۱۳۹۰ خرداد ۲۹, یکشنبه

ماهيت زور يا اعمال اقتدار در جنگ نرم+ دو ویدئوی جالب در همین مورد

ماهيت زور يا اعمال اقتدار در جنگ نرم با ماهيت آن در جنگ سخت متفاوت است. زور يعني ايجاد تغيير در رفتار ديگران، بر خلاف ميل آن‌ها. در جنگ نرم همين اتفاق رخ مي‌دهد و ممكن است خلاف ميل فرد باشد اما فرد خودش آن را چندان احساس نمي‌كند. و به صورت نا خود آگاه در راستاي تحقق اهداف دشمن خارجي ) استعمار گران و اشغالگران ) و يا تحقق اهداف و حفظ م...واضع دشمن داخلي (حاکمان و رهبران استبداد گر) گام بر ميدارد.در واقع هدف اصلي هر ديکتاتوري از به راه انداختن جنگ نرم ، خريد هرچه بيشتر زمان و موقعيت براي به بند کشيدن و ناتوان کردن مردم و چپاول دارئي ها و ذخاير آنهاست و تسليهات و مهمات اصلي اش را جــــــهل ( نا آگاهـــي ) و انواع ضعفهاي شخصيتي موجود در هواداران و مخالفان ديکتاتور تشکيل ميدهند و با اعمال مديريت ، روي مهمات جنگي مذکور ، علاوه بر هوادران خودش ، بسياري از مخالفان و دشمنان سرسختش را نيز ، بدون اينکه بفهمند ،تحت کنترل و فرمانبرداري خود در مي آورد تا با پرداخت کمترين هزينه به هدفش برسد .زيرا همانطور که گفته شد ،بيشتر نيروي انساني و همه مهمات جنگي اش ، توسط دشمنانش که مردم همان کشور هستند تامين ميشود و او فقط براي فراهم نمودن شرايط تبلور و بروز جهل و فرمايگي دشمنانش در صورت لزوم گامهايي بر ميدارد ) . فراموش نکنيم،هدف اصلي هر ديکتاتوري از به راه انداختن جنگ نرم ، خريد هرچه بيشتر زمان و موقعيت براي به بند کشيدن و ناتوان کردن مردم و چپاول دارئي ها و ذخاير آنهاست.

 ديکتاتور ها براي رسيدن به اين هدف، از 3 استراتژي کلي که معمولا ، به طور همزمان و به موازات يکديگر اجرا ميشوند ، استفاده ميکنند:
- تطميع و فريب اذهان آگاه و خردگراي جامعه
- تلاش براي مشروعيت بخشيدن به ساختار کلي حکومت، نزد اذهان عمومي جامعه
- مانع تراشي براي آن دسته از آگاهان جامعه که به هيچ قيمتي راضي به سکوت و مسامحه با ديکتاتور نميشوند و در دام هاي فريبنده و گمراه کننده اش(گزينه ا) گرفتار نميشوند 
در این پست ، به بررسی گزینه اول میپردازیم .
.........................................................................................
تطميع و فريب اذهان آگاه و خردگراي جامعه :
به گفته سقـــراط"فرق انسان با حيوان در کنترل هواي نفس و هوسهاست . "
توانايي ها و حقوقي مثل خوردن ،آشاميدن ،خنديدن و گريستن ، حرف زدن ، رقصيدن ، مهرباني ، خشم ،عشق ، سکس ، غرور ،رفاه و آسايش و .... در واقع بخشي از غرايز ذاتي موجود در همه انسانها ميباشند (نفس عماره) تا با به کارگيري و بهره بردن درســـــت ، به انـــــدازه ،به جـــــا و به موقــــــع از آنها ،علاوه بر لذت بردن از لحظات عمرشان ، بتوانند به رشد و تعالي مادي و معنوي در عرصه هاي مختلف زندگي ،دست بيابند . اما از آنجا که انسان به عنوان اشرف مخلوقات ذاتا، داري نيروي شعور و اراده (ضمير ناطقه) است و بايد با بوسيله همين نيرو ، براي موقعيتهاي گوناگون زندگي اش تدبير و تصميم گيري کند ، در بسياري موارد در تشخيص و اجراي درســـــت ، به انـــــدازه ،به جـــــا و به موقــــــع غرايزش دچار اشتباه ميشود و همين اشتباهات، سطح کيفي شخصيت او به عنوان يک انسان را ، دچار افت و ريزش مينمايد و به گفته سقراط ، او را مبدل به يک حيوان ميکند.
پس ميتوان هواهاي نفساني را به سه دسته زير تقسيم بندي نمود:

