۱۳۹۰ آبان ۷, شنبه

شايعه از نگاه روان شناسي





شايعه از نگاه رون شناسي
  شايعات گاهي بيش از آن چه به نظر مي آيند بر روح و روان مردم تاثير مي گذارند. تاثيراتي که شايد در مرحله اول چندان آشکار نباشند. در مورد شايعه پايان يافتن جهان در سال 2012 و تاثيرات رواني آن با دکتر مهدي دوايي روان شناس به گفت و گو نشسته ايم.

آقا دکتر، در مورد شايعه 2012 و تاثيرات مطرح شدن چنين شايعاتي بر روح و روان مردم دنيا مي خواهيم نظر شما را به عنوان يک رون شناس بپرسيم.
به نظرم نه تنها اين مساله، بلکه هر مساله ديگري که مي تواند به نحوي موجب نگراني از آينده شود مي تواند تاثيرات منفي بر روح و روان افراد داشته باشد. ممکن است نگراني از اين باشد که من همين امروز که به خيابان مي روم با يک ماشين ديگر تصادف نکنم يا نگراني از قبول نشدن در کنکور يا نقطه اوجش که در شايعاتي نظير پايان يافتن جهان مطرح مي شود.
معمولا چه افرادي بيشتر تحت تاثير اين نوع شايعات قرار مي گيرند؟
به طور کلي بيشتر کساني از شايعات تاثير مي پذيرند که احساس امنيت کمتري مي کنند و دايم مي خواهند بدانند که آينده چه مي شود.
گاهي اوقات هم افراد عقلا و شرعا چنين مواردي را نمي توانند بپذيرند، اما باز ممکن است در عمق درونشان ترسي ناخودآگاه از اين مساله را احساس کنند. به نظر شما وقتي اين شايعات مطرح مي شود افراد چگونه بايد با آن برخورد کنند؟
براي اين که به اين پرسش پاسخ دهم خوب است که نخست قدري ريشه اي تر رفتارهاي انسان را بررسي کنيم. انسان ها بنا به انگيزه رفتارهاي خود در 4 مرحله ممکن است قرار بگيرد.
مرحله اول اين است که انسان کاري را انجام مي دهد به خاط اين که تشويق کوتاه مدت را دريافت کند و يا اين که از يک تنبيه کوتاه مدت دور شود. مثلا بچه اي ممکن است کاري را انجام بدهد با اين انگيزه که اين هفته پول توجيبي بيشتري از پدرش دريافت کند.
در مرحله دوم انسان رفتاري را انجام مي دهد براي اين که در دراز مدت سودي به او برسد، مثلا يک سرمايه گذاري بلند مدت انجام مي دهد يا اين که من الان صدقه مي دهم با اين انگيزه که بلايي که در آينده ممکن است به وجود بيايد از من دور شود.
مرحله سوم اين است که من کاري را انجام بدهم، نه به خاطر پاداش يا تنبيه بلکه فقط به اين دليل که انسانيت چنين حکم مي کند، يعني آن چه به نظرم از نگاه انسانيت و اخلاق درست مي آيد همان را انجام مي دهم و به نتيجه اش کاري ندارم. مرحله چهارم مرحله اي است که به تعبير دکتر فرانکل يک "او" در زندگي انسان تعريف مي شود که انسان همه رفتارهايش را به خاطر اين "او" انجام مي دهم. يعني من زندگي مي کنم به خاطر او، کاري را اگر او بگويد بکن انجام مي دهم، اگر بگويد نکن انجام نمي دهم. اين "او" به زندگي ما معنا مي بخشد و هر چه ما به آن نزديک تر شويم معناي زندگي را بهتر درک مي کنيم.
از نظر روان شناسي مهم است که اين او چيزي نباشد که فکر و دغدغه از دست دادنش کا را دچار اضطراب کند و در کاينات هر چه مي گرديم تنها موجودي که اين خصوصيات را دارا است خدا است در واقع وقتي خداوند "اوي" اول زندگي ما شد به نقطه اوجي مي رسيم که فکر مي کنيم هر چه او بپسندد زيباست. پس ديگر از هيچ چيزي يا هيچ کسي هراسي نخواهيم داشت.
به نظرتان چقدر مي توان به مواردي نظير پيشگويي يا طالع بيني اعتماد کرد؟ به هر حال اين قبيل چيزها اگر چه در اکثر موارد صحت پيدا نمي کنند اما گاهي هم پيش آمده که درست از آب در بيايند.
ببينيد، به طور کلي هر چيزي که زمان حال انسان را از او بگيرد و وي را به دنياي گذشته يا آينده ببرد از نظر روان شناسي مثبت نيست. اين يعني ما بياييم و چيزي مبهم را جلوي چشممان بياوريم و حالاي خودمان را به خاطر نگراني درباره آن خراب کنيم. آقاي حلت جمله جالبي را مي گويند که با حال بودن يعني با زمان حال زندگي کردن و درگير گذشته يا آينده نبودن. به اين منظور ما بايد فرآيند مدار باشيم نه هدف مدار، يعني از فرآيند زندگي لذت ببريم و سرنوشت را به کاينات بسپاريم. بنابراين تقاضاي من از رسانه ها اين است که از ترويج مسايلي که مي تواند منجر به ايجاد نگراني نسبت به آينده در زمان حال شود پرهيز کنند.
با توجه به قانون جذب، اگر همه مردم دنيا فکر کنند که دنيا در روز مشخصي پايان مي پذيرد يا برعکس، به نظرتان ممکن است چنين اتفاقي رخ دهد؟
من به قانون جذب در مجموع اعتقاد دارم، اما بعضي چيزها هست که جز خداوند کسي از زمان آن مطلع نيست. به هر حال اگر فکر کردن به پايان جهان باعث مي شود که مردم به زندگي و ارتباطاتشان سر و ساماني بدهند و با يکديگر مهربان تر باشند خوب است که به اين موضوعات فکر کنند، اما اگر موجب جذب نگراني ها و تشويش ها به زندگي ما و مختل شدن امور زندگي شود بايد از آن به طور جدي پرهيز کرد.
منبع: هفته نامه موفقيت شماره 188


 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر