر ایرانی كه در تمام ازمنه همراه زن ايراني است در واقع پارچه‌اي گشادو پرچين بود كه روي لباسهاي ديگر مي‌پوشيدند و تا وسط ساق پا مي‌رسيده است (حجازی،ص249). بیژن غیبی در دائره المعارف ایرانیکا می نویسد، حداقل از زمان هخامنشیان ملکه های ایران از چشم مردم پنهان نگاه داشته میشدند. زنان اشراف در ارابه های پرده دار حمل میگردیدند. در داستان ویس و رامین، مربوط به زمان اشکانیان، می بینیم ویس نه تنها پشت پرده نشسته است بلکه بر چهره نیز نقاب دارد. بطور کلی باید گفت در ادبیات فارسی در ازمنه متفاوت به موارد زیادی بر میخوریم که زنان از طبقات مختلف اجتماعی چادر و یا اقسام دیگر سرپوش در بر دارند (ایرانیکا، مدخل چادر).
علاوه بر آن، در حالی که آیاتی از قران که درباره لزوم پوشیدگی و عدم تزئین زنان صحبت میکند به صراحت دلیل این امر را آزار ندیدن زنان و برای حفظ مصالح آنان عنوان میکند (احزاب،آیه 59)، متون ساسانی تاکید بر گمراه نکردن مردان دارد. در کتاب ارداویرافنامه گفته شده است که: زنانی که چهره خود را آرایش میکنند و از گیسوی دیگران برای آراستن خود استفاده میکنند (کلاه گیس) و باعث گمراهی مردان میشوند به دوزخ میروند (دریائی،ص171). اگر به روایات و ادبیات مسسلمانان، بجز قران، بنگریم رد پای این عقیده زرتشتی را در آنها بسیار بیش از استدلال قرانی دائر بر مصلحت شخصی زنان، در این باره خواهیم یافت.
بايد توجه داشت كه چادر ساساني اساساً به منظور پوشاندن تمام موهاي سرو حتي صورت، كه در آئين ايران اسلامي طي قرون متمادي استفاده شد و مي‌شود، نبوده است و بيشتر به منظور پوشش بدن و تزئينات زنانه بکار برده شده است.
دشتان
امري كه بيش از همه براي خواننده امروزی عجيب مي‌نمايد حساسيت فوق‌العاده ايرانيان قديم به عادت ماهانه زنان است. آن را پليد شمرده و انواع تحديدات را براي آن قائل مي‌شدند اين دوره كه دشتان ناميده مي‌شد در معرض انواع توجيهات و مقررات اجتماعي و ديني قرار گرفت و درآخر به فرودستي زن انجاميد. بر اساس دين زرتشت حتي نزديك شدن به آب و آتش نيز در ايام حيض ممنوع بوده است گر چه مجازات نداشته است اما مرد مي‌توانست به موجب آن زن را طلاق دهد. (عيسي زاده،ص48) در كتاب ارداویرافنامه كه چيزي شبيه داستان معراج مسلمانان است مي‌خوانيم: جايي فراز آمدم وروان زني ديدم كه ريم و پليدي مردمان را تشت تشت برای خوردن به وی مي‌دادند پرسيدم كه: اين تن چه گناه كرد كه روان چنان پادافره برد؟ سروش پرهيزگار و ايزد آذر گويند كه: اين روان آن زن دروند است كه به هنگام دشتان از مرد دوري نجست و آيين را پاس نداشت و به آب و آتش رفت. (حجازی، ص173)
از ديگر مواردي كه مرد مي‌توانست زن را طلاق دهد پنهان نمودن ايام قاعده از شوهر بوده است. در ونديداد براي كسي كه نزد زن حائضي برودو نزد او بنشيند، سي ضربه تازيانه درنظر گرفته شده است. (همان،ص174) اگر زنی در دوران قاعدگی مبادرت به آمیزش جنسی میکرد مستحق مرگ بود (دریائی،ص171). در ايام دشتان از زن حتي انتظار انجام كار خانه نيز نمي‌رفت. شايست ناشايست در اجتناب از زن حايض مي‌گويد: غذايي كه در سه قدمي زن حائض است بوسيله او نجس مي‌شود و شدت اين مسئله تا بدانجاست كه غذاي صبح زن حائض به درد ظهر و غذاي ظهر او به درد شام خودش هم نمي‌خورد. (حجازی،ص174) در بعضي ازمنه، محلي بنام دشتانكده وجود داشت كه زنان در ايام حيض به آنجا منتقل مي‌شدند كه نجاست آنان منزل را آلوده نكند. متون دين زرتشتي مشحون از احكام در مورد دشتان است. دریائی مینویسد، "تا همین اواخر کلبه های کوچکی در روستاهای زرتشتی کرمان وجود داشت که احتمالا دشتستان بودند" (دریائی،پاورقی ص171)
به هرحال بعدها در احكام اسلامي ناظر اين حساسيت به عادت ماهانه هستيم. و البته بدون هیچ شاهد قرآنی که زنان را در دوران عادت ماهانه از نماز و روزه منع کند، در حالی که قرآن اشخاصی را که از روزه معاف هستند دقیقا مشخص کرده است و زنان حائض جز آن نیستند. ابن سعد روایتی نقل می کند که جای پرسش دارد و علما باید جواب آن را بدهند: "مادر عطیه افزوده است که عمر از سوی رسول خدا(ص) ما را فرمان داد که در نمازهای عیدهای فطر و قربان زنانی را که در حال حیض و نوجوان هستند از شرکت در آن باز داریم و شرکت در نماز جمعه بر ما واجب نیست و ما را از شرکت در تشییع جنازه نهی کرد.(ابن سعد،ج8،ص3) پس نمازهای یومیه آیا مشمول این تبصره نبوده است و حائض و نوجوان آنرا بجا میآوردند؟ آیا همین موارد بالا هم از ابداعات عمر و دیگر مسلمانان بوده است؟
ناگفته نماند در دوران ساساني، برعكس دوران اسلامي در ايران، زنان ممتاز در اجتماعات رسمي حضور داشتند و اين بطور واضح در نقوش بجامانده از آن دوران در نقش رستم، نقش رجب، سرمشهد و کوه خواجه و ... پديدار است. در اين تصاوير «همسران شاهان و زنان درباريان در مراسم گوناگون با كلاه و بدون كلاه و با چتر يا بدون چتر در كنار مردان حضور مي‌يافته‌اند.» (حجازي،ص246) زنان ممتاز حتي بر تخت شاهي نشسته‌اند، امري كه در سلسله‌هاي پادشاهي بزرگ ايراني در دوران اسلامي از قبيل صفويه و قاجار ديگر هرگز تكرار نشد، و نه در مهد تمدن اسلامي و سرزمين‌هاي عربي.
پانوشت ها:
[1] Reuben Levy
[2] سورن در واقع نام یک خاندان اشرافی بود و سورن مذکور یکی از افراد این خاندان بوده است.
[3] آقای مطهری داستان طمع انوشیروان به زن یکی از افسرانش که منجر به طلاق زن از طرف شوهر شد را نقل کرده است.
[4] برای اطلاع بیشتر به الاغانی عربی چلد 16 در شرح احوال سکینه بنت الحسین مراجعه کنید
[5] بنظر نگارنده آن اندک تفاوت نیز ناشی از ملاحظه وحی درباره ظرفیت اجتماعی و اخلاقی جامعه عصر ظهور بوده است.
فهرست منابع
آزاد، حسن، پشت پرده های حرمسرا، ارومیه: زمستان 1357
ابن خلدون, ابوزید عبدالرحمن بن محمد. تاریخ ابن خلدون. تهران: پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی, 1383.
ابن سعد, محمد. طبقات کبری. مترجم دکتر محمود مهدوی دامغانی. 8 جلد. تهران: انتشارات فرهنگ و اندیشه, 1374.
بارتلمه، کریستیان، زن در حقوق ساسانی، ناصرالدین صاحب الزمانی، تهران: موسسه عطائی، 1337
پور بهمن, فریدون. پوشاک در ایران باستان. هاجر ضیاء سیگارودی. تهران: امیرکبیر, 1386.
جریر طبری, محمد ابن. تاریخ طبری. ابوالقاسم پاینده. تهران: اساطیر, 1375.
جعفریان, رسول. نگاهی به ادوار تمدن اسلامی. سایت تخصصی تاریخ اسلام
حجازی, بنفشه. زن تاریخ: جایگاه زن در ایران باستان. تهران: قصیده سرا, 1385.
حسن, حسن ابراهیم. تاریخ سیاسی اسلام. ابوالقاسم پاینده. تهران: بدرقه جاویدان, 1389.
دریائی، تورج، شاهنشاهی ساسانی، مرتضی ثاقب فر، تهران: ققنوس، 1383
زیدان، جرجی، تاریخ اسلام و عرب، کتابخانه دیجیتال نور
شاکد، شائول، از ایران زردشتی تا اسلام، مرتضی ثاقب فر، تهران: ققنوس 1381
علوی، هدایت الله، زن در ایران باستان، تهران، هیرمند، 1378
عیسی زاده، راضیه، زنان ساسانی، از فرمانبری تا فرمانروائی، سودابه بلالی، تهران، نشر موج، 1387
غیبی، بیژن، دائره المعارف ایرانیکا، مدخل چادر
کریستن سن، آرتور، ایران در زمان ساسانیان، رشید یاسمی، تهران: دنیای کتاب، 1332
کسروی، احمد، ایرانیان و یونانیان به روایت پلوتارخ، نسخه الکترونیک
متز، آدام، تمدن اسلامی در قرن چهارم، علیرضا ذکاوتی قراگزلو، تهران، امیرکبیر
مسعودی، علی بن حسین، مروج الذهب و معادن الجواهر. تهران: شرکت انتشارات علمی فرهنگی, 1382.
نهرو, جواهر لعل. نگاهی به تاریخ جهان، محمود تفضلی. تهران: امیرکبیر, 1388.
یارشاطر, احسان. حضور ایرانیان در جهان اسلام، فریدون مجلسی، تهران، مروارید، 1381.
Ahmed, Leila, WOMEN AND GENDER IN ISLAM, historical roots of a modern debate. New Haven: Yale University Press, 1992,
Kennedy, Hugh. The Great Arab Conquests: How the Spread of Islam Changed the World We Live In. Da Capo Press, 2007.
Mernissi, Fatima. The Veil and the Elite Men: A Feminist Interpretation of Women's Rights in Islam, Trans. Mary Jo Lakeland. Basic Books, 1992