-  ثروت اندوزي و مکنت (رفاه فردي و اجتماعي که با ثروتش فراهم ميکند
-  قدرت طلبي و کسب شهرت و عنوانهای مورد ستایش در میان عموم مردم
-  شهوتراني و لذت جویی در زمینه های مختلف

که در واقع همه موارد مذکور مثل خوردن و آشاميدن هریک به نوعي از غرايز طبيعي انسانها به حساب مي آيند و بر اساس اجماع علمي همه روانشناسان جهان ، کسي که چنين غرايزي را نداشته باشد،يک انسان نرمال نيست . اما هنگاميکه ميــــزان انجام دادن يا بهره بردن از آنها به قيمت نقض حقوق سايرين ، آسيب رساندن به جسم و روح خودشان و به طور کلي ،زير پا گذاشتن "خط قرمزها و ارزشهاي انساني و شرافتشان "تمام شود، مبدل به همان هواي نفس و هوس هايي ميشوند که ميتوانند به انسانها، ماهيت حيواني ببخشند.
در هريک از اين زمينه ها ، هرچه انسانها با استعدادتر و تواناتر باشند ، بيشتر از سايرين در معرض عدول از حد و حريم انسانيت و افتادن به دامهاي اهريمني قرار ميگيرند . لذا با توجه به نتايج تحقيقات و مشاهداتي که دال بر، برتري کيفي و کمي سطح استعداد و توانايي در اين غرايز سه گانه در شخصيت اکثر مبارزان آزاديخواه و چهره هاي موثر و صاحبنام تاريخ مبارزات آزاديخواهانه مردم جهان ميباشد، استفاده از حربه هاي جنگ نرم ، ميتواند تاثيرات به سزايي براي کنترل ، تغيير و مديريت رفتارشان داشته باشد و نيروي آنان را به صورت معکوس و در جهت ضربه وارد کردن به خودشان استفاده نمود.

پس با توجه به آنچه گفته شد ، ميتوان اين را هم نتيجه گرفت که خوي حيواني يا همان شيطان دروني انسانها ، به اشکال مختلفي لگام گسيختگي ميکند و آنان را به دنبال خود ميکشد . به همين دليل ، از ويژگيهاي ديگر چهره دروني يا همان فطرت انسانها اين است که بر خلاف چهره ظاهري آنان ميتواند به صورت لحظه اي از وضعيتي به وضعيت ديگر تغيير يابد و از ميانگين لحظاتي که ذات انساني يا حيواني داشته اند ، ماهيت پليد يا ماهيت خوب آنان رقم بخورد . به همين دليل ، در جنگهاي رواني يا همان جنگهاي نرم ، پيروزي يا شکست هر يک از انسانها، با توجه به توانايي ها و واکنشهايي مختلفي که در شرايط و موقعيتهاي مختلف از خود نشان ميدهند و جمع جبري نمرات مثبت و منفي که ميتوان گفت به صورت لحظه اي کسب ميکنند رقم ميخورد.

با توجه به اينکه شخصا ، دنيا را شعورمند ميدانم و معتقدم کوچکترين و ذره بيني ترين اتفاقاتي که در جهان هستي مي افتد ، تصادفي و بي دليل و منطق نمي باشد ،بعد از کلي فشار آوردن به مغز خودم و پس از ساعتها تحقيق و بررسي ، سرانجام با کنار هم قرار دادن قواعد رياضي جبر و احتمالات و معادلات در جه دوم و سوم ، که در یک بازه زمانی خاص و با استفاده از معادلات انتگرال و دیفرانسیل بررسی و محاسبه میشوند، همچنين انديشه ها و نظریه های فيلسوفان برتر تاريخ جهان ، مثل افلاطون ،ارسطو ، سقراط و حکيم عمر خيام به نتايج جذاب و پيچيده اي رسيدم که فکر ميکنم بي ارتباط با فيلم جنجالي ماتريکس نباشد.
.
اما به ربان ساده و عامیانه ،در يک دسته بندي کلي و بدون در نظر گرفتن قوانين رياضي جبـــــر و احتمالات ميتوان گفت :

"
بعضي ها در مقابل طمع ثروت، ناتوان ميشوند . ولي درمورد قدرت طلبي وشهوتراني ، به خود مسلط هستند و به خاطرشان، تن به هر ذلت و بلاهتي نميدهند. "

"
بعضي ديگر در زمينه قدرت و منزلت اجتماعي لگام گسيختگي ميکنند ولي دردو موردديگر، خودشان را به خوبي مهارميکنند و به خاطرشان، تن به هر ذلت و بلاهتي نميدهند. "

"
بعضي ديگر هم در مقابل اشکال مختلف شهوتراني، و ارتباطاتشان با جنس مخالف ،کنترل مناسبي از خود ندارند ،اما نه گرفتار طمع مال دنيا و نه قدرت طلبي وجبران عقده ها و کمبودهاي شخصيتي ميشوندو به خاطرشان، تن به هر ذلت وبلاهتي نميدهند. چه بسا،بسياري از سرمايه هاي مادي ومنزلتهاي اجتماعي خود را هم ،براي امنيت و رفاه ساير انسانها هزينه ميکنند و ذره اي هم به رويشان نمي آورند. "

اما متاسفانه يا خوشبختانه ، رفتاروکردار خوب و پاک انسانها،معمولا قرباني حقارت و ناتواني آنان در عرصه هايي ميشود که حريف هواي نفس و اميال سرکش خود نميشوند و از آدميت ، تنها يک روکش را با خود حمل ميکنند که بعضا لکه هايي از آدميت نيز ، در زير آن روشن و خاموش ميشود.
يعني آزادگي و آزادي  انسانها (مخصوصا زمانیکه در عرصه رویارویی با ترفندهای جنگ نرم  قرار میگیرند ، بیش از هر چیز دیگری ،در گرو شرافتمندي و انسانيت آنها است ، نه کاغذ پاره هايي که به عنوان مدارک دانشگاهي دارند  و نه تعداد سالهايي که در زندان بوده اند و همچنين سالهايي که در اروپا و امريکا سکونت داشته اند . و نه شعارها و لافهايي که اينجا و آنجا سر ميدهند و بعضا با نگاهي عاقل اندر سفيه براي ديگران نيز موعظه ميکنند . مثلا ميتوان اثبات نمود ، بعضي از حضرات که به واسطه برخي ملاکهاي احمقانه و عوام فريبانه ، خود را آزاده و سايرين را برده قلمداد کرده و براي ايشان نسخه هاي رمز گشا  تجويز ميکنند ، خود در جايگاه يک انسان ، در بدترين وضع و حالي هستند که يک برده ميتواند داشته باشد ، اما خودشان متوجه نيستند و اين همان نکته ظريف و شگرد طلايي به کار گرفته شده توسط  طراحان جنگ نرم است.
پس يادمــــــــان نرود ......
تن آدمي شريف است به جان آدميت
نه همين لباس زيباست نشان آدميت


پاينده و جاويد ايران
خاک پاي همه سربازان راستين و آزاديخواهان فهيم ايرانزمين
Marshal.Rainbow





هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر