۱۳۹۰ آذر ۲۱, دوشنبه

تسلیم ناپذیری تا تسلیم پذیری، فاصله میان آزادگی و ذلــت

کسی که از تسلیم شدن بیزار بوده باشد، حتی وقتی همه شواهد ، دال بر شکست خوردن استراتژی های او و آنتی استراتژی های هم تیمی هایش( همرزمانش) باشند ، باز هم تسلیم نمیشود و سعی میکند با پذیرفتن مسئولیت  اعمال اشتباهی که سایر هم تیمی هایش ( همرزمانش) مرتکب شده اند و جبران خسارتهای وارد شده توسط سایرین ، راهی برای تغییر نتیجه نهائی بیابد و در مقابل تیم حریف ( مخصوصا اگر چهار تا عجوزه مردنی و پست فطرت باشند) سر تعظیم فرود نیاورد و در مقابل کسی که تسلیم شدن و ذلت پذیری ، عادت همیشگی اش بوده باشد، حتی زمانیکه به همراه هم تیمی هایش( همرزمانش) در چند قدمی پیروزی قرار میگیرند ، سعی میکند با انتشار افکار منفی ، خیـــانت  حتی تخریب تلاش سایرین ، همان پیروزی را به شکست مبدل کند. البته این کار را به صورت غیر عمدی و از روی عقده های درونی ، بخل و حسادتی که در میان انسانهای ذلیل رایج است،  انجام میدهد .در واقع بد بختی و فلاکت به بخشی از وجودش مبدل شده  و کنترلش در اختیار خودش نیست .




Out of the night that covers me,
Black as the pit from pole to pole,
I thank whatever gods may be
For my unconquerable soul.

In the fell clutch of circumstance
I have not winced nor cried aloud.
Under the bludgeonings of chance
My head is bloody, but unbowed.

Beyond this place of wrath and tears
Looms but the Horror of the shade,
And yet the menace of the years
Finds and shall find me unafraid.

It matters not how strait the gate,
How charged with punishments the scroll,
I am the master of my fate:
I am the captain of my sou

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر